راه نجات کشور، پناه بردن به ملت

۱ خرداد ۱۳۹۷

در این نوشته بنا داشتم که به چند مسئله مبتلا به کشور در ماه‌ها و هفته‌های اخیر بپردازم اما جنایات اسرائیل در غزه مرا واداشت که در ابتدای سخن از مردم مظلوم فلسطین یاد کنم. باید گفت که سکوت و بی‌عملی مجامع جهانی، کشورهای عرب و اسلامی و سایر دول در قبال جنایات اسرائیل شرم‌آور است. از آن ننگین‌تر البته اقدامات دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا بالاخص و حکومت آمریکا بالاعم است که با حمایت بی قید و شرط از این حکومت سفاک (از جمله اقدام غیر قانونی اخیر در انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس)، زمینه چنین جنایاتی را فراهم می‌آورند. آزادی‌خواهان ایران و جهان نمی‌توانند نسبت به این ظلم و خونریزی بی‌تفاوت باشند. اگر ما مخالف و معترض خودکامگی و عدالت‌کشی نظام استبداد دینی و در رأس آن آقای خامنه‌ای در داخل کشوریم، نمی‌توانیم نسبت به بیداد و جوری که بر مردم مظلوم فلسطین در فراسوی مرزهای ما روا داشته می‌شود چشم فرو ببندیم. نظام آپارتاید اسرائیل، به پشتیبانی آمریکا ملتی را از بدیهی‌ترین حقوق انسانی محروم کرده است، تمامی قوانین بین‌المللی و حقوق بشری را به هیچ انگاشته است و با زیاده‌طلبی حتی قرارداد صلح اسلو را که قرار بود تنها حداقلی از حقوق فلسطینیان را برآورده سازد به زیر پا نهاده است. این اقدامات اسرائیل و حمایت آمریکا بذر کینه‌ای را در خاور میانه کاشته است که از آن جز آتش درو نمی‌توان کرد. به گمان من یکی از عوامل اصلی آشفتگی و جولان استبداد در سرزمین‌های اسلامی جنایات جناح راست افراطی اسرائیل با همدستی آمریکا و سکوت مجامع بین‌المللی است. تحقیر و تخفیفی که بر ملل عرب و مسلمان در ماجرای فلسطین روا داشته شد زمینه‌ساز بر آمدن رادیکالیسم سیاسی‌ای (چه در قالب اسلام‌گرایی و چه به شکل ناسیونالیسم عربی) شد که هنوز تبعاتش گریبان مردم خاور میانه را رها نکرده است. گاهی دیده می‌شود کسانی که خود را به اسرائیل و اذانبش فروخته اند دم از احقاق حقوق ملت ایران می‌زنند. هرچند در بین مردم ایران این قبیل افراد پایگاهی ندارند اما با این حال لازم است که یادآوری شود کسانی که حق حیات و خاک آبا و اجدادی را از فلسطینیان دریغ می‌کنند برای ایرانیان نیز آزادی و رفاه به آرمغان نمی‌آورند.

همانگونه که در نوشته پیشین هم گفته بودم اقدامات دولت نئوکان آمریکا شرایط خطیری را برای کشور پدید آورده است و ماجراجویی‌های منطقه‌ای ممکن است برای کشور تبعاتی جبران‌ناپذیر به همراه داشته باشد. در این شرایط آشکار است که سرکوب سیاسی، تضییع حقوق فرهنگی گروه‌های متنوع اجتماعی ، منکوب کردن آزادی‌های مدنی و اجبار سبک زندگی مطلوب حاکمیت با چوب و چماق تنها باعث نفرت بیشتر عمومی و نتیجتا تزلزل بیشتر پایه حکومت استبداد دینی می‌گردد. اما عجیب این است که این روزها مدام خبر دستگیری و زدن و بستن به گوش می‌رسد. نه تنها زندانیان سیاسی، عقیدتی و صنفی همچنان به صورت غیر قانونی و بر خلاف اصول پذیرفته شده حقوق انسانی محبوسند که حتی کسی مثل آقای محمدرضا جلایی‌پور که با ملایمت هرچه تمام‌تر از دیدگاه خود در بهبود امور کشور می‌کوشید به ایشان اضافه می‌شود. نه تنها فعالین محیط زیستی بازداشت شده، آزاد نمی‌شوند که بر تعداد بازداشتی‌ها افزوده می‌شود. با معلمین معترض که خواستار بهبود معیشت و شرایط صنفی خود هستند با خشونت تمام برخورد می‌شود. آزادی‌های بی‌هزینه اجتماعی مثل حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها بعد از گذشت بیست سال از مطرح شدنشان همچنان معوق اند، گشت ارشاد با استفاده از خشونت عریان هر روز بیشتر چهره دین را ملکوک می‌کند. شورای شهر تهران که بالاخره بازتاب حداقل خواست مردم تهران بوده است شهرداری انتخاب می‌کند، اما نهادهای انتصابی و قضایی -از جمله دادستان کشور- به صورت غیر قانونی و با کثیف‌ترین اقدامات ممکن او را به این دلیل که خودی و مطیع تام و تمام نیست وادار به استعفا می‌کنند تا مبادا تشت رسوایی فساد و چپاولشان در دوران شهردار پیشین بیش از این از بام بیافتد.

و از همه این‌ها دل‌آزارتر اینکه رهبران سرفراز جنبش سبز آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد بعد از گذشت پنج سال وعده و وعید آقای حسن روحانی همچنان محصورند(شنیده‌ها حاکیست شورای امنیت ملی تصمیم به ادامه حصر گرفته است چرا که آقای خامنه‌ای -علی رغم اینکه پیش از این حل معضل حصر را به عهده قوه قضیاییه‌اش گذاشته بود، بعد از اتفاقات دی ماه از ترس لرزان‌تر شدن پایه های حکومتش دوباره مصر به ادامه حصر شده است) و همچنان زندانیان سیاسی نظیر نرگس محمدی، عبدالفتاح سلطانی این مدافعان مقاوم حقوق بشر، و اسماعیل عبدی که به خاطر دفاع از حقوق معلمان در اعتصاب غذا به سر میبرد و بهشتی لنگرودی، روئین عطوفت مدافع آزادی، آرش صادقی، آتنا دائمی، گلرخ ایرایی و دیگر زندانیان سیاسی به خاطر لجاجت وی با آزادی شان مخالفت میشود.

باری! شخص مستبد و دستگاه استبدادی‌اش چنان تمامیت‌خواه و از سر این تمامیت‌خواهی چنان سردرگم و گیج شده‌اند که حتی در چنین برهه‌ خطیری همچنان به سرکوب مردم برای استیلای بیشتر مشغول اند و پروای آن ندارند که آتش ظلمی که برافروخته اند دامن کشور را سراسر بگیرد. اگر راهی برای نجات کشور از آشفتگی و فساد حکومت و دفع شر خطر خارجی باشد، همانا پناه بردن به دامن ملت و اجرای فصول سوم و پنجم قانون اساسی است. شرایط خطیر کشور نبایستی موجب این تحلیل اشتباه شود که به علت وجود خطر خارجی بایستی سکوت کرد. این همان خواست استبداد است و دستاویزی برای ویرانی‌طلبان وطنی و غیر وطنی. راه نجات کشور اتحاد و ایستادگی در برابر استبداد داخلی همزمان با مقاومت و مخالفت صریح با شروران خارجی است. به تجربه ثابت شده در ساز و کار کنونی جهان حکومتی که برآمده از رأی و خواست ملت‌ در چهارچوب یک ساز و کار دمکراتیک باشد در مقابل فزونی‌خواهان خارجی نیز ایمن‌ است. اکنون زمان آن است که اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان راستین با صدای رساتر و قدم‌های استوارتر تسلیم آقای خامنه‌ای به خواست ملت را طلب کنند تا راهی برای اصلاح ساختاری و دمکراتیک این نظام استبدادزده و بهروزی این ملت گشوده شود.

والعاقبه للمتقین