فیلم ۳۰۰: پروژه اسرائیل برای تخریب چهره ی ایرانیان؟ (بخش نخست)

۵ فروردین ۱۳۹۳

یکی از سربازان ایرانی فیلم سیصد.
تقریبا چهارسال پیش من چند واحد درس سخنرانی در دانشگاه برداشتم. استادی که این دوره را تدریس می کرد، یک خانم مسن یهودی آمریکایی بود. به عنوان یک قاعده ی کلی من نسبت به کسانی که تظاهر به پیروی از مذهبی خاص می کنند، نظر مثبتی ندارم؛ اما از نظر من اینکه چه کسی چه مذهب یا رنگ پوست یا گرایش جنسیتی داشته باشد، به خود آن شخص مربوط است. در این مورد هم هویت قومی و مذهبی این فرد برای من اهمیتی نداشت تا اینکه یک روز در کلاس او اتفاقی افتاد که نظر من را برای همیشه نسبت به او تغییر داد.

بخاطر دارم که در بحبوحه تبلیغات ضد ایرانی، هر بار ابعاد جدیدی از اقدامات خاینانه و بدخواهانه ی ایران توسط رسانه های طرفدار اسراییل–یعنی قریب به اتفاق رسانه های عمده ی آمریکایی–کشف می شد. سیدعلی خامنه ای هر سال رییس جمهور منصوب و محبوبش را به نیویورک می فرستاد تا با خرج میلیونها دلار پول ملت ایران، در گفتگو با این رسانه ها برای شرق و غرب عالم شاخ و شانه بکشد؛ تبلیغات ایدئولوژیک و آموزه های نظامش را به گوش باقی جهان برساند و از تریبون سازمان ملل دعای فرج امام زمان بخواند و اغلب از همین موارد هم برای نمایش چهره ی غیر منطقی از ایران و به عنوان تبلیغات ضد ایرانی استفاده می شد. کار به جایی رسید که حتی در برنامه ی تلویزیونی آشپزی هم موضوع تهدید احمدی نژاد برای حذف اسراییل از نقشه جهان و برنامه اتمی ایران مطرح شد. تم کلی تمام این تبلیغات نفی هولوکاست و نژادکشی یهودیان توسط ایران، خطر کشتار مردم اسراییل با ادامه ی برنامه اتمی و تولید بمب اتم ایران و حق اسراییل برای دفاع از خودش–یعنی حمله نظامی به ایران–بود. این تبلیغات–مانند عموم تبلیغات سیاسی–عاری از هرگونه حقیقت و در اکثر موارد شامل دروغهایی بود که به سران نظام اسلامی نسبت می دادند؛ در توانایی های نظامی ایران و ناتوانی اسراییل اغراق می کردند؛ گزارشها و اخبار را وارونه نمایی می کردند تا خطر برنامه اتمی ایران بزرگنمایی شود و افکار عمومی آمریکاییان را برای حمله نظامی اسراییل به ایران و مشارکت آمریکا در این حمله آماده کنند. در چنین فضایی که هر روز منتظر خبر حمله اسراییل به ایران بودم، یک روز مطلب قابل تاملی در کلاس استاد یهودی و تقریبا با این مضمون بدستم رسید:
تصور کنید یک هولوکاست اتمی در لس آنجلس اتفاق افتاده و تمام اعضای خانواده و دوستان شما در جریان این انفجار اتمی کشته شده اند. شما تنها عضو زنده به جا مانده در این شهر هستید که قصد فرار و نجات خود را دارید. برای حفظ جانتان شما باید به سرعت شهر را ترک کنید و فقط یک یا چند قلم از اجناس زیر را می توانید همراه خود ببرید. به عنوان یک گزینش کدامیک از این اقلام را انتخاب می کنید؟
در ادامه چند قلم جنس از رادیو و بشکه آب گرفته تا مواد خوراکی فهرست شده بود؛ که هر کدام از دانشجویان باید اولویت یک تا ده خود را با توحه به شرایط معلوم می کرد. این مطلب به ظاهر نه سیاسی بود و نه ارتباطی به ایران و اسراییل داشت؛ اما من به محض خواندن آن متوجه شدم که تبلیغات سیاسی است.
واژه ی هولوکاست که در متن انگلیسی به مفهوم فاجعه آمده بود با حادثه ی هولوکاست که در آن یهودیان قتل عام شده بودند شباهت داشت. در انگلیسی هولوکاست هم به مفهوم فاجعه و هم به مفهوم حادثه ی کشتار یهودیان در دوران آلمان نازی بکار می رود. در شرایطی که روزانه موضوع انکار هولوکاست و تکرار یک هولوکاست دیگر توسط رسانه های آمریکایی مطرح می شد؛ استفاده از این واژه به همراه فاجعه اتمی برای مخاطب آمریکایی مفهوم خاصی را القا می کرد. موضوع انفجار اتمی در شهر لس آنجلس–که برای خوانندگان آن نوشته نماد خانه بود–و مرگ تمامی دوستان و اعضای خانواده شان در جریان این انفجار هم خطر قریب الوقوع بمب اتم ایران را تداعی می کرد؛ و در نهایت این موضوع که دانشجویان باید با فرض چنین سناریوی خیالی خود را در چنان وضعیتی فرض کنند و راهی برای برون رفت از آن بیابند، بطور ناخودآگاه حس همدردی و واکنش آنها را بر می انگیخت.
در دنیای امروز بسیاری از تبلیغات سیاسی از این راه عمل می کنند–با ارایه و بازخوانی نمادها و معانی که قبلا در جهان خارج و در ذهن مخاطب وجود دارند؛ با مربوط کردن این مفاهیم به یکدیگر؛ با تکرار چند باره ی یک پیام واحد از طرق مختلف، و با بر انگیختن واکنش غیر ارادی در مخاطب، رفتاری که در نظر دارند را در او القا می کنند. نکته ی اساسی این است که چنین رفتارهایی عمدتا غیر ارادی هستند. در این شرایط مخاطب تصور می کند در حال انتخاب کردن است؛ اما در واقع پیشتر کسان دیگری برای او انتخابهایش را انجام دادند. برای اینکه بدانیم در یک متن (text) اعم از نوشته، فیلم، سخنرانی یا گفتگو معنای عمیقتر و پنهانی وجود دارد یا صرفا معنای تحت اللفظی مد نظر است؛ باید به نمادها، کنایات و نقششان در گستره ی نظام نمادها (semiotic whole) توجه کنیم.
با اینحال هنوز این پرسش پابرجا است که آیا من می توانستم مطمئن باشم، این برگه چیزی فراتر از یک تست سنجش مدیریت در دوران بحران است و اهداف بدخواهانه ای دارد یا صرفا حساسیت بیش از اندازه ی من به موضوع اتمی ایران چنین توهمی را در من القا می کرد؟
علاوه بر تبلیغات غیر مستقیم اینچنینی، برنامه اتمی ایران، در موارد متعدد هدف تبلیغات مستقیم لابی طرفدار اسراییل در آمریکا بود. در همه ی این موارد سعی بر این بوده که ملت ایران به عنوان یک گروه وحشی نمایش داده شود. یک گزارش جامع که در دانشگاه یوتا تهیه شده نشان می دهد، در صورت هر نوع حمله ی نظامی به مراکز اتمی ایران از دهها تا صدها هزار نفر مردم عادی در همان چند ساعت نخست کشته خواهند شد. برای اینکه چنین کشتاری در این سطح از ملتی انجام شود؛ لازم است چهره ی حیوانی از آن نمایش داده شود. به عبارت دیگر ارتش اسراییل و ارتش آمریکا نمی توانند و نمی توانستند این تعداد انسان را بکشند؛ مگر اینکه پیشتر این گروه از انسانها به تهدیدی علیه بشریت تبدیل شوند و علاوه بر آن به حیوان، یا چیزی کمتر از انسان تنزل پیدا کنند.
موارد متعددی از این تبلیغات در ارتباط با ایرانیان انجام گرفته؛ یک مورد را که خوب بخاطر دارم توسط یک یهودی به نام پاملا گلر در نیویورک انجام شد که در بحبوجه ی تنش های اتمی با غرب، تابلوها و بنرهای بزرگی را در سطح شهر نیویورک تعبیه کرد که بر روی آنها نوشته شده بود: در هر جنگی میان مردم متمدن و وحشی ها، از مردم متمدن حمایت کنید. از اسراییل حمایت کنید و جهاد را شکست دهید.

تبلیغات اسرائیلی ضد مردم ایران.
" data-medium-file="http://farda.us/uploads/2014/03/pam-geller-savageposter-300x287.jpg" data-large-file="http://farda.us/uploads/2014/03/pam-geller-savageposter.jpg" />

تبلیغات اسرائیلی ضد مردم ایران.
" data-medium-file="http://farda.us/uploads/2014/03/2-300x198.jpg" data-large-file="http://farda.us/uploads/2014/03/2.jpg" />


Click here to view the embedded video.
اسراییلی ها از صنعت فیلسازی هم بخوبی در تبلیغات سیاسی شان کمک می گیرند. یک نمونه بسیار مشهور از این تبلیغات ضد ایرانی، فیلم «بدون دخترم هرگز» است که در اسراییل فیلمبرداری و ساخته شد. مورد اخیرتر فیلم ایرانیوم (ایران+اورانیوم) است که می کوشد تصویر منفی از جامعه ی ایران و برنامه هسته ای ایران ارایه کند. اسراییل برای ساخت چنین تبلیغاتی بهترین ابزار فیلمسازی جهان، هالیوود، را هم در اختیار دارد.
ناپلئون می گفت تاریخ را قوم فاتح می نویسد. یهودیان در هیچ نبرد بزرگی پیروز نشده اند؛ اما به نظر می رسد فیلمنامه های هالیوودی را آنها بنویسند. به گزارش لس آنجلس تایمز–از مطبوعات به شدت طرفدار اسراییل–صنعت تلویزیون و فیلمسازی آمریکا در اختیار یهودیان است (اینجا یا اینجا را ببینید). تمام هشت استودیوی عمده ی فیلمسازی آمریکا توسط یهودیان اداره می شوند. عملکرد این صنعت در موارد متعدد در جهت منافع اسراییل بوده. علاوه بر آن سازمانهای اطلاعاتی اسراییل هم به عنوان تهیه کنندگان هالیوودی فعال هستند. مثلا اخیرا معلوم شد یکی از معروفترین تهیه کنندگان هالیوود–که فیلمهای نظیر فایت کلاب از ساخته های او است–از عوامل موثر سازمان اطلاعاتی اسراییل است. سه تن تهیه کنندگان فیلم ضد ایرانی ۳۰۰، مارک کنتون، برنی گلدمن و جفری سیلور هم یهودی هستند. قاعدتا جای تعجب نباید باشد که استودیوی برادران وارنر، سازنده ی فیلم ۳۰۰، هم یک کمپانی یهودی است.
دنباله ی نوشته در بخش دوم …