حضور مستمر موسیقی مردمی در عروسی‌ها

۲۱ آذر ۱۳۹۶

2 hours, 19 minutes

گفت‌وگو با پژمان شیرازی
محمد تنگستانی 
بخش اول

ما در ایران ‌وایر بر این باور هستیم که هنر موسیقی در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تا کنون با محدویت‌ها و سانسور‌های بیشماری  دست به گریبان بوده است. به عنوان مثال صدور مجوز حمل و نگهداری ساز در منزل که در اولین سال‌های انقلاب اسلامی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر می‌شد و یا عدم نمایش ساز و نواختن نوازندگان در تصاویری که از صدا‌وسیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود نمونه های کوچکی از این موارد است. در مورد محدودیت‌ها، سانسور و لغو مجوز کنسرت‌های موسیقی تا کنون گزارش‌ها و گفت‌وگوهای متعددی برای شما تهیه و منتشر کرده‌ایم. در آن گفت‌وگوها اغلب به سراغ خوانندگان و یا نوازندگانی رفتیم که از طرف سیستم‌های نظارتی و امنیتی در ایران محدود و سانسور می‌شوند.اما در کنار سانسور‌‌های دولتی، خودسانسوری‌های فرهنگی نیز سهمی به سزا در عدم انتشار و ماندگاری بخشی از موسیقی ایران دارد. به عنوان مثال برخی از مقام‌ها و تصنیف‌های بومی و محلی به دلایل گوناگونی بازخوانی نمی‌شوند و درنهایت منجر به نابودی آنها خواهد شد، این اتفاق می‌تواند ریشه در عدم تعهد تک‌تک ما و برخی از هنرمندان بومی و یا ریشه در تعصبات مذهبی و ايدئولوژیک حکومت ایران داشته باشد که تلاش در اسلامی کردن فرهنگ و هنر دارد.
در این بخش از گفت‌وگوهایی که برای شما تهیه کرده‌ایم، به سراغ تعدادی از نوازندگان و خوانندگان موسیقی سنتی و محلی ایران خواهیم رفت. در ادامه گفت‌وگوی ایران‌وایر با «پژمان شیرازی» نوازنده تنبک را می‌خوانید.
آقای شیرازی چهل و دو سال پیش در آبادان زاده شد و نزد نوازندگان نامداری مانند « ناصر فرهنگ‌فر» و «داریوش زرگری» آموزش دیده است. این هنرمند ساکن آلمان در کارنامه خود سابقه همکاری با «جلال ذوالفنون» و رهبری گروه موسیقی سازهای کوبه‌ای «مهربانگ» را دارد. 
 

نوازندگان سازهای بومی و محلی و سنتی به علت  فقر فرهنگی حاکم بر بخشی از جامعه، تا زمانی که به واسطه ارگان‌ها، محافل هنری و یا حضور در جشنواره‌های حکومتی  آثارشان را عرضه نکنند به عنوان نوازنده شناخته نشده و اصولا آنها را هنرمند نمی‌دانند، در حالی که همان نوازندگان زمانی که با همان ملودی‌ها‌ و مقام‌های محلی از سوی ارگان‌های دولتی و فرهنگی وابسته به حکومت معرفی می‌شوند به کارشان مشروعیت داده می‌شود. به عنوان مثال نوازندگان نی‌همبان و ضرب و تمپو در جنوب ایران، تا زمانی که در مجالس عروسی ساز می‌زنند جامعه با آنها برخوردی دیگر دارد و از سوی نیروی انتظامی و بسیج مورد بازخواست و آزار اذیت قرار می‌گیرند، اما همان افراد می‌توانند با همان ساز‌ها و ملودی‌ها در جشنوراه‌های دولتی و حکومتی در برابر مسئولین فرهنگی و نظامی نوازندگی کنند و مورد تقدیر واقع شوند. این دوگانگی ریشه در کم بضاعتی فرهنگ ایرانی دارد یا نشان دهنده اهمیت و اعمال سلیقه تریبون‌های دولتی و حکومتی در نحوه برخورد با هنر موسیقی است؟
ـ در چند دهه گذشته نحوه استفاده و برخورد با موسیقی سنتی، مقامی، محلی و …  کاملا  ابزاری و در راستای اهداف تبلیغاتی برای دولت و مناسبت‌ها بوده است. هنر موسیقی در ایران دو مشکل عمده دارد. «حکومت، تفکرات مذهبی و ایدئولوژیک‌» و «باورهای مردم». حکومت با استفاده  از موسیقی در مکان‌ها و مناسبت‌های خاص به‌ دنبال اهداف خودش است. مثلا برنامه‌ها و جشن‌ها مذهبی در مساجد. در تمام جشن‌ها و مراسم‌هایی که در مساجد و سالن‌های دولتی برگزار می‌کنند موسیقی وجود دارد، اما نه موسیقی‌ایی که در راستای لذت و بالابردن شعور مخاطب باشد. نگاه مسئولان به ساز و نوازنده یک نگاه تحقیرآمیز است. به عنوان سرگرمی به موسیقی نگاه می‌کنند نه هنر. تکلیف این هنر مشخص نیست و سلیقه‌ای عمل می‌شود.
در عروسی‌ها نوازندگان و خوانندگان قدیمی اکثرا از سازهای ایرانی مانند سنتور و تار و دایره و تنبک استفاده می‌کردند و یا در مناطق مختلف ایران بنا به رسم و رسوم و فرهنگ آن منطقه از سازهای محلی استفاده می‌شد مثلا در خراسان دو‌تار می‌نواختند و در جنوب ایران نی‌همبان، با گذشت زمان حکومت ایران به شکل هدفمندی، سطح سلیقه مردم را حتی در مراسم‌های عروسی از لحاظ موسیقی به ابتذال کشانده است. 
همان بگیر و ببند‌های در مراسم‌های عروسی کم‌اهمیت نبوده‌اند. به هرحال در حکومتی که صدا‌و‌سیما  آن نشان دادن سازهای موسیقی را حرام می‌داند چرا باید انتظار داشت که نسبت به سطح سواد جامعه مفید رفتار کنند. 
اما بخش دوم که به باورهای مردم باز می‌گردد، مردم ما در طول تاریخ به دنبال کارها و اتفاقات لوکس و شیک بوده‌اند. همیشه خواسته‌اند با غرب برابری کنند. غربی‌ها توانسته‌اند سنت‌های خودشان را جهانی کنند، مثل موسیقی جز، اما ما نه تنها سازها و ملودی‌هایمان را جهانی نکردیم بلکه یکی از بهترین ملت‌ها برای ترویج و تبلیغ ساز و موسیقی آنها بوده‌ایم. از طرفی دیگر در طول سالیان متمادی موسیقی در ایران حرام بوده است. اندیشه حرام و حلال بودن کم‌کم‌ در ناخودآگاه جامعه رسوخ‌ کرده و تاثیر مخرب خودش را گذاشته است. بخشی از موسیقی مردمی که اهمیت زیادی هم دارد در عروسی‌ها نواخته می‌شود اما تا همین امروز نگاه مردم به نوازندگانی که سبب شادی و شادمانی آنها در عروسی‌ها می‌شوند، منفی است.  نه فقط مردم بلکه اغلب هنرمندان حاضر به نواختن ساز در مراسم عروسی نزدیکان خودشان هم نیستند.

در ایران برخی بر این بارو هستند که سانسور و خفقان سبب خلاقیت هنرمند می‌شود؟
ـ باید دید این نظر از کجا آمده است. نه تنها با این نظر موافق نیستم بلکه با آقایانی که تفکرات دولتی و اسلامی دارند و با استفاده از جایگاه سیاسی خودشان  این باور اشتباه را نهادینه کرده‌اند هم مشکل دارم.  چرا هیچ وقت از آنها پرسیده نشد سانسور چه خلاقیتی  ایجاد می‌کند؟ مگر نه اینکه قرار است انسان در فضای باز اندیشه و تفکرش را به وسیله هنر ابراز کند، من چگونه می‌توانم در فضایی که سانسور در راس آن است کار و فکر کنم و تمام آن چیزی که در ذهنم‌ وجود دارد را پیاده کنم؟ من اسمش را خلاقیت نمی‌گذارم. تصور کنید آهنگ‌سازی بر اساس یک شعر، موسیقی می‌سازد، بعد می‌گویند یک بیت از شعر باید حذف شود تا مجوز کنسرت یا انتشار آلبوم داده شود و او این کار را می‌کند. آیا این سبب خلاقیت می‌شود؟ چند سال پیش در اصفهان کنسرت داشتم. تمام سازها کوبه‌ای بودند و در بخشی در کنار سازهای کوبه‌ای از نی‌همبان استفاده کرده بودم. شب دوم قبل از برگزاری کنسرت من را بردند و گفتند باید ریتم را کُند کنی، ریتم تند موسیقی جنوب سبب رقص می‌شود. اگر می‌گفتم نه به این دلیل که بلیت فروشی شده بود و ملت در سالن بودند، بعد از من شکایت می‌شد و به دادگاه کشیده می‌شدم و …، آنها هم نگفته بودند مجوز کنسرت را لغو می‌کنیم یعنی اگر قبول نمی‌کردم متهمم به کلابرداری می‌شدم. نهایتا قبول کردم اما نه خودم لذت بردم و نه کسانی که آمده بودند.