حاشیه‌نشینی در ایران؛ ظهور و سقوط خوزستان

۳۰ تير ۱۳۹۷

0 دقیقه

خوزستان را انگار چشم زده باشند. روزگاری نه‌چندان دور، زمانی که کمتر شهری در گسترده خاورمیانه مزه توسعه‌ را چشیده بود، همه آبادان و خرمشهر را به چشم حسودی نگاه می‌کردند. خوزستان البته، پیش از نفت هم، به رونق و آبادانی شهرت داشت، اما سرعت و شتاب مدرنیزاسیون خوزستان در نیمه اول این قرن خورشیدی قابل مقایسه با هیچ دوره‌ای نیست.

کلیدواژه خوزستان تا پیش از انقلاب بی‌تردید «نفت» است. نفتی که مرکز ثقل ایران به مرزهای جنوب غربی کشانده بود. پالایشگاه نفت آبادان، نه‌تنها نقطه عطفی در صنعت و توسعه برای ایران بود، بلکه تاثیر فرهنگی قابل ملاحظه‌ای هم داشت. تاثیر آبادان بعد از دهه ۱۳۴۰ و نسل طلایی روشنفکران و هنرمندان نامداری که در خوزستان پرورش یافتند، تاثیری قاطع بر فرهنگ ایران گذاشتند.

آبادان یکی از پیش‌روترین شهرهای ایران در دوران پهلوی دوم است، شهری که به دلیل سرریز کار و پول و البته حضور پر تعداد مستشاران خارجی، بیش از هر جای دیگری در ایران، رنگ و بوی مدرنیسم به خود گرفته بود؛ رنگ و بویی که دل از مردمی می‌برد که خیال شهر فرنگ به سر داشتند. هنوز تصاویر و فیلم‌های آن زمان آبادان و رونق فراگیر خوزستان، مایه حسرت کسانی است که گمان می‌کنند، آرزوی برآورده توسعه را از سر غفلت و به نقد انقلاب باخته‌اند.

اما، هرچه توسعه و پیشرفت خوزستان سریع انجام شد، سقوط آن هم با شتابی بسیار آغاز شد. در تقویم تاریخ خوزستان شهریور ۱۳۵۹، نقطه عطف است. نقطه‌ای که سقوط درست از همان‌جا آغاز می‌شود.

شهرهای خوزستان که روزگاری پایلوت توسعه در ایران بودند، امروز نماد آشفتگی و انواع و اقسام بحران‌های زیستی و اجتماعی‌اند.

کلید واژه‌های «نفت» و «توسعه» جای‌شان را به «جنگ» و «ویرانی» می‌دهند. با شروع جنگ آبادان و خرمشهر و اهواز چنان سریع سقوط می‌کنند، که بعد از پایان جنگ، چیزی جز خسارات فراوان اقتصادی و اجتماعی باقی نمی‌ماند.

تاثیر مخرب جنگ ۸ساله ایران و عراق بر تمام سرزمین ایران بسیار گسترده است، اما حجم ویرانی جنگ در خوزستان قابل مقایسه با هیچ کجای دیگر در ایران نیست. ۳۰ سال بعد، بسیاری از ایرانیان جنگ را فراموش کرده‌اند، اما کمر خوزستان هنوز صاف نشده. تبعات جنگ در ساختار به هم ریخته اجتماعی استان پیدا است. شهرهایی که روزگاری پایلوت توسعه در ایران بودند، امروز نماد آشفتگی و انواع و اقسام بحران‌های زیستی و اجتماعی‌اند.

 

تحولات جمعیتی

مطالعه تاریخچه ۶۰ ساله سرشماری‌ها، بهترین راوی تاریخی است که بر سرزمین گذشته است. جمعیت استان خوزستان در سال ۱۳۳۵، ۲ میلیون و ۱۸۷ هزار نفر بود. در آن زمان لرستان هم جزو خوزستان بود.

در سرشماری سال ۹۵، مجموع جمعیت این دو استان بیش از ۶ میلیون و ۴۷۱ هزار نفر بود. به تعبیری در این فاصله ۶۰ساله جمعیت منطقه نزدیک ۳ برابر شده، در حالی که جمعیت کل ایران ۴ برابر شده است.

تا حوالی انقلاب، آبادان پرجمعیت‌ترین شهر استان بود. در سال ۱۳۳۵، آبادان نزدیک ۲ برابر اهواز جمعیت داشت. جمعیت آبادان در این سال ۲۲۶ هزار نفر بود و اهواز تنها ۱۲۰ هزار نفر جمعیت داشت. در آخرین سرشماری پیش از انقلاب (۱۳۵۵) ماموران سرشماری تعداد ساکنان شهر اهواز را ۳۳۵ هزار نفر شمردند، در حالی که جمعیت آبادان همان موقع ۲۹۴ هزار نفر و جمعیت خرمشهر ۱۴۰ هزار نفر بود. دزفول ۱۲۱ هزار نفر، بند شاهپور (امام) ۱۱۸ هزار نفر، مسجدسلیمان ۷۰ هزار نفر، بهبهان ۴۹ هزار نفر  به ترتیب پرجمعیت‌ترین شهرهای استان بودند که جمعیت‌شان بیش از ۵۰ هزار نفر بود.

۱۰ سال بعد، در میانه جنگ ایران و عراق، ترتیب و ترکیب جدول جمعیتی تغییر عجیبی کرد. در حالی که دهه ۶۰، دهه رشد جمعیت در ایران بود، اوضاع در خوزستان طور دیگری رقم می‌خورد.

خوزستان یکی از بحرانی‌ترین کانون‌های حاشیه‌نشینی در سراسر ایران است. ۴۰ درصد جمعیت شهری استان در زاغه‌نشین‌ها و حاشیه‌ شهرها زندگی می‌کنند. 

در سرشماری سال ۱۳۶۵، جمعیت خرمشهر صفر و جمعیت آبادان تنها ۶ نفر شمرده شدند، اما جمعیت اهواز به حدود ۶۰۰ هزار نفر رسیده بود. آنچه بر آبادان و خرمشهر گذشت، مصداق سقوط و نابودی کامل یک شهر بود، وقتی که جنگ همه ساکنانش را آواره مناطق دیگر می‌کند. طی سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵، نزدیک به ۳۵۰ هزار نفر از استان خوزستان کوچ کردند و خالص مهاجرت به رکورد ۲۷۰ هزار نفر رسید.

در فاصله سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، تعداد ۲۴۰ هزار و ۷۶ نفر از استان خوزستان مهاجرت کرده‌اند وتنها ۱۶۱ هزار و ۷۱۵ نفر مهاجر به جمعیت استان اضافه شده‌اند. در این ۵ سال پدیده مهاجرت باعث کاهش ۷۹هزار نفر از جمعیت استان شده است. این بالاترین رقم مهاجرفرستی در میان استان‌های ایران است. میزان جابجایی‌های درون‌استانی نیز بیش از ۱۰۵ هزار نفر بوده است. بی‌شک بالا گرفتن بحران‌های زیست‌محیطی، اجتماعی و شهری و مشکلات اقتصادی باعث شده تا ۲۴۰ هزار نفر قید زندگی در خوزستان را بزنند.

 

آشفتگی جمعیتی

جمعیت استان خوزستان در سرشماری سال ۱۳۹۵، ۴ میلیون و ۷۱۰ هزار نفر بود. از این میزان ۳ میلیون و ۵۵۵ هزار نفر در مناطق شهری و یک میلیون و ۱۱۵ هزار نفر در مناطق روستایی ساکن بودند. مقایسه این اعداد و ارقام با نتاریج سرشماری سال ۱۳۸۵ نشان می‌دهد، که طی ۱۰ سال ۲۵۰ هزار نفر از جمعیت روستایی استان خوزستان کم شده و ۶۸۰ هزار نفر  به جمعیت شهری اضافه شده است. به تعبیری سالی ۲۵ هزار نفر از جمعیت روستاها کم شده و ۶۸ هزار نفر به جمعیت مناطق شهری اضافه شده است.

نرخ رشد جمعیت استان خوزستان نزدیک به نیم درصد کمتر از میانگین کشوری است.

جمعیت شهر اهواز (در محدوده خدمات شهری) در سال ۱۳۹۵ به حدود یک میلیون و ۲۲۷ هزار نفر رسیده است. این عدد ۱۲ درصد بیشتر از جمعیت سال ۸۵ است. این رشد در مقایسه با رشد جمعیت کلانشهرهای دیگر مانند مشهد و تبریز و تهران و اصفهان ناچیز است. نکته جالب اینکه در فاصله سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ جمعیت شهر اهواز حدود هزار نفر کمتر شده است.

با این همه رشد جمعیت اهواز طی ۵۰ سال گذشته به نسبت سایر شهرهای استان قابل ملاحظه است. جمعیت سال ۹۵ آبادان (۲۳۱ هزار نفر) کمتر از جمعیت سال ۱۳۵۵ و کمی بیشتر از جمعیت سال ۱۳۳۵ است. جمعیت خرمشهر در سال ۱۳۹۵ (۳۷ هزار نفر) حدود یک سوم جمعیت خرمشهر در سال ۱۳۵۵ است. جمعیت شهر دزفول در سال ۱۳۹۵ (۲۶۴ هزار نفر) به نسبت آخرین سرشماری قبل از انقلاب (۱۲۱ هزار نفر)، کمی بیش از ۲ برابر شده و جمعیت ۱۱۶ هزار نفری مسجد سلیمان در سال ۱۳۵۵ به ۱۰۰ هزار نفر کاهش داشته است.

این آمار، بیش از آنکه نشان دهنده الگوی منظمی در وضعیت اجتماعی شهرها داشته باشد، نشان‌دهنده آشفتگی و هر و مرج شهری است که تحت تاثیر جنگ و سوءمدیریت در سال‌های پس از جنگ است.

وضعیت اقتصادی

تا وقتی که اقتصاد ایران وابسته به نفت است، قلب اقتصاد ایران در استان خوزستان می‌تپد. این همه در حالی است که بر اساس آخرین گزارش حساب‌های منطقه‌ای مرکز آمار ایران، سهم استان از تولید ناخالص ملی نزدیک ۱۶ درصد است و از این جهت خوزستان بعد از تهران با فاصله به نسبت سایر استان‌ها در مقام دوم قرار دارد. حتی اگر نفت را هم کم کنیم، باز اوضاع خوزستان چندان بد نیست و با سهم ۶ درصدی بعد از تهران و اصفهان و مشهد در مقام چهارم قرار دارد.

با این همه وقتی به آمار اشتغال در خوزستان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بر خلاف ظرفیت‌های اقتصادی چشمگیر منطقه، هم تمایل به کار در خوزستان کمتر است و هم نرخ بیکاری بیشتر. بر اساس آمار اشتغال در سال ۱۳۹۶، نرخ مشارکت اقتصادی در استان خوزستان ۳۹.۳ است که یک درصد کمتر از میانگین کشوری است. نرخ بیکاری هم ۱۴.۷ است که ۲.۶درصد بالاتر از میانگین نرخ بیکاری در کل ایران است.

این آمار باز هم نشان می‌دهد، هیچ چیز در جنوب غرب ایران درست کار نمی‌کند و شاخص‌های اقتصاد و جامعه، برخلاف معمول ارتباط مستقیمی با هم ندارند.

بحران ریزگردها، آب، بیکاری، آسیب‌های اجتماعی، فقر عمیق و بحران‌های سیاسی و …، امروز خوزستان را در وضعیت احتضار قرار داده است.

حاشیه‌نشینی

خوزستان یکی از بحرانی‌ترین کانون‌های حاشیه‌نشینی در سراسر ایران است. به گفته مسئولان محلی، ۴۰ درصد جمعیت شهری استان در بافت‌های ناکارآمد و سکونت‌گاه‌های غیررسمی (زاغه‌نشین‌ها و حاشیه‌ شهرها) زندگی می‌کنند. چیزی حدود یک میلیون و ۴۲۲ هزار نفر.

با این همه در گزارش «گزارش دبیرخانه ستاد بازآفرینی پایدار محدوده ها و محله‌هاي هدف استان خوزستان» علاه بر آمار و ارقام نکات مهمی مطرح شده که نشان‌دهنده عمق بحران حاشیه‌نشینی در استان خوزستان است:

 

طی دو دهه اخیر بخش قابل توجهی از اراضی شمال و جنوب شهرستان اهواز با مساحتی بالغ بر 100 هزار هکتار به طرح هاي توسعه نیشکر اختصاص یافته است. این در حالی است که بخش قابل توجهی از اراضی مذکور مورد استفاده اهالی بومی ساکن منطقه بوده که بعد از تملک اراضی آنها توسط سازمان هاي مربوطه، ناچار به مهاجرت گردیده اند. عدم وجود برنامه مشخص جهت سکونت مجدد این بخش از جمعیت، مشکلاتی را براي سایر نقاط شهري پیرامون به دنبال داشته است.
سواحل رودخانه ها در محدوده بافت هاي فرسوده شهرها عموما به دلیل مسائل حقوقی بین شهرداي‌ها و وزارت نیرو بلاتکلیف مانده و اقدامات بهسازي و عمرانی روي آنها انجام نشده است.
به دلیل آب‌گیري سد هاي متعدد در سطح استان بخش از اراضی و روستاهاي واقع در بالادست همچون درب غربی‌ها، باجول، خدابخشی۱ و ۲ ،شاپوري ۱ و ۲، رکعت علیا و رکعت سفلی، در دریاچه سدها قرار گرفته که این موضوع سبب گردید ضمن از دست رفتن بخشی از اراضی کشاورزي، مراتع و جمعیت ساکن در این پهنه ها با مهاجرت به شهرهاي بزرگ، عمدتا در سکونتگاه هاي غیر رسمی ساکن شوند.
-به دلیل کاهش حقابه مناطق پایین دست و به ویژه تالاب هاي مهمی نظیر هورالعظیم، عملاً بخش قابل توجه اي از جمعیت ساکن در پیرامون این تالاب ها به دلیل از بین رفتن بسترهاي اقتصادیشان (صید ماهی، شکار پرندگان و صنایع دستی) عمدتا به سمت سکونتگاه هاي غیر رسمی واقع در اطراف شهرهاي بزرگ نظیر اهواز هدایت گردیده اند.
کاهش حقابه اراضی علاوه بر خشک شدن تالابها، کاهش رطوبت اراضی را به دنبال داشته که این موضوع باعث عدم تثبیت خاك و ایجاد پدیده ریزگردها شده است.
رها کردن شهرهای نفت‌خیز به حال خود با پایان یافتن بهره‌برداری از ذخایر زیرزمینی سبب شده تا شهرهایی مثل آغاجاری، هفت‌گل و مسجدسلیمان به سمت میرایی حرکت نمایند و جمعیت این شهرها به حاشیه شهرهای دیگر که هنوز زنده‌اند -به‌خصوص شهرهای بزرگ- مهاجرت کنند.
بخش قابل توجهی از عرصه هاي شهري به حریم قانونی تاسیسات و خطوط انتقال اختصاص یافته که کمتر مورد حفاظت قرار می گیرد از این رو بستر مناسبی را براي رشد سکونتگاه‌هاي غیر رسمی فراهم نموده است.
آلودگی هاي زیست محیطی ناشی از سوختن گازهاي مازاد و همچنین رها سازي مقادیر قابل توجهی از مواد نفتی در گودالهاي پیرامون چاه‌هاي نفتی مشکلات عدیده اي را براي ساکنین حاشیه شهرهاي نفتخیز بوجود می آورد.
شهرهاي آبادان و خرمشهر در رتبه 2 و 6 به لحاظ دارا بودن بافت هاي ناکارآمد شهري محسوب می‌شوند.
سکونت ۸۵۰ هزار نفر از جمعیت استان در سکونت‌گاه‌هاي غیر رسمی (زاغه‌نشین‌ها و حاشیه‌ شهرها) در حالی رخ داده است که جمعیت مذکور بیشتر از جمعیت 5 استان ایلام، خراسان شمالی و جنوبی، سمنان و کهکیلویه و بویر احمد می باشد.

 

نکات بالا تا حدودی وضعیت موجود را ترسیم می‌کند، اما برای آنکه درک دقیق‌تری از وضعیت داشته باشیم کافی است نگاهی به نقشه‌های بافت‌های ناکارآمد شهری نگاه کنیم. برای نمونه نقشه ۳ شهر آبادان و اهواز و مسجدسلیمان نشان می‌دهد که وقتی ما از حاشیه‌نشینی در خوزستان صحبت می‌کنیم منظورمان کدام بخش‌ها و مناطق شهری است.

نقشه شهر اهواز

نقشه شهر آبادان

نقشه شهر مسجد سلیمان

در این نقشه‌ها محدوده‌های سبز نشان دهنده محدود اسکان غیر رسمی (زاغه‌نشینی و حاشیه‌نشینی به معنی رایج)، محدوده بنفش بافت میانی (فرسوده) و محدوده نارنجی بافت تاریخی (فرسوده) است.

 

وضعیت قرمز

وضعیت حاشیه‌شنینی در اهواز و سایر شهرهای استان خوزستان، بسیار بحرانی است. زندگی ناپایدار نزدیک به ۱.۵ میلیون نفر در یک جامعه شهری ۳.۵ میلیون نفری، وضعیتی فرای بحران است. اما این بحران شهری وقتی به سایر ابربحران‌های گره می‌خورد، دیگر از آستانه تحمل فردی و جمعی فراتر می‌رود.

بحران ریزگردها، آب آشامیدنی، نرخ بالای بیکاری، آسیب‌های اجتماعی، فقر عمیق، بحران‌های سیاسی و …، امروز خوزستان را در وضعیت احتضار قرار داده است.

۵۰ سال پیش اگر کسی چنین وضعیتی را برای امروز آبادان و اهواز پیش‌بینی می‌کرد، حتما به عقل او شک می‌بردند و به دیده تمسخر نگاهش می‌کردند. اما تقدیر خوزستان چنین رقم خورد که در فاصله کمتر از ۴۰ سال، از بالاترین ارتفاع ممکن توسعه‌یافتگی، این‌طور فرو بریزد.

 

مطالب مرتبط:

حاشیه‌نشینی در ایران؛ حلبی‌نشین‌ها در باد می‌لرزند و در باران می‌میرند

حاشیه نشینی در ایران؛ مشهد، دماسنج بحران

حاشیه نشینی در ایران؛‌ ۱.۸میلیون حاشیه نشین در خراسان رضوی

روایت حاشیه نشینان یاسوج از فقر و فاصله طبقاتی

حاشیه نشینی در ایران؛ تبریز، قربانی توسعه معیوب

حاشیه‌نشینی در ایران؛ بندرعباس قرار بود قطب تجارت باشد، نماد فقر شد

حاشیه‌نشینی در ایران؛ مورد عجیب و غریب سیستان و بلوچستان