» میرزا محمد مهرابی
آلبرت اَینشتین فیزیکدان بزرگ آلمانی، آمریکایی میگوید:«اگر تمامی قدرتهای جهان را متمرکز کنیم، نمیتوانیم یک ثانیه زمان را به عقب برگردانیم.»
بدون شک، از دست دادن فرصت وتداوم فرصتسوزیها، باعث درجازدن، عدم پیشرفت، زمینهٔ عقبماندگی و درماندگی برای اصلاحطلبان و هموارسازی راه دوباره برای فرصتطلبان و تمامیتخواهان خواهد بود. اُمید است که آقای روحانی همانند دیگر اَسلاف خود، فرصتسوزی را سرلوحهٔ کار خود قرار ندهد و ازهمان ابتد ا فرصتها را غنیمت شمرد؛ که بر گرداندن آن سخت و امکان پذیر نمیباشد.
آب این جوی به سر چشمه نمی گردد باز
بهتر آن است که غلفت نکنی از آغاز
برای روشن شدن مطلب اِشاره به عواقب و عملکرد کارگزران نهضت دوم خرداد، خالی از لطف و بهره نیست.
بدون شک پدیدهى دوم خرداد یک جنبش وحرکتی بود که با شعور بالا و همّت والای مردم در خردادماه سا ل ۱۳۷۶، بوجود آمد۰ این نهضت درست همانند یک تیر دردو نشانه بود. یکی مبارزه منفی که نفی هرگونه سلطهگری و ا نحصا رطلبی به حساب میآمد و دیگری گرایش به اصلاحا ت و نهادینه شدن آن بود
می توان گفت: این نهضت از نوادر و کمیابترین وقایع و حوادث تاریخی ایران است، که به صورت آرام و مسالمت آمیز شروع شد و بهگونهی مقبول و میمون در مسیری قرار گرفت که میتوانست حقوق بشر، منافع ملی، اَمنیّت داخلی وخارجی و حتّا مصا لح دینی و اعتقادی ملت را بیمه ونهادینه سازد.
مردم ما با این روند میخواستند، قدرتِ سیاسی را در مسیر اصلی خود که همانا محصول مستقیم اراده خود آنهاست، به منصه ظهور برسا نند و مُطالباتشان را از طریق معقول و خردورزی بدست آورند. طبیعی است که سلطه گران و زورگویانِ تمامیّت خواه و توتالیتر این امر را نمیپسندیدند. لذا در صدد مخالفت و سرکوبی آن برخاستند. آنها سیاست را در راستای کسب قدرت میدانستند و آنرا برای تسلّط هر چه بیشتر خود میخواستند. دولت را با توپ و تانک و تفنگ میپسندیدند. این قوم که زر و زور و تزویر را درهم آمیخته بودند! با استفاده از تبذیر و تسبیح و تطمیع؛ جای خود را بر سر خوان گسترده با مائدههای رنگارنگ مستحکم و مستدام میدیدند؛ هرگز حاضر نبودند این لقمه چرب -اگر چه آغشته به خون – را رها سازند. بنابراین هیچگاه از پای ننشستند و همواره کارشکنیها و سنگ اندازیها را ادامه دادند که اگر غیراز این بود شگفت مینمود!
امّا در حقیقت این دو روی سکه نیست و سکه روی دیگری نیز دارد.کسانی که خود را مدّعی پیشرفت این نهضت معرفی میکردند و کاسهی داغتر ازآش شده بودند، با عملکرد بسیار ضعیف، اشتباهات وخطاهای پیاپی، فرصتسوزیهای مکرّر، مصلحت اندیشیهای بیمورد، عقبگردهای بیموجب و…، باعث گردیدند تا امر برای مردم مشتبه شود وراه برای توفیق دوباره استبداد و تمامیت خواهان هموار گردد.
البته روشنگری وشناخت علل واسباب که موجب آسیبپذیری نهضت دوم خرداد گردید، کمک شایانی در فراهم ساختن مسیرمناسب وراهیابی بهتر با ضریب اَمنیتی بیشتری دارد. از اهم مسائل، که می توان بدان اشاره نمود:
۱- کارگزاری و کارگردانی در جبهه دوم خرداد:
جنبش اصلاحطلبانهی مردم؛ در دوم خرداد، یک حرکت خودجوش، دمکراتمنشانه و خردورزانهای بود که وابسته و یا وامدار هیچ قشر یاحزب و گروه سیاسی خاصی نبود. استقلال و عدم وابستگی این نهضت، موجب گردید تا هر شخص یا گروهی با اهداف و انگیزههای متفاوت وارد صحنه شود وخود را اصلاحطلب و پیشرو در این امر بدانند۰ در این میان میتوان از افرادی یاد کرد که سوابق سیاسی و اجتماعی چندان مطلوب و درخشانی نداشتند، یا حداقل مردم آنها را با این عنوان نمیشناختند؛ که فرصت را مغتنم شمرده و خویش را یاور و همراه این نهضت معرفی کردند. اینان در جریان امر، اغلب مواضع ضد و نقیض اتخاذ میکردند واین بهگونهای بود که هنگام تصمیم گیریها برسر مسائل مهم و اصلاحگرایانه به مشاجره وزدوخورد میپرداختند؛ زیراکه روند اصلاحات به نفع آنان نبود ویا سابقه آنها را بیش از پیش زیر سؤال میبرد.(۱)
این گروه و یا احزاب دیگر نه تنها از نظر تحلیلهای سیاسی ودرک عمیق مسائل؛ ضعیف و عاجز بودند؛ بلکه برخی از آنان فرصتطلبی میکردند و این رسالت تاریخی ملت را بازیچه و بدون عمق و وسعت میاِنگاشتند؛ هنگام انتقاد و گوشزد نسبت به عملکرد ضعیف و بد آنان، دست به توجیه میزدند که حفظ نظا م، ازاوجب واجبات است۰ گویی که اصلاح و بازسازی ساختار حکومت و قانون اساسی، نزد ایشان مرادف ومصا دف با نابودی نظام و حکومت بود و … به هرحال، فقدان یک نیروی قوی و کارگزاران هدفمند و شجاع، دلسوز و دردمند، باعث گردید تا این حرکت عقیم و اَبتر بماند. ازنیروهای عظیم بهویژه جوانان که پشتوانهی محکم و بسیار مؤثر برای پیشبرد این جنبش بودند استفاده بهینه نشد. – آنچه بود تنها شعارو بازی با الفاظ بود- تا اینکه کار را به ناکجاآباد رساندند! آنان غافل بودند که دو صد گفته نیم کردار نیست.
۲- سیاستورزی، تدبیر و سازماندهی در نهضت.
از آنجا که نهضت، مدیرمدبّر، ازخودگذشته، دردشناس و دلسوز نداشت؛ طبعیی بود که از سازماندهی و سازمانگرایی آنچنانی خبری نباشد! این جنبش نیاز به یک سازماندهی و مدیّریتقوی داشت تا بتواند به آرمانها و اهداف متناسب خود برسد. امّا هرگز این متاع گرانبها یافت نشد! به همین سبب بعد از مدّتی روند اصلاحات رو به کندی گذاشت و جز آوازهای از آن باقی نماند. هر چند بعضی از احزاب و گروهها بوجود آمدند؛ بعضی رسا نهها که بالاترین رسالت تاریخی را در پیام رسانی داشتند؛ پا به عرصهی هستی گذاشتند، ولی به زودی مورد هجمه قرار گرفتتند و به سرنوشت دخمه دچار گردیدند.
به یاد ماندنی است که نقش برخی از آنها که خود را مصلح و پیشرو در اصلاحات معرفی مینمودند در تسریع و نابودی و محو رسانهها بیتاثیر نبودند و خود نیز فدای آن شدند. شیخ اصلاحات که تا حدودی شفافترو شجاعتر از دیگرانشان بود را همراهی نکردند و تمام قوا در راهش قد علم کردند و او را وادار به عملی خود نا پسند نمودند. (۲ )
از طرفی گروهها و به اصطلاح تشکّلها نیز قادر نبودند، خود را هماهنگ کنند و در مواقع ضروری و بحرانی پشتیبانان را یاری و سازماندهی نمایند، از مردم کمک بگیرند تا توطئهها را خنثی سازند. پس هر چند روز یک حادثه داشتند.
مردم، هوشمندانه و تیزبینانه در این راستا گا م برمیداشتند، برای مثا ل به نمایندگانی راَی دادند که در خدمت نهضت دوم خرداد باشند.- مجلس ششم- درمساله شوراهای شهر، کسانی را انتخاب کردند که باور داشتند جنبش را یاری میکنند و به پیش میبرند؛ ولی در حقیقت کارگزاران ناسپاسی کردند، همکاری توام با دانایی مردم را غنیمت نشمردند! مردم تیغ و تیغ دان را از کفزنگی مست بیرون کشیدند؛ امٌا کاربدستان را خواب غفلت ربوده بود!
به هر حال مدّعیان پرادّعا از این امر تهی بودند۰ چه باید کرد؟!
رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
بگذارید که آوازه جنت شنود
۳- نقش تشکلها و احزاب در نهضت
گویی که در فرهنگ و ساختار اجتماعی ایران تشکلگرایی واحزابگزینی؛ چندان نهادینه نشده است. به همین جهت اُمید وآرزوی کارآیی آنچنانی از آن نمیرود۰ این مساله درست عکس نقش روحانیت در اَذهان و افکار مردم است؛ زیرا که روحانیت، قبل از انقلاب و تا چندی بعد از آن از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. اگر چه به نظر میرسد که این نفوذ و موقعیّت به مراتب در سراشیبی تند قرار گرفته و رو به نزول و اُفول است.
از دلائل مهم اعتبار روحانیّت در جامعه، میتوان به این مطلب اِشاره نمود که، احساس میشد این قشر با تودههای مردم همراه هستند؛ در ارتباط با مصالح جامعه گام برمیدارند، خیرو صلاح ملت را میخواهند، ولی از زمانی که این نهاد به اصطلاح معنوی و فرهنگی خود را با قدرت عجین ساخت و بر مَسند اجرا نشست ،این استقبال و احساس تقلیل یافت! آقایان از یاد بردند؛
قطره دریاست اگر بادریاست
ورنه او قطره و دریا دریاست
البتّه بعد از انقلاب تشکلها و گروههایی پا به عرصهی وجود گذاشتند؛ ولی به دلیل فضای سنگین و قدرت آمرانهای که بر جامعه حاکمیّت پیدا کرده بود، از تاثیر و نفوذ چندانی برخوردار نبودند؛ آنچه بود بیشتر رقابتهای تشریفاتی وظاهری بود، که در راستای حکومت و خواست حاکمیت، انجام وظیفه مینمودند.
برای نمونه میتوان: به مجمع روحانیون مبارز، که عمدتاً اعضای آن، از اطرافیان و کارکنان و کارگزران، دفتر آیتالله خمینی بودند، اشاره نمود. این گروه به جهت رقابت با جامعه روحانیت مبارز تهران که از محا فظه کاران و قدرتمندان آن روز به حساب میآمدند، پا به عرصهی وجود گذاشتند و در حقیقت منشإ بسیاری از گرفتاریها شدند. مجمع روحانیون مبارز که بعضا خود را وارث بلامنازع انقلاب میدانستند و برای بقای خود از هرگونه تلاش و کوششی مضایقه نمیکردند؛ هرگونه موانعی را از سر راه، جهت به قدرت رسیدن خود برمیداشتند. مثلاً: حصر و به انزوا کشاندن هر چه بیشتر مرحوم آیت الله منتظری بود. که صد البتّه گندم ری را هرگز نخوردند!
و یا مشابه آن یعنی: مجمع محققین ومدرسین که در مقابل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تشکل یافتند؛ که البتّه بعضی ازعناصراین مجموعه نیز در نابسامانیها بیتاثیر نبودند.
بعضی ازاین مجموعهها، بعد از درگذشت آیتالله خمینی، خویش را از همه جا مانده و از همه کس رانده میدیدند؛ آن کسی را که سلیمانش کرده بودند ومیخواستند در پرتو اوسری در سرها داشته باشند واز نمدش کلاهی بسایند؛ ولی به آمال آرزویشان نرسیدند؛ در این روز آشیانشان را طعمه صیاد دیدند! هم اکنون فرصتی پیدا کردند تا همتی بدرقه راه کنند و از این ناله سودایی برگیرند.
آنها رئیس جمهور خا تمی را از آن خود میدانستند، به موقعیت او دل خوش داشتند. امّا ندانستند که هزار وعده خوبان یکی وفا نکند. عجبا که اینها نیز به سرنوشت تمامیّت خواهان گرفتار آمدند!
نه دود از کومه ای برخواست در ده
نه چوپانی به صحرا دم به نی داد
غیرقابل انکار است که بعد از جنبش دوم خرداد، احزاب وجمعیتهای دیگری بوجود آمدند که احساس میشد جدیتر واز تاثیرات بیشتری برخوردار باشند ؛ مثلا: جبهه مشارکت، این جمعیت که نسبتاً وسیع و تا حدودی منسجم بودند و امتیاز رفورمیستی داشتند و میتوانستند منشإ اثر واقع شوند؛ ولی با تمسک به الگو ومرادشان خاتمی خوش آواز، به وقتکشی پرداختند و دل مشغول داشته باشعارهایی چون:« فشار از پایین و چانه زنی از بالا، آرامش فعال، فتح سنگربهسنگر و … » در فرصت سوزی واتلاف وقت نمره بسیار بالایی گرفتند.« ترک الفرص غصص»
از این نمونه: احزاب و گروههای دیگری نیز بودند که کارنامه ی آنها از مذکورین درخشان تر نیست.
نه گل روتصویر درون برنامهای آئید و نه زنبور پر زد
نه مرغ کدخدا برداشت فریاد
این امر ادامه یافت تا اینکه دوران دوم خرداد به سررسید و اقتدارگریان با تجربهای که از دوم خرداد داشتند؛ به خوبی از آن بهره گرفتند و دوباره اسب خود را زین کردند و هر آنچه خواستند، اسب تازی نمودند. در سال ۸۸ سر مستانه درپی پرندهی خوش اقبال بر دوش خود بودند که ناگهان طوفانی از راه رسید و همهی نقشههای آنان را برآب کرد. هرگز فکر نمیکردند که مردم اینگونه بهصحنه بیایند. ملت یکپارچه شعلهور شد و گریبانشان را گرفت. امّا با هر وسیلهای که شده۴سال دیگر را با خفت ادامه دادند! اقتصاد مملکت را به ورطهی سقوط کشاندند، رشوه و ارتشاء را به عملی راه گشا نشاندند؟ دروغ و نیرنگ و تزویر را چارهی راه ساختند؟ لودگی و لمپنی را شیوهی رندانه پنداشتند؟ حبس و حصر و تعزیر را حصار خود اِنگاشتند؟ و… در نتیجه حال و هوای ابدی کردن قدرت بلا منازع خود داشتند؟ تا اینکه سال ۹۲ همان طوفان برقآسا و باران سیل آسا دوباره وزیدن و باریدن گرفت و آنان را به عقب نشینی وامانده وادار ساخت و عنان کار بهدست روحانی اعتدالگرا افتاد. حال آقای روحانی باید بداند که فرصتسوزی و سنبل سازی، فرجامی نافرجام دارد و دوباره تیغ را در دست زنگی مست قرار میدهد و این بار معلوم نیست چه خواهد شد؟ که نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان.
۱- به عنوان مثا ل در پیگیری قتلهای زنجیرهای، رانت خواری های کمرشکن و …
۲- هنگامی که به قتل مرحوم دکتر سامی رسیدند و کار به جای حساس رسید آن را رها ساختند.
۳- می توان به جریان تعطیلی مطبوعات و موضع گیری آقای کروبی در مجلس اشاره نمود.
آسیبشناسی جریان اصلاحطلب
۱۷ اسفند ۱۳۹۲