دولتِ سحرِ شب خیزان/ غلامعلی رجایی

۲۷ تير ۱۳۹۳

غلامعلی رجایی
امشب شاید شب قدر باشد. شبِ احیا. احیای شب یعنی که شب موجودی است که با برخاستن من وتو زنده می شود والا به رود آبی می ماند که بدون استفاده و رفع عطش ما و در عین نیاز ما به آن می رود به دریا می ریزد!
وقتی گفته می شود شب زنده داری، یعنی قاعده این است که بیشتر مردم شبهایشان زنده نیست! یا به تعبیر بهتر در شبهایشان زنده نیستند!
در جایی ازحالت بد بعضی که تا صبح در بسترشان خوابیده اند و بخشی از شب را به عبادت خدا بر نمی خیزند و شب خیز نیستند به مردارهایی تعبیرشده است که درخوابگاهشان افتاده اند!
خدا رحمت کند امام را که به نقل ازاساتید عرفان خود به طلابشان می فرمودند: شب را بیدارباشید. هرچند بنشینید و چیزی بخورید و عبادتی نکنید شب را درک کنید.
مرحوم حاج میرزا اسماعیل آقا دولابی به شوخی معناداری می فرمود: شما یک شب بیدار شو و قشّنگ! روی سجاده ات بنشین ودو رکعت نماز بخوان بعد اگر توانستی و مرد بودی شبهای دیگر بلند نشو!
کنایه از اینکه در اثر این شب خیزی چنان شهدی به کام جانت می چشانند که در شبهای دیگر دریغت می آید خودت را از آن محروم کنی.
مرحوم میرزا مثل بزرگی که بخواهد بچه ای را به مقصدی که نمی رود ببرد می گوید تو بلند شو وضو بگیر اگر هم نمی توانی همه ۱۱ رکعت را بخوانی دو رکعتش را بخوان اگر هم نمی توانی بلند شوی و این دو رکعت را بخوانی طوری نیست. با وضو روی سجاده ات بنشین این را هم نتوانستی با وضو در بسترت دراز بکش وچشمهایت رابیدارنگه دار وبا خدایت حرف یزن. رندی از این بهتر نمی شود!!
بعضی بزرگان اهل سلوک از درک اوقات خوش سحر به “دولت” یاد می کنند: دولت شب و دولت سحر!
خوشا به حال شب خیزان! که چهره هایشان درم نظر اهل نظر در اثر نوری که به آنان در نتیجه شب خیزی عطا وعنایت می کنند مثل قرص ماه می درخشد!
و من هنوز در این اندیشه ام که خواهری داغ چند برادر ودو فرزند دیده در آن نیمه شب چگونه در اثر خستگی و داغ با قدی خمیده نماز شبی نشسته در کنار گودال قتلگاه خواند و در قنوتهای نماز شبش مکرر از برادر یاد کرد تا دلش آرام شود!
گوش جان بسپار از زینب در نماز شبش در کنار آن گودال پر از خون صدای حسین، حسین می آید!
بنفسی انت یا حسین! بنفسی انت یا زینب، بنفسی انت یا عباس!
وسعت اشکی که این دو برادر و خواهر از عشاق خود گرفته اند دریاها را خجل می کند!
فدای این دل شکسته ای که تمامی دلشکستگان عالم را به تنهایی پناه است!
زینب، همان محبوب عباس !
عباسی که نه تنها از برادرش حسین که از عالم و آدم هم دل برده است!
و بهشت خدا با آن همه وسعت که عرصه زمین وهمه آسمانها در برابر آن کوچکند! سیر و مسیر اوست تا به هرجا که بخواهد بال بگشاید و اهل بهشت را که توفیق همجواری او را ندارند مفتخر به دیدار خود کند!
منبع: وبلاگ نویسنده