در هفدهمین سالمرگِ شاعر آزادی شاملو در این خطابه چنین سرود

۳ مرداد ۱۳۹۶


شیما بهره‌مند: هفده سال از مرگ «شاعر» گذشت. احمد شاملو بی‌تردید از بزرگ‌ترین شاعران معاصر ما است که بعد از نیما در شعر معاصر طرحی نو در انداخت. در هفدهمین سالمرگِ شاعر بزرگ آزادی، روز دوشنبه، دوم مرداد اهالی فرهنگ و ادبیات، دوستداران او به‌رسم هرساله بر سر مزار او گرد آمدند تا یاد او را گرامی بدارند. اهالی فرهنگ آمدند «نه به‌آیین پرستش مردگان مرگ یا به سوگواران حِرفت»، تا فراموش نشود «چه سرهای پرشور و چه جان‌های زیبایی بر این راه تفته» رفته ‌است. آمدند تا یکصدا «خطابه آسان در امید» را بخوانند که شاملو در آن خطابه چنین سرود: «چهره در چهره‌ی جهان/ آیینه‌ای‌ست که از بودِ خود آگاه نیست/ مگر آن دم که در او در نگرند». در سالمرگِ او یاران و دوستان و علاقه‌مندان او با خواندن شعرهایی از شاملو این روزِ تلخ را به‌سوگ نشستند.
حافظ موسوی، شاعر معاصر، از جمعیت انبوهی می‌گوید که در این روز بر سر مزار شاملو جمع شدند و این جمعیت را نسبت به سال گذشته بیشتر و پُرتعدادتر می‌خواند. «جز مردم و دوستان و هم‌نسلان شاملو، امسال شاعرانِ بسیاری از نسل جوان در مراسم سالمرگ شاملو حضور داشتند» و مردمانی که به شعر شاملو و منش او تا هنوز دلبستگی دارند. فریبرز رئیس‌دانا، محسن حکیمی، اکبر معصوم‌بیگی، حافظ موسوی، رضا خندان و بکتاش آبتین، در شمارِ نویسندگانی هستند که در این مراسم حضور یافتند، به‌اضافه جماعت دیگری از اهالی شعر و ادبیات که البته جمع‌‌شدن‌شان بر سر مزار چندی طول نکشید و مراسم به‌رسم هرساله نیمه‌کاره ماند. اکبر معصوم‌بیگی، دوست قدیمی شاملو نیز در «شرقِ» امروز، در مرگ آن «حشمت یگانه» نوشت. معصوم‌بیگی از فریادرسیِ‌ شاملو و شعر نوشت، اینکه «با او هرجا کم می‌آوردیم شعر بود که فریادرس بود، به همه‌ی وحشت‌ها پایان می‌داد…».
محسن حکیمی نیز معتقد است زبان شعر شاملو میانجیِ فارسی دری و فارسی امروزین است. او در یادکرد از احمد شاملو، از زبانِ شعری شاملو می‌گوید که وامدار فارسی دری است و از جای پای نثر تاریخ بیهقی در زبان شاعرانه‌ شاملو و معتقد است در صورت بررسی دقیق می‌توان موارد بسیاری از کاربرد فارسی دری را در شعر شاملو نشان داد. «باید گفت که زبان شعر شاملو وامدار فارسی دری است، اما همین زبان با بدعت‌ها و نوآوری‌هایی که در فارسی دری کرده به‌نوبه خود به‌ واسطه‌ای برای گسترش و افزایش امکان‌ها و توانایی‌های این زبان بدل شده است، تا آنجا که گزاف نگفته‌ایم اگر بگوییم شعر شاملو مُهر خود را بر زبان فارسیِ امروزین کوبیده و بی‌گمان بر غنای آن افزوده است.»
مردمی‌ترین شاعرِ معاصر ما، احمد شاملو -که شعرهایش جز در مجلدات مجلل جلدْسخت که به ‌کارِ‌ تزیین کتابخانه‌ها و قفسه‌ها می‌آید-‌ در افواه و حافظه جمعی مردم جاگیر شده است، شعر را در فاصله‌ای با بازنمایی وقایع جامعه و خوشامد مخاطب درک می‌کرد: «شعر از برای آن ارائه نمی‌شود که خواننده‌ای را خوش آید و اگر خواننده‌ای نخواست یا نتوانست چیزی از آن دریابد یا مذاقی را شیرین کند، شاعر چیزی بدهکار او نیست.» به‌گواهِ شاملو، از سیاسی‌ترینِ شاعران ما، شعر بنا نیست بدون میانجیِ‌ تفکر و کشفِ‌ زبان خلاقه و سبک شعری، به مذاق عامه مردمان خوش بیاید. درست برخلافِ‌ جریان غالب شعر امروز که وقایع اجتماعی را بی‌واسطه به شعر می‌کشانند و داعیه شعرِ سیاسی-اجتماعی دارند و چیزی به تاریخ شعر ایران نیفزوده‌اند.
شاملو در «شعری که زندگیست»، چنین شاعری را تصویر می‌کند و ردیه‌ای بر این حکمِ به‌تعبیر او «مبتذل» به‌دست می‌دهد. «امروز/ شاعر/ باید لباس خوب بپوشد/ کفش تمیز واکس‌زده باید به‌پا کند،/ آنگاه در شلوغ‌ترین نقطه‌های شهر،/ موضوع و قافیه‌اش را/ (یکی‌یکی با دقتی که خاص خودِ اوست) از بین عابران خیابان جدا کند…» او در مقاله‌‌ای با عنوان «شاعری» به‌سال ١٣٣٩ در شرحِ این چند سطر از شعر خود نوشت: «بدین‌گونه آنچه به‌وجودآمدنِ اثری هنری را به هر شکل سبب می‌شود، ناگزیر چیزی به‌جز برخوردهای او و محیطش، ‌برخوردهای او و عابران خیابان نیست… از این قرار، و در این سطور،‌ آنچه به حقیقت حاصل تحقیقی پیش‌پاافتاده بیش نیست، صورت حکمی قاطع را به خود گرفته که شاعر از حضرت خویش صادر کرده است!» شاملو اما، با ذهن و ضمیر خلاقش تا حد بسیار کلیشه‌ها و باورهایی را که به هیئت اخلاقیات از جامعه، و تربیت و طبقه در فرد خانه می‌کند،‌ پَس می‌زند تا با آگاهی و شهودی نایاب از حقیقتِ انسان و جامعه پرده بردارد. احمد شاملو به‌گواه آثارش، اقبالی که در فروش شعرهایش دارد و همین جمع‌هایی که هر سال بر سر مزار او گرد می‌آیند، بعد از هفده سال که از مرگش می‌گذرد هنوز بزرگ‌ترین و موثرترین شاعرِ معاصر است که نه‌تنها به‌لحاظِ سبک و سیاقِ شعری‌اش، در منش و سلوک اجتماعی و پایمردی‌اش نیز یِکه بود و یکه نیز مانده است.
از: شرق