فتنه گری، سردار جعفری و سکوت رهبری/ چه کسی مقابل رای مردم سینه سپر کرد

۲۹ خرداد ۱۳۹۳

کلمه – سید مهرداد طباطبایی:
یک:
حدود دو هفته از انتشار فیلم سخنان سردار جعفری در اینترنت می گذرد. در این مدت هیچ خبری از برخورد مقام مافوق با او منتشر نشده و هیچ اثری از پشیمانی یا لااقل شرمندگی سران سپاه از این رسوایی بزرگنیز به چشم نخورده است. با این حال فرض کنیم آقای عزیز جعفری را یک دادستان مردمی بازداشت کرده و پای میز بازجویی نشانده است، و او به عنوان فرمانده وقت سپاه دارد روایت می کند که نیروهای نظامی که از بودجه عمومی و پول مردم تغذیه می کنند و از رهبری فرمان می گیرند، در انتخابات ۸۸ چه کردند.
او دارد می گوید: “نگرانی، دغدغه‌ و خط قرمزی که برای نیروهای انقلاب وجود داشت این بود که نیروهای مخالف انقلاب و ارزش‌های انقلاب که در دوران دوم خرداد فرصتی پیدا کرده بودند و در حاکمیت نفوذ کرده بودند، مجددا روی کار بیایند. در این انتخابات و جریانات بعد از آن هم مشخص شد که آن‌ها به چه دلیل این همه اصرار دارند که سپاه و بسیج، تحت عنوان نیروهای نظامی، نباید به هیچ وجه در انتخابات دخالت بکنند. ما نباید دخالت بکنیم تا آن‌ها بتوانند کارشان را انجام دهند و سپاه و بسیج مزاحمتی برای آن‌ها نداشته باشند. این شیب، نگران‌کننده بود …”
آیا هر بیننده منصفی این سخنان و اعترافات را یک سینه سپر کردن آشکار مقابل رای مردم و کودتایی علیه جمهوریت یک نظام مردمی نخواهد دانست؟ می گویند که “اقرار العقلاء علی انفسهم جایز” و در قرآن هم آمده است که “بلی الانسان علی نفسه بصیره”. آقای جعفری در سخنان خود آشکارا به فتنه گری سپاه و شخص فرماندهش اعتراف کرده است و سکوت رهبری نیز معنایی جز شراکت در این گناه نابخشودنی ندارد، که “فاعترفوا بذنبهم فسحقا لأصحاب السعیر”.
دو:
آیت الله خامنه ای سه روز پس از انتشار فیلم سردار، تعریفی از فتنه و همچنین تفسیر معنادار، موجه و قابل تأملی از مکتب امام ارائه داد که سوال های بسیاری را درباره آنچه در سال ۸۸ گذشت و نیز نسبت رویه کنونی اداره کشور با خط و مکتب امام برمی‌انگیزد. وی در سخنرانی سالانه خود در حرم امام گفت: “هیچ قدرت و غلبه‌اى در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامى قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته‌ى از اختیار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتدارى که ناشى از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شریعتِ اسلامى و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتى که از انتخاب مردم به‌وجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسى نبایستى سینه سپر بکند، در مقابل او کسى نباید قهر و غلبه‌اى به کار ببرد که اگر یک چنین کارى کرد، اسم کار او فتنه است.”
آیت الله خامنه ای در این سخنان نه تنها قرائت امثال مصباح یزدی از رای مردم را رد می کند و مشروعیت ناشی از انتخاب مردم را صراحتا اسلامی می داند و بدین ترتیب زینتی و بیعتی بودن آن را رد می کند، بلکه اقتدار ناشی از زور و غلبه و سلاح را نامشروع می داند و صراحتا غیر اسلامی می خواند. وی حتی فتنه را هم “سینه سپر کردن و به کار بردن قهر و غلبه در مقابل قدرت برآمده از انتخاب مردم” تعریف می کند. به راستی در سال ۸۸ چه کسی فتنه گری کرد؟
سه:
طبق تعریف اخیر رهبری از فتنه، سخنان سردار جعفری یک “سینه سپر کردن” آشکار در برابر خواست مردم است و “اسم این کار فتنه است”. با این حال وی به عنوان فرمانده کل قوا، در برابر این اقدام نظامیان زیردست خود در به هیچ انگاشتن تلاش خیل ملت برای تغییر سرنوشت خود چه کرد؟ تصور کنید جمعیت عظیمی از مردم و فعالان به امید تغییر در خیابان ها و کوچه ها و جمع دوستان و خانواده ها و .. از بین چهار نامزد تایید شده شورای نگهبان در حال تلاش و کوششی قانونی و پرشور بودند و موجی از امید را آفریده اند، و امروز شما خبردار شوید که در همان روزها در پستوها و اتاق های تاریک ستادی تشکیل شده است که رأی آوری یکی از کاندیداها را خط قرمز می داند و بلکه بیم دارد که با این شیب و موجی که ایجاد شده است انتخابات در مرحله دوم از دست برود.
آنها با برنامه‌ریزی و ارعاب و بازداشت و با کمک نیروی نظامی و تقلب و امکانات فراقانونی فراوان، انتخاباتی را که به اعتراف خودشان حداقل دو مرحله‌ای بود با یازده میلیون فاصله آرا به پایان رساندند! آیا نام این کار فتنه گری، کودتا، سینه سپر کردن مقابل مردم یا هر چه که بخواهید بر آن نام بگذارید، نیست؟ و اگر آیت الله خامنه ای همان وقت در برابر این “فتنه” و “اقتدار نامشروع” و “سینه سپر کردن” می ایستاد، فتنه های بعدی کنترل نمی شد؟
رهبری اما نخواست نقش پدر سیاسی و معنوی یک ملت را ایفا کند، و نه تنها مقابل این اقدامات نایستاد که درست پنج سال پیش در چنین روزی در خطبه های نمازجمعه معترضان را تهدید کرد که خونشان به گردن خودشان است اگر به اردوکشی های خیابانی ادامه دهند. پنج سال پیش بود که نظامیان و شبه نظامیانی که خود را مطیع و گوش به فرمان رهبری معرفی می کردند، در خیابان ها مردم معترض به نتایج اعلام شده برای انتخابات را به خاک و خون کشیدند و بیش از صد نفر را کشتند و صدها نفر را هم مجروح و هزاران نفر را اسیر کردند.
اینها تحلیل و دیدگاه نیست، عین واقعیتی است که اتفاق افتاده است. اگر این اتفاقات قبل و پس از انتخابات فتنه گری نبود، پس چه نامی برازنده آن بود؟ اگر مردمی دنبال اختیار و انتخاب خود بودند و سرکوب شدند؛ اگر قدرتی خیال کرد با تکیه بر زور و سلاح، اقتدار و مشروعیت می یابد؛ اگر انتخاب مردم محترم است و کسی نباید مقابل آن سینه سپر کند… پس چرا همین کارها را کردند و نام مردمی که تنها درباره سرنوشت رای خود سوال داشتند را فتنه گر گذاشتند؟ به واقع در سال ۸۸ چه کسی “صلاحیت داشتن نسبت با جمهوری اسلامی را از دست داد” و “گناه کرد” و “توبه نکرد”؟ چه کسانی “به نظام ظلم بزرگ کردند” که “گناه آنها نابخشودنی است”؟ نباید فکر کرد که چرا تناقض حرف و عمل رهبری اینقدر آشکار است؟ آیا نباید گفت: “لم تقولون ما لا تفعلون، کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون”؟
چهار:
گفته اند و می گویند که رهبری شاید در جریان فلان اقدام نبوده و آن یکی موضع را نمی پسندیده است. مدعی اند که او اگر تخلفی از زیرمجموعه خود مطلع شود، مهلت نمی دهد و برخورد می کند. باکی نیست! تاریخ هنوز از دست نرفته است.
آیت الله خامنه ای بهتر از هرکسی به خاطر دارد که میرحسین موسوی در دو نامه ای که در هفته های منتهی به انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ برای رهبری نوشت، از شواهد مداخله تعدادی از فرماندهان و مسوولان سپاه و بسیج در انتخابات سخن گفت و نسبت به اعمال نفوذ و دخالت نظامیان در انتخابات هشدار داد و خواستار رسیدگی به این بی قانونی ها شد.
میرحسین موسوی همچنین در نامه دیگری به رهبری به سخنان سردار جعفری اشاره کرده بود که در جمع تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه گفته بود “اینکه رهبری می گوید بنده تنها یک رای دارم منظورشان همان احمدی نژاد است.”
به فرض که رهبری در جریان این سخنان و برنامه ریزی ها قرار نگرفته بود، آیا پس از آن دو نامه دلسوزانه و درخواست مشفقانه برای پاس داشتن قانون و احترام به جمهوریت نظام، شایسته نبود تدبیری برای جلوگیری از سینه سپر کردن مقابل رای مردم توسط سپاه اندیشیده شود؟ چرا آقای خامنه ای سخنی را که در نیمه خرداد ۹۳ می گوید، در پایان خرداد ۸۸ نگفت و بلکه خلاف آن عمل کرد؟
پنج:
سینه سپر کردن، فتنه، خواست مردم، رای مردم، اقتدار ناشی از زور سلاح و و قهر و غلبه، بصیرت … شاید این کلمات در زبان فارسی معناهای دیگری هم دارند. شاید باید آنها را طور دیگری فهمید. وگرنه، صورت قضیه اینقدر مشخص است که عقل سلیم با هیچ توجیهی نمی تواند بپذیرد که چگونه کسی امروز اینگونه مکتب امام را می فهمد و معرفی می کند، اما آن روز آنگونه رفتار کرد.
آیت الله خامنه ای دید که زیردستانش دقیقا همین کارهایی را می کنند که امروز از سوی او نامشروع خوانده می شود. او دید که سپاه دارد با زبان زور و غلبه و سلطه و سرکوب با مردم سخن می گوید. پس چرا مقابله نکرد و بلکه حمایت کرد؟ آیا رهبری نمی توانست به جای موضع جانبدارانه نقش قانونی خویش را ایفا کند و در مقابل یک کاندیدا و حامیانش نایستد؟ آیا نمی شد در ۲۹ خرداد به جای تنش آفرینی و تهدید، رهبری کند و فردای آن روز را به خون نکشد و فرداها را پر از کینه و خشم و غم و افسوس نسازد؟
شش:
فرض بگیریم که تقلبی نشده و سردار مشفق و سردار جعفری هم کودتای بعدی را برملا و رسوا نکرده اند. اصلا فرض بگیریم که صورتبندی رهبری و نزدیکانش از انتخابات ۸۸ درست است که نتایج اعلام شده صحیح بود و اکثریت مردم به احمدی نژاد رای دادند و اعتراض موسوی و کروبی بجا نبود و باید تمکین می کردند و مردم را هم به پذیرش نتیجه ی اعلام شده دعوت می کردند و حالا هم باید از سینه سپر کردن خود توبه کنند. فرض بگیریم که حاکمیت بعد از ۸۸ مشروع بود و برآمده از رای مردم؛ ولی این سینه سپر کردن که رهبری نامش را فتنه می گذارد، مفهومش و تعریفش چیست؟
آیا انتقاد کردن به حاکم که امیر مؤمنان آن را نه فقط حق بلکه وظیفه مردم می داند، هم جزو سینه سپر کردن است؟ آیا مثلا اگر کسی بگوید آمارهای رئیس دولت دروغ است، باید به او بهتان زد؟ اگر کسی گفت آمار فساد در کشور بالا رفته، باید گفت “آمار صهیونیستی” ندهید؟ و یا اگر میرحسین در سال ۸۸ به دروغ بودن آمار اشاره کرد و آیت الله مکارم در سال ۹۳ همین را گفت، او فتنه گر است و این مرجع معظم بابصیرت؟ اگر موسوی شب انتخابات به رهبری هشدار بدهد که جلوی سردار جعفری ها را بگیرد، این سینه سپر کردن است و حالا که مشخص می شود آن هشدارها مصداق واقعی داشته، باز هم موسوی فتنه گر است؟
موسوی در سال ۸۸ اعتراض کرد که به دوربین چشم می دوزند و دروغ میگویند، اما رهبری در نماز جمعه او را محکوم کرد و گفت “تهمتهائی زدند، حرفهائی گفتند؛ به کی؟ به کسی که رئیس جمهور قانونی کشور است، متکی به آراء مردم است. نسبت های خلاف دادند، رئیس جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است، به دروغ‌گوئی متهم کردند”… ولی حالا از هر دو نفر نزدیکان رهبری، دست کم یکی را می توان یافت که در سه سال اخیر همین نسبت ها را به احمدی نژاد داده است. به راستی فتنه چه بود؟ و فتنه گر که بود؟
هفت:
رسانه ها در نقل سخنان اخیر رهبری، اشتباهی کردند که به زودی با دستور دفتر رهبری تصحیح شد اما به واقعیت مهمی که پشت این اشتباه نهفته بود توجهی نشد. رهبری گفت: “قدرت و غلبه‌اى که از تغلب و اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست” و رسانه ها نوشتند: “تقلب و اعمال زور”. چرا این اشتباه را فقط یک رسانه مرتکب نشد؟ و چرا اکثر سایت ها و خبرگزاری ها یکجا تغلب را تقلب نوشتند؟ واقعیت این است که افکار عمومی، طبق تجربه پنج سال گذشته، اعمال زور را ادامه منطقی تقلب می دانند و ذهن مردم طبق همین تجربه، زور را پشت بند تقلب می آورد.
برای مردمی که دستکاری نتایج انتخابات ۸۸ و اعتراضات و سرکوب های پس از آن را دیدند، تغلب مترادف تقلب و پی آمد آن است. کسی نمی تواند خیال کند افکار عمومی با این تجربه ای که داشته اند، ممکن است بپذیرند که در انتخابات تقلب نشده و تغلب و سرکوب های بعد از آن هم برای حراست از رای مردم به احمدی نژاد بوده است! والعاقل یکفیه الاشاره.