فیلم ۳۰۰: پروژه اسرائیل برای تخریب چهره ی ایرانیان؟ (بخش دوم)

۵ فروردین ۱۳۹۳

تصویر خشایارشا در فیلم سیصد.
ادامه از بخش نخست …
اسراییلی ها از صنعت فیلسازی هم بخوبی در تبلیغات سیاسی شان کمک می گیرند. یک نمونه بسیار مشهور از این تبلیغات ضد ایرانی، فیلم «بدون دخترم هرگز» است که در اسراییل فیلمبرداری و ساخته شد. مورد اخیرتر فیلم ایرانیوم (ایران+اورانیوم) است که می کوشد تصویر منفی از جامعه ی ایران و برنامه هسته ای ایران ارایه کند. اسراییل برای ساخت چنین تبلیغاتی بهترین ابزار فیلمسازی جهان، هالیوود، را هم در اختیار دارد.

ناپلئون می گفت تاریخ را قوم فاتح می نویسد. یهودیان در هیچ نبرد بزرگی پیروز نشده اند؛ اما به نظر می رسد فیلمنامه های هالیوودی را آنها بنویسند. به گزارش لس آنجلس تایمز–از مطبوعات به شدت طرفدار اسراییل–صنعت تلویزیون و فیلمسازی آمریکا در اختیار یهودیان است (اینجا یا اینجا را ببینید). تمام هشت استودیوی عمده ی فیلمسازی آمریکا توسط یهودیان اداره می شوند. عملکرد این صنعت در موارد متعدد در جهت منافع اسراییل بوده. علاوه بر آن سازمانهای اطلاعاتی اسراییل هم به عنوان تهیه کنندگان هالیوودی فعال هستند. مثلا اخیرا معلوم شد یکی از معروفترین تهیه کنندگان هالیوود–که فیلمهای نظیر فایت کلاب از ساخته های او است–از عوامل موثر سازمان اطلاعاتی اسراییل است. سه تن تهیه کنندگان فیلم ضد ایرانی ۳۰۰، مارک کنتون، برنی گلدمن و جفری سیلور هم یهودی هستند. قاعدتا جای تعجب نباید باشد که استودیوی برادران وارنر، سازنده ی فیلم ۳۰۰، هم یک کمپانی یهودی است.
فیلم سیصد–که چند روز پیش قسمت دوم آن هم بر روی پرده رفت–ظاهرا یک فیلم صرفا سرگرم کننده است که با اقتباس از جنگهای دوران باستان ایرانیان و یونیان ساخته شده. داستان فیلم بر پایه ی یک مجموعه کمیک به نام سیصد، نوشته ی شخصی به نام فرانک میلر، نوشته شده؛ که در آن لشکر سیصد نفره ی اسپارت ها–به عنوان نماد دموکراسی، آزادیخواهی و ارزشهای غربی–سپاه میلیونی ایران را–به عنوان نماد استبداد ضد غربی–شکست می دهد. روایت سیصد البته پایه و اساس تاریخی ندارد. در دنیای حقیقی نه اسپارت ها نماد دموکراسی و آزادیخواهی بودند و نه توانستند لشکر عظیم ایران را شکست دهند.
مدتی پیش مجله تایم فهرست نخبه ترین نیروهای نظامی تاریخ را منتشر کرد و در این میان سربازان ارتش جاویدان نخبه ترین نیروی رزمی تاریخ جهان پس از تکاوران نیروی دریایی آمریکا طبقه بندی شدند. مقایسه ی لشکر ایران با ارتش یونان در بهترین حالت چیزی شبیه مقایسه ارتش امروز آمریکا با ارتش ویتنام یا عراق است. در زمانی که روایت سیصد به آن می پردازد، ایرانیان بزرگترین ابرقدرت دنیا بودند و یونانیان صرفا گروههای کوچک مستقلی بیرون از قلمرو پارس به شمار می رفتند. همین سربازان آزادیخواه بعدها بارها برای ایرانیان به عنوان مزدور در مقابل آتن جنگیدند.




در این فیلم خشایارشا هم یک غول دراز قد همجنسگرا معرفی شده که بصورت برهنه رشته ای از زنجیرهای فلزی را به خود آویخته. دربار این پادشاه همجنسگرا هم از تعدادی همجنسگرای دیگر تشکیل شده که به لواط و همجنسگرایی مشغولند. علاوه بر بی خاصیتی و بد هیبتی، پوشش لباسهای عربی، مشابه لباسهای طالبان و جنگجویان القاعده و علاوه بر همجنسگرایی، ضدیت با آزادی و ضدیت با زنان هم از دیگر ویژگی های پارسیان است. در همان سکانسهای ابتدایی فیلم، مرد سیاهپوستی که به عنوان سفیر پارسی به یونان می رود، در یک دیالوگ خیالی–که نظیری در تاریخ ندارد–ضدیت خودش را با آزادی زنان در غرب نمایش می دهد. بنابر این تقریبا رذیلتی نبوده در جامعه ی آمریکا و بر خلاف ارزشهای مخاطب آمریکایی که سازنده ی این فیلم به پرشین ها (ایرانیان) نسبت نداده باشد.
اگرچه این موضوعات همگی حایز اهمیت هستند؛ با اینحال مهمترین چیزی که در این فیلم محصول سال ۲۰۰۷، نظر من را جلب کرد؛ اینکه در تمام مدت آن، تنها سه بار چهره ی ایرانیان نمایش داده می شود. چهره ی پادشاه دراز قد و همنجسگرای ایران و چهره ی دو سیاه پوست تمام چیزی است که از ایرانیان دیده می شود. بقیه افرادی که در نبرد با دلاوران اسپارتی مانند برگ درخت فرو می ریزند یا اساسا انسان نیستند و هیولا هستند و یا چهره های پوشیده با نقاب و لباس هایی یادآور جنگجوبان القاعده بر تن دارند. حتی بزدل ها، ترسوها و شکست خورده ها هم انسان هستند و صورت انسانی دارند. انسان نبودن ایرانیان، سلاخی بی رحمانه و دسته جمعی آنها را توجیه می کند؛ همانطور که کشته شدن دسته جمعی مردم ایران توسط اسراییل هم با تقلیل آنها به چیزی کمتر از انسان ممکن است. اما آیا همه اینها بدین معنا است که فیلم سیصد برای اهداف سیاسی ساخته شده؟
برای پاسخ به این پرسش به بخشی از مصاحبه ی فرانک میلر، نویسنده ی سیصد، با یک نشریه کمیک در سال ۲۰۰۶ و درست پیش از اکران این فیلم اشاره می کنم (اینجا یا اینجا را ببینید). میلر در این مصاحبه می گوید:

…Comics can affect culture by allowing the world in, reflecting what we see. There is a reason, Miller says, that most of the great comics heroes were created by Jewish people that lived through the early part of the century. To a certain extent, they were creating a golem, a hero they needed to exist. Their comics were a response to they times they lived, something that comics have largely gotten away from and need to return if they’re going to be a significant voice in modern culture.
…Miller’s tale of Spartan warriors in “300″ is coming to the big screen in a work that Miller says is very faithful to his book and a very complex and gorgeous movie. The Spartans are definitely his Spartans, and while they might not be perfectly historically accurate, they sure look cool.
Miller feels that the story of “300″– where a small band of Spartan warriors fend off a vast Persian army in a battle that probably saved modern civilization-still has relevance today, reflecting the struggle in the middle east and the fight of modern society against certain fundamentalist Islamic groups.
…کتابهایی کمیک (یعنی نظیر همان داستان فیلم سیصد) می توانند با انعکاس آنچه ما می بینیم و با کشاندن جهان به درون خود بر فرهنگ تاثیر بگذراند. برای این موضوع دلیلی وجود دارد. اغلب قهرمانهای کمیک توسط یهودیانی خلق شده که در ابتدای این قرن زندگی می کردند. تا حد زیادی آنها گولم ساختن (در فولکور یهودیان به مفهوم موجود خیالی که زنده می شود) قهرمانی که برای زنده ماندن نیاز داشتند. کمیک های آنها پاسخ به زمانه ای بود که در آن زندگی می کردند؛ چیزی که کمیک ها عمدتا از آن دور شدند و نیاز دارند با آن بازگردند اگر بخواهد به صدای مهمی در فرهنگ مدرن تبدیل شوند.
..میلر می گوید جنگجویان اسپارتی به صفحه ی سینما می آیند، آن هم در فیلمی که میلر می گوید بسیار به فیلمنامه او وفادار است و بسیار پیچیده و زیبا است. اسپارتها بطور قطع اسپارتهای او هستند و اگرچه ممکن است بطور کامل حقیقت تاریخی نداشته باشند؛ اما بطور قطع باحال به نظر می رسند.
میلر احساس می کند که داستان سیصد که گروه کوچکی از جنگجویان اسپارتی در برابر ارتش پارسی جنگیدند؛ در نبردی که شاید تمدن مدرن را حفظ کرد، امروز هم همتایی دارد که نزاع جامعه مدرن خاورمیانه (نام دیگر اسراییل) را در برابر گروههای بنیادگرای اسلامی بازتاب می دهد.

به عبارت دیگر آقای میلر به زبان بی زبانی می گوید داستانی که خودش ساخته و ارزش تاریخی هم ندارد ولی به گفته ی او باحال است، در واقع ازهمان ابتدا و پیش از آنکه حتی ساخته شود، تبلیغات سیاسی و نمایانگر وضعیت نزاع کنونی خاورمیانه بوده.
به گفته ی نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، اگر شبیه اردک است، اگر مثل اردک راه می رود و اگر صدای اردک می دهد، پس حتما اردک است؛ و البته این یکی اردک اسراییلی است.