توزیع آگاهی

۴ دى ۱۳۹۷

در جریان دادگاه مصدق پس از کودتای آمریکایی انگلیسی ۲۸ مرداد ١٣٣۲، که از جمله اتهاماتش تلاش برای برقراری " جمهوری دموکراتیک " بود، چنین پاسخ می دهد : « من نه فقط با جمهوری دموکراتیک بلکه با هر رقم دیگر آن هم موافق نبودم. چون تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی شود و تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشند، کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت. چه بسیار ممالکی که رژیم شان جمهوری است ولی آزادی ندارند و چه بسیار ممالکی که سلطنت مشروطه دارند و از آزادی و استقلال کامل بهره مندند. برای من و کسانی مثل من، بیگانه بیگانه است، در هر مرام و مسلکی که باشد. ولی چه می توان کرد که هر دسته از عمال بیگانه می خواهند ارباب خود را به این مملکت مسلط کنند و کسانی مثل من را از بین ببرند. »( خاطرات و تالمات، دکتر مصدق، ص ۲٧٣)
نزدیک به شصت سال از این گفته مصدق در دادگاه رژیم کودتایی پهلوی می گذرد و مردم ایران با انجام انقلاب اسلامی این رژیم را ساقط و " جمهوری اسلامی " را بجای آن نشاندند اما هنوز این سخن مصدق روایی کامل دارد که " تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی شود و تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشند، کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت." به عبارتی روشن تا زمانی که در جامعه ما « توزیع آگاهی » بصورتی انجام نگیرد که " ملتی دانا و رجالی توانا " بسازد تغییر و تحولات حتی از نوع تغییر رژیم نیز چاره ساز نخواهد بود، همانگونه که تاکنون نبوده است!
در اینجا ممکن است افرادی معترض این گزاره شده و مدعی شوند که ملت دانا و رجال توانا داریم و با استناد به شاخص هایی همچون میزان سواد، شهرنشینی، ارتباطات،... در صدد اثبات این مدعا برآیند اما بنظر من ما وقتی از سطح به عمق برویم دچار شک و تردید در این باره می شویم و قطعا اگر ملت ما به اندازه لازم دانایی و به میزان کافی رجال توانا داشت اینگونه استبداد هر از گاهی و حتی پس از انقلابی مردمی چندباره قد نمی کشید و با رنگ و لعابی تازه همچون بختک بر سر جامعه هوار نمی شد و دانایان و توانایان اندک جامعه را به بند و سرکوب نمی کشاند و " نخبه کشی " سنت رایج تاریخ ما نمی شد.
برای اینکه غیر مستند سخن نگفته باشم می توانم به میزان متوسط مطالعه افراد در هر شبانه و روز اشاره کنم، یا تعداد کارکنان دولت یا بخش خصوصی و رقم بهره وری آنها، که هر از گاهی اخبارش در رسانه ها آنهم از طرف مراجع رسمی منتشر می شود. برپایه اخبار منتشره به رغم هزینه هائی که پس از انقلاب برای مبارزه با بیسوادی انجام شده است نزدیک به دو دهک جمعیتی کشور همچنان سواد خواندن و نوشتن ندارند. برای دقت بیشتر یادآور می شوم که در سالهای گذشته هرساله گزارشی از نتیجه آزمون شرکت کنندگان در کنکور سراسری به لحاظ نمره ای که در این آزمون آورده اند، بصورت میانگین و در سطح کشوری توسط مراجع مربوطه منتشر می شد، با رجوع به این گزارش دریافت می شد که میانگین نمرات افراد شرکت کننده در غالب موضوعات از جمله زبان فارسی و معلومات عمومی کمتر از ده است ( از نمره حداکثر ۲٠)، و معنای این گزارش این است که نظام آموزش و پرورش ما در « توزیع آگاهی » نقش خود را بخوبی انجام نداده است. اینکه چقدر نظام دانشگاهی ما می تواند به رفع این نقیصه و تربیت افراد دانا و توانایی برای ایفای نقش دراداره کشور بپردازند خود بحث دیگری است که فکر نمی کنم بشود پاسخی درخور برای آن یافت.
برپایه مطالعات و تجربیات من افراد سیاسی در کشورمان یا همان دانایان و توانایانی که مصدق نامبرده و انتظارشان را داشته، غالبا خودساخته و برآمده از شرایط زمانه بوده اند. فقدان نظام حزبی و حتی تشکل های مدنی، که آنهم از زائده های نظام استبدادی است؛ موجب شده است که جریان « توزیع آگاهی » در جامعه ما بصورت مدون و تعریف شده و سازمانیافته برای کادرسازی و تربیت افراد دانا و توانا برای اداره کشور انجام نگیرد و تا زمانی که این خلا رفع و پر نشود هرگونه تغییری چاره ساز استبداد در سرزمین ما نخواهد بود. اینکه میرحسین موسوی در پیامی اعلام کرد :" آگاهی چشم اسفندیار خود کامگان است " را باید در چارچوب چنین نگاهی واقعی و تاریخی دید و عملیاتی کرد.
بنظرم افراد اصلاح طلب و تحولخواه اگر براستی به اهداف آزادی و دموکراسی و پیروزی آن باور دارند باید از هرفرصتی برای « توزیع آگاهی » در جامعه استفاده تام و تمام نمایند، و صدالبته اینکار ابتدا باید با خوداگاهی و خودسازی و آنگاه با دگرسازی صورت گیرد. هریک از ما در هرسطحی از آگاهی باشیم نیاز به آگاهی و دانش بیشتر داریم و باید همانقدر از آگاهی و دانشی که داریم به دیگران منتقل نمائیم، و البته اگر بتوانیم اینکار را در قالب کارجمعی و حتی جمع های کوچک سامان و سازمان دهیم، بهره وری بیشتری خواهد داشت. برای دستیابی به آزادی و دموکراسی دانایی و توانایی و تمرین لازم است و در این پروسه « توزیع آگاهی » را می توان بصورت نظری و عملی پی گرفت.
نکته آخر اینکه دستیابی به یک نظام سیاسی دموکراتیک با "حکمرانی خوب" و "عادلانه " جز در سایه « توزیع آگاهی » ممکن نیست. زیرساخت "عدالت" با هر تفسیر و نگاهی "آگاهی" است، و اینکه جامعه ایران به رغم بیش از صدسال تلاش و مبارزه برای عدالت خانه و هزینه دادن فراوان و قربانی های بسیار همچنان در حسرت "عدالت" می سوزد، جز به فقدان « توزیع آگاهی » در سطح مکفی باز نمی گردد. و اگر انتظار داریم مسیر حرکت کشورمان بسوی تحکیم دموکراسی باشد باید آگاهی بخشی با همه توان و نیرو سرلوحه کار افراد اصلاح طلب بوده و به همه لوازم و مقتضیاتش پایبند باشیم.