فرار دختران از خانه، افسارگسیختگی اجتماعی

۵ اسفند ۱۳۹۲

فرار کردن از خانه احتمال دارد برای هر کسی پیش آمده باشد. شاید شما هم در دوران کودکی به نشانه قهر کردن و لجاجت کودکانه با پدر و مادر، برای ساعاتی یا شاید روزهایی خانه را ترک گفته باشید و پس از رفع مشکل به خانه بازگشته باشید. در این میان با در نظر گرفتن کمی فاصله زمانی و سنی از کودکی، دخترانی هستند که از خانه فرار می‌کنند و دیگر نمی‌خواهند به خانه برگردند یا اینکه می‌خواهند و نمی‌توانند. عواقب و حساسیت فرار از خانه، برای پسران به مراتب کم‌تر و ملایم‌تر از حساسیتی است که خانواده و جامعه در ایران امروز، نسبت به دختران دارند. بسیاری بر این باور هستند که دختری که از خانه فرار کند دختر خوبی نیست و به اصطلاح خراب و یا روسپی است. اخیرا یکی از مسوولان دولتی ایران حداقل سن فرار دختران را 9سال اعلام کرده بود.
فرار دختران، گریزانی از خانه یا افسارگسیختگی اجتماعی است؟ اگر دختری از خانواده بگریزد چه بر سرش می‌آید؟ معمولا چه دخترانی تصمیم به فرار می‌گیرند؟ نظرات و واکنش‌ها به این پدیده چیست؟ در این نوشتار به کنج و زوایای پدیده فرار از خانه دختران اشاره‌هایی شده است که می‌خوانید.
 خانه امن و دختران گریزان
اگر درباره موضوع فرار از خانه در ایران سخن به میان می‌آید باید دلایل، عوامل و کاتالیزورهای آن را در نظر گرفت. بنا به گزارش‌های سازمان‌های دولتی در ایران درصد قابل توجهی از دختران فراری در ایران، 16 تا 20 سال سن دارند. این گروه یکی از آسیب‌پذیرترین رده سنی در میان دیگر دختران فراری در ایران هستند.
به نظر می‌رسد توجه نکردن به خواسته‌های دختران کم سن و سال و نبود درک متقابل و فهم صحیح از روحیات و افکار این دختران از سوی خانواده، جامعه و دولت این دختران را به ورطه‌ی انداخته که گویا خانه امن نیست و باید به جامعه پناه برد. آنهم بی آنکه شناخت و مهارت‌های کافی از جامعه‌ای که به آن وارد می‌شوند را داشته باشند.
به راستی دختری نوجوان چه می‌خواهد که در خانه‌اش یافت نمی‌شود؟ در مواردی مشاهده شده که کنترل‌های شدید والدین، باید و نبایدهای رفتاری، پوششی و عقیدتی و دینی بر آنها تحمیل می‌شود. از سویی دولت با راه انداختن گشت‌های ارشاد و امنیت اخلاقی حلقه را هر دم بر آنان تنگ‌تر می‌کند. البته نباید از این نکته بسیار مهم که فرهنگ غلط، باورهای دینی رایج، قانون‌های تبعیض‌آمیز و ضد زنان و نگاه جنسیتی جامعه در موضوع امن نبودن خانه و تحریک دختران به فرار از آن تاثیر شگرفی داشته و دارد.
دختران در چنین جامعه‌ای خود را مظلوم و تنها و خانه را ناامن درمی‌یابند، و در مقابله با مشکلات و کاهش فشار، به ترک خانه رضایت می‌دهند و به دنبال پناهگاهی راهی دنیای خارج از قید و بندهای رایج می‌شوند بدون اینکه فکر ضرر و زیان و خطرات احتمالی همچون تجاوز و سوءاستفاده جنسی را کرده باشند.
 
آن که فرار کرده، روسپی است؟
روزانه ده‌ها و یا شاید صدها دختر ایرانی از خانه فرار می‌کنند. پس از گذشت زمان و در بیشتر موارد آنها هنوز رویگردان از بازگشت به خانواده و خانه هستند. برخی از ترس کشته شدن توسط اعضای خانواده، برخی از ترس آبروی خانواده، برخی از ترس برخوردهای خشونت‌آمیز تادیبی اعضای خانواده، برخی از ترس نگاه تحقیرآمیز و همچنین از ترس متهم شدن به روسپی بودن، فرار را ادمه می‌دهند. سعی می‌کنند هرچه بیشتر از خانواده و مبدا دور شوند و از این رهگذر در جستجوی پناه و مامنی برای حفظ امنیت و حتی زنده ماندن، به هر کسی روی می‌آورند.
در ماه گذشته مدیرکل سازمان دولتی آسیب‌های اجتماعی، زیرمجموعه اورژانس اجتماعی بهزیستی، آماری را مبنی بر این که در 24 ساعت اولیه فرار، 80 درصد از دختران مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند منتشر و اعلام کرد.
مدیرکل این سازمان همچنین اعلام کرده بود "در پی دستگیری بالغ بر 2000 زن خیابانی و بررسی وضعیت آنها، مشخص شده ۶۰۰ نفر از آنها روسپی‌گری را به عنوان شغل خود انتخاب کرده‌اند و ۱۴۰۰ نفرشان از طریق شبکه‌های مجازی به این راه افتاده و اقدام به ارتباط‌گیری با مردان به اصطلاح هوسران کرده‌اند.این درحالی است که براساس آمارهای موجود، هم‌اکنون بالغ بر ۵/۱ میلیون نفر زن بیوه و مطلقه در کشور وجود دارد و روزانه نیز ۱۶۰ نفر به این آمار اضافه می‌شود. از سوی دیگر حدود ۵/۴ میلیون نفر دختر نیز وجود دارند که هنوز ازدواج نکرده‌اند."
البته قابل توجه است که در غیاب سازمان‌های دولتی، به سازمان‌های خصوصی و نهادهای یاری‌رسان غیردولتی اجازه فعالیت گسترده در راستای انجام تحقیقات جامع درباره صحت و سقم این آمار داده نمی‌شود. از گوشه و کنار زیاد شنیده می‌شود که آمارهای واقعی بیشتر از آن چیزی است که از سوی دولت منتشر و اعلام می‌شود.
 فرار بهتر از قرار

به نظر می‌رسد وجود آمارهای رسمی دولتی ۵/۴ میلیون نفر دختری که هنوز ازدواج نکرده‌اند وقتی بحرانی می‌شود که تعداد قابل توجهی از آنها، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند و در خانه نمی‌مانند. کارشناسان دولتی عامل افزایش سن ازدواج را در گسترش این پدیده بسیار مهم توصیف می‌کنند. اما در اینجا باید پرسید که آیا این عامل به خودی خود باعث شده که دختری مجرد را به فرار از خانه وادار کند؟
گفتنی است که در خبرهای دیگری که از 2000 زن خیابانی در قبل از اجرای طرح جدید نیروی نتظامی تحت عنوان «امنیت اخلاقی» برای برخورد با پدیده بدحجابی و بدپوششی در کشور، طی یک دوره یک‌ماهه تعدادی از زنان و دختران بدحجاب دستگیر شدند تهیه شده بود، وضعیت آنها را در ابعاد مختلف در رسانه‌های دولتی بدین شرح اعلام کردند.
1- از نظر گروه سنی بالغ بر ۷۸/۹ درصد از یادشدگان زیر ۱۵ سال. ۹/۴۶ درصد آنها بین ۱۶ تا ۲۰ سال، ۵/۳۱ درصدشان بین ۲۱ تا ۲۵ سال و ۸/۱۳ درصدشان ۲۶ تا ۳۰ سال سن داشته‌اند.
2- به لحاظ وضعیت تاهل بالغ بر ۶/۸۴ درصد از یادشدگان مجرد، ۱/۱۳ درصد از آنها متاهل و ۳/۲ درصدشان مطلقه بوده‌اند.
3- از نظر میزان تحصیلات بالغ بر ۹/۴۶ درصد از یادشدگان دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم،‌ ۷/۲۷ درصد آنها فوق دیپلم و لیسانس و ۴/۲۵ درصدشان بالاتر از لیسانس بوده‌اند.
4- با لحاظ داشتن شغل بالغ بر ۴/۲۵ درصد از یادشدگان محصل، ۳/۱۹ درصد از آنها دانشجو، ۴/۱۵ درصدشان دارای شغل آزاد، ۵ درصد کارمند بخش خصوصی، ۵/۱۱ درصدشان خانه‌دار و ۱۷ درصدکارگر یا بیکار بوده‌اند.
5- از نظر نحوه زندگی بالغ بر ۵/۳۸ درصد از یادشدگان با والدینشان و ۷/۱۷ درصد از آنها با یکی از والدینشان زندگی می‌کنند و ۸۸/۴۴ درصدشان از پاسخ‌گویی به این سوال خودداری کرده‌اند.
6- به لحاظ سابقه دستگیری بالغ بر ۵/۸۷ درصد از یادشدگان سابقه دستگیری نداشته اند، ۵/۷ درصد از آنها برای بار دوم دستگیر شده‌اند و ۵/۵ درصدشان از پاسخ‌گویی به این سوال خودداری کرده‌اند.
پدیده دختران فراری مختص به پایتخت نیست و در سال‌های اخیر در شهرستان‌های سراسر ایران افزایش چشمگیری داشته است. براساس گزارش محرمانه‌ای که چندی پیش از سوی معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش ایران منتشر شد، علاوه بر افزایش بی‌سابقه تعداد، کاهش متوسط سن دختران فراری در ایران هم‌اکنون به حداقل 9 سال ذکر شده است.
رسانه‌های دولتی دو عامل را در موضوع فرار دختران از بقیه مهم عنوان می‌کنند؛ تحمیل عقاید والدین به دخترانی است که سن بلوغ را طی می‌کنند و اجبار آنان به ازدواج ناخواسته. دیگر هیچ سخنی از جرایمی سازمان یافته که بعد از فرار دختران از خانه در حق آنان صورت می‌گیرد، سخنی به میان نمی‌آورند.
تصور کردن اینکه دختران فراری در پایتخت و شهرهای بزرگ چه سرنوشتی دارند و می‌توانند به کجاها کشیده شوند، از نگاه باندهای قاچاق انسان می‌تواند یک فرصت سودآور باشد؛ اگر مسوولان دولتی نیز در آن نقش داشته باشند می‌توانفرار دختران را نه فقط گریزانی از خانه، بلکه افسارگسیختگی اجتماعی دانست.