معادلات سیاسی-امنیتی خوزستان

۸ مهر ۱۳۹۷

خوزستان همینگونه بماند، ندامت به بار می آورد
( عبدالغفار نجم الملک)

خوزستان دشواری های بسیاری را تحمل کرده است، از جنگ هشت سال گرفته تا فقر، مشکلات زیست محیطی و تلاش برخی کشورها از خارجی برای تجزیه ایران و جدا کردن این استان، استانی که مردمش از عرب و فارس سال ها است از مرز های آن دفاع می کنند. رخداد تروریستی هفته گذشته، چنین مردمی را متحد تر از گذشته در مقابل دشمنان قرار خواهد داد.
1- جریان شناسی نیروهای سیاسی خوزستان
جریان های سیاسی نوین در خوزستان از زمان اکتشاف نفت وجود داشته است. این جریان ها در خوزستان به دلایل زیرساخت هایی که با اکتشاف و تولید نفت ایجاد شده بود، آغاز گردید و همچنین هم مرزی که با کشوری چون عراق داشته است موجب شده همواره مورد توجه نیروهای سیاسی ، دولتمردان در حکومت مرکزی و همچنین کشورهای بیگانه به دلیل دست یابی به منابع گسترده نفت و گاز قرار بگیرد. مهمترین تحولاتی که در تاریخ خوزستان رخ داد وجامعه سیاسی خوزستان را با مسائل سیاسی ملی و منطقه ای و بین المللی آشنا کرد، مبارزات ملی شدن نفت و دولت مصدق در خوزستان بوده است. همین مسئله بعدها در انقلاب اسلامی، موجب همبستگی عمومی کارکنان شرکت نفت با مردم و نهایتا به زانو در آوردن رژیم شاهنشاهی شد. به همین دلیل همیشه حساسیت هایی درباره خوزستان وجود داشته است. خوزستان به دلیل هم مرزی با کشورهای عربی بدون تردید در مقاطعی خصوصا در پیش از ملی شدن نفت و پس از آن و تحولات مربوط به خرداد 42 تحت تاثیر تحرکاتی که جمال عبدالناصر در مصر و پس از آن عبدالکریم قاسم سوسیالیست در عراق داشتند قرار گرفت. به همین دلیل برخی از جریانات عربی با الهام گیری از مبارزات سوسیالیستی و مارکسیستی در پیش از انقلاب جبهه ای را به نام جبهه التحریر به وجود آوردند و برخی از فعالان آن جنبش در پیش و پس از انقلاب نیز حبس هایی را متحمل شدند. البته حرکت جبهه هیچگاه پایگاهی -جز در حد یک تشکیلات مخفی پیدا نکرد و جریان مذهبی و اسلام گرایانه عربی همیشه غالب بود . با پیروزی انقلاب اسلامی به طور مشخص می توان از شکل گیری فعالیت های قومی عربی در خوزستان در خرمشهر یاد کرد که با تشکیل کانون فرهنگی خلق عرب در خرمشهر و نهایتا سازمان سیاسی خلق عرب در خوزستان فعالیت کردند و این فعالیت ها جهتی قوم گرایانه و مبتنی بر تقاضای خود مختاری و بعضا تجزیه طلبانه داشت. اما به طور مشخص این جریان ها تحت تاثیر حزب بعث عراق و سیاست های استخبارات عراق قرار داشتند. بعدها گروه دیگری در اهواز تحت عنوان حرکت التحریر الوطنی الاهوازی شکل گرفت که ادعای آن را داشت که اهواز به دست نیروهای فارس اشغال شده است و باید در جهت آزاد سازی خوزستان و یا بقول خودشان عربستان فعالیت کرد. این ها جرایات قومی بودند که سودای جدایی طلبانه و یا خود مختاری را در سر داشتند.مشی و سیاست اینها ایجاد رعب و هراس و با استفاده از شیوه انفجار وتحریب و ترور بود . البته روشن است در کنار این جریانات عربی حرکت های دیگری با شکل و شمایل عربی در خوزستان شکل گرفت که یکی از مهمترین حرکت های آن تشکیل المرکز الثقافی الاسلامی را می توان نام برد و که مجمعی از نیروهای جوان مسلمان عرب طرفدار نظام اسلامی بودند که مطالبات ملی و اسلامی داشتند و در اهواز فعال بودندو البته مسایل مردم عرب را هم پی گیری می نمودند . همچنین کانون فرهنگی و نظامی جوانان مسلمان خرمشهر را نیز می توان نام برد که به نحوری درتقابل با جریانات تجزیه طلب عربی شکل گرفته بود و جوانان مبارز عرب در کنارسایر اقوام از انقلاب پاسداری می نمودند . بعدها و پس از دوم خرداد جریانی عربی تحت عنوان لجنه الوفاق و در ادامه آن ، حزب وفاق تشکیل شد که فعالیت های سیاسی خود را آغاز کرد. این حزب تا قبل از انشعاب در چارچوب مطالبات عربی ، اما ذیل مفهوم ملی فعال بود ، پس از انشعاب البته ، دچار برخی چالش ها و انشعاب های گوناگونی گردید که در فرصت مقتضی دیگری می توان به آن پرداخت. تشکیل دهندگان اصلی لجنه وفاق در ابتدا ثامر کروشاتی و ابراهیم عامری و عبدالله سلامی بودند . بعدها تبدیل به حزب شد و پس از مباحثی چند ، جاسم شدیدزاده دبیرکل جزب شد . در ایام انشعاب دو جریان وفاق و آفاق بوجود آمد . بخشی که اولویت قومیت را اولویت خود می دانست توسط جاسم شدید زاده و بخشی که اولویت را دموکراسی می دانست علی ساعدی رهبری می نمود . در این هنگام در وفاق به دبیری جاسم شدید زاده ، بخش افراطی و تند دیگری وجود داشت که حبیب نبگان در این طیف حضور داشت .
بررسی مسایل دو جناح فعالان عربی وفاق و آفاق و نقش و تاثیرات آن در ساحت سیاسی استان بسیار مهم عبرت آموز است که در وقت دیگری نیاز به تبیین و توضیح دارد.
علاوه بر این جریان ها، حرکت عمومی مردم خوزستان در جریانات سیاسی، حرکت بختیاری ها در نهضت مشروطه و تحولات ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی را نیز می توان مورد توجه قرار داد که هر یک از آنها در جای خود قابل بررسی و تامل است.
۲-خوزستان و اصلاح طلبان
برخوردهای غیر کارشناسانه و بعضا امنیتی وضعیتی را به وجود آورده است که به گرایش های قومی استان در خوزستان نیز دامن می زند و به گونه ای که با نگرانی از ظهور نا امنی نسبت به گسترش فعالیت های سیاسی در خوزستان با احتیاط و با نگاه منفی نگریسته شده است. به همین دلیل بعضا فعالیت های سیاسی احزاب در استان خوزستان با موانع و مشکلاتی رو به رو بوده است در حالی که به صورت کاملا مشخص می توان اشاره کرد که در استان های چند قومی تکثر و گسترش فعالیت های سیاسی با تکیه بر احزاب ملی می تواند تا حد زیادی از گرایشات افراطی قوم گرایانه ممانعت به عمل آورد. به همین دلیل در نگاه نهادهای امنیتی ، به فعالیت های سیاسی در استان های چند قومی باید تجدید نظرهای اساسی صورت گیرد .
با تقویت فعالیت های سیاسیِ ملی ، ضمن حفظ هویت های گوناگون می توان قوم گرایی را کاهش داد . البته به هویت طلبی مثبت و غیر افراطی نیزباید مجال فعالیت داده شود . در خوزستان احزاب سیاسی که وابسته به جریان اصلاحات هستند به صورت قوی فعالیت می کنند اما تا حد زیادی با موانع مختلف امنیتی رو به رو هستند . جریانات محافظه کار و اصولگرا صرفا به صورت سنتی فعال بوده اند و جز در ایام انتخابات ظهور و بروزی در طول سال از خود نشان نداده اند و بیشتر به شیوه سنتی فعالیت خود را دنبال کرده اند.

۳-تروریسم نتیجه مستقیم فقر و محرومیت نیست
پس از حادثه تروریستی هفته گذشته برخی تلاش کردند بگویند آنچه در اهواز رخدادهاست، به دلیل محرومتی است که استان خوزستان از آن رنج می برد. البته مسئله تروریسم و اینکه عاملان و آمران آن حادثه و زمینه های تحقق تروریسم چیست نیاز به بحث گسترده ای دارد. اما آنچه مشخص است این است که تروریسم در شکل های مختلف آن و یا بنیاد گرایی لزوما متعلق به جغرافیاهای محروم نیست. امروز جریانات بنیادگرا و تروریستی حتی در دل جوامع پیشرفته و مرفه مشاهده شده است . بنابراین ایجاد رابطه مستقیم میان محرومیت و شکل گیری پدیده تروریسم و یا اشکالی مانند بنیاد گرایی و...چندان دقیق نیست. اما شکی وجود ندارد که تروریسمیکه مبتنی بر برنامه ریزی سازماندهی شده نهادهای امنیتی بیگانگان با صرف هزینه های قابل توجه است، از نیروهایی با زمینه های خاص می تواند، بهره گیری کند.فقر ابزارتروریست ها می شود و نه لزوما علت ترور. به همین دلیل جهل و نادانی و یا محرومیت گسترده می تواند به عنوان زمینه ای که می تواند مورد سو استفاده قرار گیرد همواره مورد توجه سرویس های بیگانه و عوامل تروریستی است. به همین میزان هم حاکمیت باید به این کاستی ها حساس باشد . در پدیده اخیر نیاز به دقت نظر بیشتر نهادهای امنیتی وجود دارد و از سویی وجود حوادثی که در سال 84 در خوزستان رخ داد و به شیوه ای موجب آسیب رسانی گسترده به مردم منطقه اعم از عرب و غیر عرب گردید و فعال بودن جریاناتی که چنین اقداماتی را انجام داده و فعالیت های داعش می تواند در مورد ترور اخیر به نوعی هماهنگی در برنامه ریزی هر دو جریان معتقد بود. یعنی تشکیلات تجزیه طلب و مسلحانه سال ۸۴ ودر ائتلاف با داعش مورد تامل قرار گیرد . جریاناتی که امروز در کشورهای اروپایی مستقر هستند قطعا برای فرار از برخوردهای قانونی و پیگیری های دولت ایران ، تمایلی به اعلان‌علنی دست داشتن در چنین تروری را نداشته باشند اما بدون تردید همانگونه که یکی از سخنگویان آنها گفته است، از چنین اقداماتی حمایت کرده و می کنند. این رخدادها می تواند در بستر هماهنگی میان جریان داعش و جریاناتی مانند جریانات تجزیه طلب که در برخی از اعضای آن در کشورهای اروپایی حضوردارند، صورت گرفته باشد .
۴- بحران های خوزستان
متاسفانه توجه کافی به استان خوزستان صورت نگرفته است. این بدان معنا نیست که دولت ها هیچ کاری برای خوزستان انجام نداده اند، بلکه به معنای آن است که آنچه که باید انجام بدهند را به صورت ناقص انجام داده اند. سفرنامه ایدر سال 1299 هجری قمری به نام سفرنامه خوزستان توسط فردی به نام عبدالغفارنجم الملک به رشته تحریر در آمده است. این فرد یعنی نجم الملک توسط ناصرالدین شاه به خوزستان اعزام می شود تا نسبت به تهیه نقشه ها و برخی از برنامه های عمرانی خوزستان گزارشی را تهیه کند. جالب توجه است که نجم الملک در سفرنامه خود می نویسد « هر گاه خوزستان به حالتی که امروز است بماند چیزی نخواهد گذشت که باعث ندامت خواهد شد.» او به صورت مشخص به والی هویزه که از اعراب خوزستان است اشاره کرده و می گوید والی هویزه عنوان نموده است « ما عرب ها هیچ گاه خیال ریاست و گردن کشی نداریم ...اما دولت باید به فکر آب؛ خاک و ملک خود باشد.» از 1299 هجری قمری تا کنون همچنان این مسئله وجود دارد که به خوزستان نمی رسند ، و هنوز هم‌همچنان خوزستان را در معرض آسیب های جدی قرار داده است. نکته قابل توجه در همین زمینه این است که نجم الملک اشاره می کند که هنگامی که در میان مردم بومی خوزستان برای کارهای مهندسی سر کشی می کرده است، مردم به او می خندیدند و وقتی علت را جویا شده است ، مردم گفته اند بارها و بارها توسط دولت مامورانی آمده اند و حرف هایی زده اند و پس از آن نشانی از آنها و اقدامات آنها دیده نشده است. حتی در بحث اجتماعی این سفرنامه ، جای تامل است . نجم الملک اشاره می کند که تعدی ماموران دولتی و دیوانی برای مردم خوزستان مسئله شده است و به طور صریح اشاره می کند که هنگامی که خوش رفتاری و دقت عمل او را می بینند، عرب ها می گفتند : « یا تو عجم نیستی یا مامور دیوان دولتی نیستی. »
نجم الملک اشاره می کند که تمامی مامورانی که به سرحدات خوزستان می آمدند در فکر پر کردن کیسه های خود و ظلم به مردم بودند و به این دلیل عرب ها از عجم ها دلخوشی نداشتند . نجم الملک به درستی به خلقیات مثبت و مهربانی ها و وطن دوستی عرب ها اشاره دارد .برخوردهای عادلانه با اقوام ضرورتی انسانی و اسلامی و ملی است .
بحران های خوزستان را بارها و بارها نمایندگان مجلس، نخبگان، روحانیت منطقه و روزنامه نگاران خوزستانی فریاد زده اند اما توجه کافی صورت نگرفته است. استان های مرزی باید مورد توجه جدی دولت قرار بگیرند چون احتمال نفوذ و احتمال تاثیرگذاری در این استان ها بسیار بالا است. خصوصا در استانی مانند خوزستان که بر خلاف سیستان و بلوچستان یا کردستان منابع عظیم نفت، گاز، آب، بندر، زمین های حاصلخیز فراوان و پتروشیمی ها در آن وجود دارد. اگر در سیستان و بلوچستان فقر و بیکاری وجود دارد( که البته آنجا هم قابل توجیه نیست ) ، اما منابع سرشار انرژی و صنایع عظیم گاز، پتروشمی و...وجود ندارد، اما در خوزستان با وجود چنین منابع عظیمی مردم احساس فقر و ناداری می کنند و همین احساس می تواند خطرات بسیار جدی را در آینده خوزستان رقم بزند.
۵-فقر خوزستان مختص عرب ها نیست
مسائل مربوط به فقر و بیکاری در استان خوزستان اختصاص به عرب ها ندارد.
در مناطقی مانند منبع آب و حصیراباد یا در شهرهایی مانند مسجد سلیمان که مناطق بختیاری هستند، فقر و بیکاری را به صورت گسترده همراه با بی آبی ، مشاهده می کنیم ، به گونه ای که امروز مسجد سلیمان از نظر جمعیت در حال خالی شدن از سکنه است و در مناطق عرب نشینی مانند ملاشیه و یا قلعه چنعان و حواشی بسیار وسیع شهر اهواز فقر و محرومیت را به صورت گسترده شاهد هستیم. البته فقر و بیکاری مختص خوزستان نیست ، در بسیاری از نقاط کشورفقر و نابرابری وجود دارد. نباید تصور کرد که تنها خوزستان با فقر و بیکاری مواجه است اما فقر و بیکاری در خوزستان با وجودمنابع غنی قابل توجیه نیست. خوزستان در گذشته مهاجر پذیر بوده است و به عنوان یک کارگاه بزرک اشتغال از سراسر مناطق کشور کارگران را به خود جلب می کرد، اما امروز خوزستان به عنوان یک استان مهاجر فرست تلقی می شود.
۶- تبعیض در خوزستان
در مورد سیاست های قومی اینکه تبعیض در خوزستان وجود دارد، جای شک وجود ندارد.
این تبعیض هادر مورد سپردن مسئولیت هاو استخدام ها وجود دارد و مردم عرب از شرایط مساوی در استخدام برخوردار نیستند. البته این بصورت قانونی نانوشته در خوزستان قابل روئیت است و نه‌در کل کشور . این واقعیتی است که نمی توان آن را کتمان نمود.
امروزه در نظریات مربوط به «روان شناسی نابرابری» که به عنوان مجموعه ای از مطالعات موردی اثبات شده است که «نابرابری فی نفسه می تواند عامل رفتارهای مخاطره آمیز باشد» . «حتی احساس محرومیت و ادارک افراد از محرومیت خود می تواند تفاوت های نژادی را در مناطق قومی تقویت کند.» این ها مسائلی است که به صورت علمی قابل راستی آزمایی است . اما برخی از جریان ها در خوزستان با این مسئله به گونه ای افراطی و غیر واقع بینانه برخورد می کنند.
البته برخی از مخالفان نظام جمهوری اسلامی و طرفداران خود مختاری یا تجزیه طلبی ادعای واهی عرب ستیزی و یا حتی بدتر از آن ادعای عرب کشی رامرتبا تکرار می کنند این ادعاها چه به لحاظ تاریخی و چه به لحاظ واقعی و تجربی کاملا امری خیالی و خود ساخته است و مطرح کنندگان آن ، از جمله یوسف عزیزی بنی طرف ، توهمات خویش را می خواهند به عنوان واقعیت جا بیندازند . مردم خوزستان به شهادت همه مستندات تاریخی همواره در کنار یکدیگر زندگی کرده اند ، اکنون روابط خانوادگی دارند . اما در عین حال نمی توان از وجودبرخی نابربری ها و برخی از تبعیض ها هم چشم پوشی کرد.
دولت و نظام باید جهت تقویت برابری و ایجاد زمینه هایی برای عدالت در قدرت، ثروت و منزلت اقوام گوناگون ایرانی اقدامات بایسته و دقیقی را انجام دهند.
در خوزستان ما با چنین تبعیض هایی مواجه هستیم ومتاسفانه توجه لازم برای رفع این نابرابری ها در استخدام ها و به کار گیری برادران و خواهران عرب ما کمتر صورت پذیرفته که امیدوار هستیم در این جهت نیز توجه جدی انجام شود.

۷-افول شرایط پس از دوران اصلاحات
در دوران اصلاحات بهترین شرایط به نسبت گذشته و تا به امروز در خوزستان تحقق یافت. در دوران اصلاحات حداقل حدود 15 درصد از مسئولان رده اول استان از قومیت عرب انتخاب شده بودند. ( اگرچه حتی این آمار هم مناسب نیست ) . اما در دوره آقای احمدی نژاد این میزان کاهش پیدا کرده و در دولت آقای روحانی متاسفانه از آنچه که در دوره آقای احمدی نژاد هم بود، نزول معنا داری پیدا کرد. این مسئله توسط اتاق فکر مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری که زیر نظردکتر حسام الدین آشنا بوده، نیز مورد تائید قرار گرفته است. یعنی مطالعات رسمی دستگاه های دولت خود بر این نکته اذعان نموده اند که به کار گیری نیروهای عرب از دوره روحانی وضعیت نا مطلوب تری یافته است. وضعیت به کار گیری عرب ها در در استخدام ها و یا در سپردن مسئولیت ها، قابل قبول نیست. گلایه برادران و خواهران عرب ما گلایه به حقی است. آنها می گویند ما از مرزها دفاع کرده و در برابر صدام ایستاده ایم، با ما چرا چنین برخورد می شود ؟
باید بدانیم که صدام حسین هنگامی که اسرای ایرانی از قومیت عرب بودند نسبت به آنها بسیار سختگیرانه تر عمل می کرد. برای صدام و حزب بعث عراق اصلا قابل فهم و تصور نبود که چگونه است که عرب های سوسنگرد و هویزه که با عراقی ها هم قوم بودند، در برابر آنها از خاک ایران دفاع کردند. این ایستادگی و رویا رویی در مقابل حکومت بعثی صدام هیچ دلیلی جز علاقه این مردم به سرزمین ایران و دفاع از مرزها و سرزمین خودشان نداشته است. به همین دلیل حتما باید در جهت فقر زدایی در خوزستان دولت احتمام دو چندانی را در پیش بگیرد و با ایجاد حس اعتماد در بین مردم بتواند موجبات دلگرمی مردم را به نظام فراهم کند.
۸-عرب ستیزی در ایران واقعیت ندارد
باز هم تاکید می کنم که در ایران نه عرب ستیزی و نه نسل کشی عرب ها ، آنگونه که برخی از افراطیون خارج نشین به ظاهر طرفدار عرب ها عنوان می کنند، وجود نداشته است. البته اینکه نویسنده ای سخنی بر ضدیت عرب ها گفته باشد یا برای رد اسلام طعنه ای به عرب ها زده باشد، وجود داشته است. موارد مقابل آن هم هست . بله‌‌‌نویسندگانی مانند صادق هدایت یا بزرگ علوی در برخی از نوشته های خود چنین مطالبی را عنوان کرده اند. اما به صورت کلی عرب ها هیچ گاه در نقاط مختلف ایران دچار محدودیت ها و برخورد های نابرابر نشده و نمی شوند. اما موضوع متفاوت است . در منطقه خوزستان متاسفانه رقابت های محلی و تهیه گزارش های نادرست و یا حرفی که بعضا عده ای به نادرستی سعی در القای آن دارند که دادن مسئولیت به عرب ها می تواند خطر واگرایی یا تقویت جریان تجزیه طلب را به به دنبال داشته باشد، دیدگاه اشتباهی بوده است که موجب شده است، مسئولیت های کلیدی به برادران و خواهران عرب ما داده نشود. سیاستی که اشتباه بوده است. باید توجه داشت عرب ها نه تجزیه طلب و نه ضد منافع ملی ایران عمل می کنند. عرب ها نسبت به سرزمین خود و سرحدات ایران بیشترین جانفشانی ها و حضور دلاورانه را داشته اند. اگر به فرض ، همه مسئولیت های استان خوزستان را هم به عرب ها بسپارند، نباید نگران جریان تجزیه طلب بود.
عرب ها خود با کسانی که به دنبال تجزیه طلبی هستند، برخورد کرده و می کنند .
بافت مذهبی مردم خوزستان و علاقه و تعلق شدیدی که به مذهب تشیع دارند، به عنوان اصلی ترین عاملی است که توانسته در خوزستان و در سطح ملی همگرایی اجتماعی ایجاد کند. به همین دلیل است که برخی از کشورهای تبلیغات وسیعی برای گسترش وهایبت در خوزستان انجام می دهند . تنها برخورد های درست و عادلانه مسئولان کشور است که می تواند چنین ترفندهایی را خنثی کرده و از گسترش آن جلوگیری به عمل آورد.
متاسفانه گاهی شاهد موضع گیری برخی مسولان و یا برخی نمایندگان مردم بوده ایم که بحای ایجاد همگرایی به دامن زدن به اختلافات قومی منحر می شود . همه باید منافع ملی و گسترش تفاهم و همگرایی را مساله اصلی خود بدانیم .