معترض برای غزه، خاموش برای ایران

۱۰ مرداد ۱۳۹۳

مرتضی کاظمیان
در چند هفته‌ی اخیر، و در پی حملات غیرانسانی اسرائیل به غزه، طیف‌های گوناگونی از جامعه‌ی سیاسی ایران به جنایت مزبور واکنش نشان دادند. نقض حقوق بشر در منطقه محاصره شده غزه، سزاوار محکومیت و اعتراض جدی بود. از میان شخصیت‌های سیاسی حقیقی و حقوقی مختلفی که به فاجعه انسانی مزبور معترض شدند، واکنش یک طیف قابل تأمل بود. این طیف از معترضان به نقض حقوق بشر در غزه، در اردوگاه استبداد دینی قرار ندارند؛ برعکس، اینان اغلب مشهورند به اصلاح‌طلبی (اصلاح‌طلبی دوم خردادی)، و برخی حتی از اعضای ستادها و همراهان قدیمی مهدی کروبی و میرحسین موسوی محسوب می‌شوند.
گروه یاد شده، در حالی نقض حقوق بشر در غزه را محکوم کردند و در رسانه‌ها اعتراض خود را مکتوب نمودند که دیری است هیچ صدای خفیف و نجوایی نیز از آنان در اعتراض به ادامه‌ی حبس رهبران و زندانیان جنبش سبز شنیده نمی‌شود.
همدلی از منظر حقوق بشری با ساکنان مظلوم غزه (به‌ویژه کودکان و زنان و غیرنظامیان) حق هر شهروند، و صدالبته بجاست؛ اما تأمل برانگیز، سکوت افراد مزبور در قبال نقض مکرر و پیوسته و فاحش حقوق بشر در ایران است.
بازداشت غیرقانونی رهنورد، موسوی و کروبی ـ که به ۴۱ ماه رسیده است ـ خاطر لطیف این گروه از دغدغه‌داران حقوق انسانی «مظلومان»، و معترضان به ستم را خراشی هم نداده است. چنان‌که در مورد ادامه حبس ده‌ها فعال سیاسی هموطن خود، و نیز تداوم بازداشت‌های غیرقانونی و رفتارها و خشونت‌های غیرانسانی جاری در جمهوری اسلامی و زیر سایه‌ی ولایت مطلقه فقیه، خموشی محض پیشه کرده‌اند. سکوتی معنادار که مبادا در زمانه‌ی حاکم شدن دولت بنفش، خیال و خاطر رهبر جمهوری اسلامی خراش بردارد.
فهرست مطولی از تداوم نقض حقوق بشر در ایران وجود دارد؛ بعید است این دست فعالان سیاسی ـ که اغلب با رسانه‌ها نیز در رابطه هستند ـ از این داده‌ها بی‌خبر باشند. اخباری چون: صدور احکام زندان عجیب و غریب برای فعالان ملی ـ مذهبی، یا تهدید آنان به حبس‌های طویل المدت؛ صدور حکم ۶ سال زندان برای روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب، سراج میردامادی؛ تداوم بازداشت غیرقانونی و اعمال فشار بر صبا آذرپیک برای هفته‌ها؛ اجرای حکم زندان مرضیه رسولی، روزنامه‌‎نگار؛ فشار بر فعالان کارگری و مواردی از این دست که سوگمندانه، نه کم هستند و نه پایان می‌یابند.
در برابر این همه ـ و فهرست مطولی از نقض پیوسته و مکرر حقوق بشر در جمهوری اسلامی ـ این گروه از فعالان سیاسی، تنها دغدغه‌دار حقوق بشر در غزه شده‌اند، و اعتراض به تل‌آویو را مطلوب و مفید یافته‌اند. و به دشواری می‌توان بی‌توجهی این گروه به حقوق اساسی و مدنی هم‌وطنان خویش ـ و به‌ویژه دوستان و یاران قدیمی ـ را فهم کرد. از ستم اسرائیل می‌نویسند و از ظلم تمامیت‌خواهان چیزی نمی‌گویند. با مظلومیت مردم غزه همدلی می‌کنند و جفا بر هموطنان خود را نمی‌بینند.
تکلیف موضع و رفتار دوگانه‌ی اقتدارگرایان در جمهوری اسلامی مشخص و روشن است. اما کسانی‌که خود را در اردوگاه اقتدارگرایی تعریف نمی‌کنند، چگونه در برابر نقض حقوق ایرانیان خموشی پیشه کرده‌اند؟
موانع گذار به دموکراسی در ایران، تنها به تمامیت‌خواهان محدود نمی‌شود. برخی کنشگران سیاسی مدعی دموکراسی، خود ازجمله عوامل مخل در گذار دموکراتیک محسوب می‌شوند.
نگارنده البته مایل نیست انگیزه‌های این گروه را مورد بررسی قرار دهد ( و به‌عنوان نمونه از فرصت‌طلبی سیاسی یا محافظه‌کاری محض یا واقع‌گرایی محض یا شیفتگی‌شنان به منافع و مصالح شخصی بگوید)؛ هرچه هست ـ و هر دلیلی دارد ـ به نظر می‌رسد که محصول رفتار سیاسی آنان، نه نسبتی با رعایت و حرمت‌گزاری به حقوق بشر دارد، نه منافع ملی را رعایت می‌کند، نه امدادی به دموکراتیزاسیون می‌رساند.
در آشفته بازار سیاسی و بلبشوی حاکم شده در مناسبات سیاسی در ایران، کم نیستند کسانی‌که با «سیاست» نیز چنان «مُد» رفتار می‌کنند. روزی اگر موسوی و کروبی مد هستند، می‌توان در ستادهای آنان فعال شد، و روز دیگر می‌توان آنان و خیل قربانیان نقض حقوق بشر در ایران را به فراموشی سپرد و از غزه نوشت و گفت.
این تنها «اصول‌گرایان» نیستند که پرنسیپ را کنار نهاده‌اند (بماند که در میان آنان، ستاره‌هایی چون علی مطهری خودنمایی می‌کند)؛ در اردوگاه رقیب نیز، شمار کسانی که اصول را فراموش کرده‌اند، متاسفانه کم نیست.
بیهوده نیست که در این زمانه‌ی غفلت از اصول و پرنسیپ در سیاست‌ورزی، موسوی و کروبی و رهنورد و شماری از زندانیان و فعالان سیاسی، می‌درخشند.