مهرداد خوانساری
در پى طرح موضوع آشتى ملى، بار دیگر برخى انتقادات از سوى فعالان سیاسى خارج از کشور آغاز شده که اگر از اتهامات ناروا بگذریم انتقاد اصلى خیرخواهان این است که پیگیرى چنین پروژهاى بى فایده است و حاکمیت، آمادگى پاسخ مثبت به این پیشنهاد را ندارد و ما نیز نباید آن را دنبال کنیم؛ در این نوشته، با یادآورى تجربهاى در سال ١٣٧۶ توجه منتقدان را به نکات زیر جلب مىکنم:
یک: وقتى بخشى از حاکمیت از جمله رییس جمهور کنونى، خود بر ضرورت آشتى ملى تصریح و تاکید کرده یعنى راهى باز شده که نمىتوان آن را ندیده گرفت و تلاشى نکرد.
پیشتر در برنامهى برداشت دوم که در تلویزیون رها پخش شد مفصل به این موضوع پرداختهام که اگر فکر کنید آن عدهای که کماکان اهرمهای اصلی قدرت را در دست دارند مطالبات مردم را در یک سینی نقره تقدیم آنها مى کنند فکرى ناپخته و عملى ناممکن است.
هیچ کس هیچ چیز را به شما نمیدهد و شما باید چیزی را که میخواهید خودتان کسب کنید. پس آشتی ملی پایان مبارزه نیست، بلکه تعریف جدیدی از آن با توجه به شرایط و واقعیات زمان می باشد. مساله اینست که شما چه میخواهید. چیزی که میخواهید در میان مردم ما چه جایگاه و زمینهاى دارد؟ آیا اولویتهایی که شما به آن توجه میکنید مسائلی هستند که شامل دغدغههای امروز مردم ایران هم هست یا نیست؟ اینها مسائلی است که کمک میکند در مسیری که در حال حرکت هستید جلو بروید. در واقع باید قدم به قدم برای هر مرحله جدید از پیشرفت تلاش کرد و آن را به دست آورد.
دو: در سال ١٣٧۶ و همزمان با آغاز ریاست جمهورى آقاى خاتمى، نامهاى سرگشاده به ایشان نوشتم که همانزمان در روزنامهى هرالد تریبیون هم منتشر شد ( و متن کامل آن را در پایان این نوشته، بازنشر مىکنم).
آن نامه که به عنوان “دبیر کل سازمان مشروطه خواهان ایران-خط مقدم” خطاب به رییس جمهور وقت، نوشتم نیز در همان زمان جنجال زیادى را به دنبال داشت.
سه: انگیزهى نوشتن نامه به آقاى خاتمى، احترام به ۲۰ میلیون ایرانی و رئیس جمهور منتخبشان بود که همانند امروز از “اصلاح” صحبت کرد و به قانونمندى وعده داد و درست مانند امروز، احترام به گزینه مردم همراه با حسن نیت برای حل صلح جویانه بحران های مختلف، تنها انگیزهى آن ابتکار بود
امروز نیز آشتى ملى، طرحى است صلح جویانه به منظور پایان دادن به شکاف های موجود در جامعه امروزی ایران و پذیرفتن اصل تحمل و همزیستی میان همه ایرانیان که با شعارها و وعدههاى رییس جمهورى سازگار است که مورد حمایت بیش از ١٨ میلیون ایرانى قرار گرفته؛ در حالى که امروز، شرایط برای تفاهم علیرغم مخالفت های عناصر تندرو از سال ١٣٧۶ مساعدتر است زیرا نتایج کارنامهى هشت سالهى دولتهاى نهم و دهم چنان براى مردم روشن است که اعتدالگرایان دست برتر را در افکار عمومى جامعه دارند و فشارهاى اقتصادى موجود، عرصه را بر عملى شدن بسیارى از خواستههاى اقلیت تندرو تنگ کرده است.
چهار: بر فرض که طرح آشتى ملى نهایتاً از سوى حکومت با اقبال مواجه نشود پیشنهادکنندگان چیزى از دست ندادهاند بلکه بر کارنامهى خود در صلح جویى و پیگیرى منافع و مصالح ملى، برگى روشن افزودهاند. چنانکه طراحان پیام به آقاى خاتمی وقتى با عدم استقبال حاکمیت از پیشنهادات شان و ناتوانىِ رییس جمهور وقت در عملى کردن وعدههایش مواجه شدند به مواضع قبلی خود بازگشتند و تا سال ١٣٩٢ و انتخاب آقاى روحانی، کماکان آمادهى دیالوگ یا انعطاف نبودند.
و سرانجام: با توجه به شرایط خطیر منطقه، و تهدید غیرقابل اغماضِ تجزیه و فروپاشى، ارزش دارد که این راه بار دیگر آزموده شود و به جاى مخالفت از طریق اتهامات و ایرادهای ناوارد، انسجام بیشتری میان کسانیکه خواهان تحول اساسی بدون به مخاطره انداختن امنیت و تمامیت ارضی ایران، هستند صورت گیرد.
پىنوشت: پیام سازمان مشروطه خواهان ایران به آقای محمد خاتمی
بنام ملت بزرگ ایران
انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ در میهنمان، نقطه عطف سرنوشت مردمی بود که سالها است از اوضاع و احوال نابسامان کشور و ستمی که بر آنان می رود٬ به جان آمده اند. گزافه نیست اگر بگوییم در حقیقت این همان رفراندومی بود که سالها است نیروهای آزادیخواه ملی بر انجام آن پافشاری می کنند. پاسخ مردم ایران به این همه پرسی نیز همان بود که انتظار آن می رفت؛ پاسخی روشن و قاطع در رویگردانی از سیستمِ حکومتیِ کنونی.
انتخاب قاطعانه شما و شکست آقای ناطق نوری، پیامی روشن و آشکار، برای همه حاکمان مذهبی ایران است. اگر مردم ایران خواستار و پشتیبان ادامه حکومت، به شکل کنونی آن بودند، می بایست آقای ناطق نوری را که نامزد اصلی گروههای مذهبی بود، انتخاب می کردند؛ کسی که پشتیبانی علماء را در کنار امکانات گسترده مالی و تبلیغاتی خود به همراه داشت. اما مردم ایران چنین نکردند. مردم، دستِ مخالفت را بر سینه کسانی کوبیدند که ۱۹ سال است به خود اجازه می دهند با جسارت در همه جنبه های زندگی خصوصی و اجتماعی آنان دخالت کنند و همه امتیازات و اهرم های قدرت را منحصر به خود و اعوان و انصار خود بدانند، کسانی که تنها به بقاء و منافع خود می اندیشند؛ نه سرنوشت و آسایش و امنیت مردم برای آنها مهم است و نه آینده مملکت و منافع ملی کشور .
آقای خاتمی،
باید بدانید که پشتیبانی قاطع مردم ایران از شما، در اصل ادامه همان حرکتی است که نزدیک به یک قرن پیش، با پیروزی انقلاب مشروطیت ایران و تلاش جامعه برای دستیابی به یک سیستم مردمسالار در کشورمان پدید آمد٬ نه به معنای دلبستگی آنان به حکومتی که پایه های آن ۱۹ سال پیش بنا نهاده شد. این را همه مردم ایران می دانند٬ مبادا شما تعبیر دیگری داشته باشید .
مسئولین کنونی حکومت، بهتر از هر کسی می دانند که رژیم مذهبی سالها است که در سیاست داخلی و اداره کشور و همچنین در سیاست بین المللی، به بن بست رسیده است؛ بن بست در همه زمینه ها٬ حتی در زمینه مذهبی. متاسفانه نتایج مصیبت بار به بن بست رسیدن رژیم، دامنگیر مردم ایران می شود؛ کسانی که باید در فقر، عقب ماندگی، بی قانونی و ناامنی دست و پا بزنند و از قافله پیشرفت و تمدن بشریت جدا بمانند.
جنابعالی، اکنون پیام روشن و گویای ملت ایران را در مخالفت با ادامه حکومت مذهبی و انحصار قدرت در ایران شنیده اید. شما حالا فرصت نابی دارید تا پیش از آنکه دیر شود، روشی مسالمت آمیز، برای برون رفت از این بن بست در پیش بگیرید و راهی برای جایگزین کردن سیستم کنونی حکومت داری با نظامی مبتنی بر ساختارهای جامعه مدنی بیابید…. به طور قطع زمان محدود است، بنابراین، شما و دیگران، نباید این کار را به زمانی بسپارید که راه مسالمت آمیز انتقال قدرت به مردم به روی شما بسته شده باشد.
نیروهای آزادیخواه ملی، در درون و برون کشور، همواره خواستار لغو شیوه حکومت داری کنونی بوده اند. آنها می خواهند تا حاکمیت مردم به خود آنها بازگردانده شود، حکومت قانون حاکم باشد و انحصارطلبی های گسترده مذهبی از بین برود.
نیروهای آزادیخواه ملی، خواستار آن هستند که بخش های سیاسی و اقتصادی کشور به مدیران توانا و کارشناسان شایسته ای سپرده شود که توانایی بیرون کشیدن کشور از گرداب کنونی را دارند. آنها می خواهند به جای شعارهای زیان آورِ دشمن تراش، کشور در روند پیشرفت و سازندگی واقعی قرار بگیرد.
ما، باور داریم اینک زمان آن فرا رسیده است که دولت آینده شما، با عبرت گرفتن از سرنوشت افرادی همچون آقایان گورباچف در شوروی و دوکلارک در آفریقای جنوبی، به سوی انتخاب راه حل های مسالمت آمیز گام بردارد تا از قهر و خشم ملت در امان بماند. اینجا، ضروری است که تجربیات ناگوار حکومت آقای موبوتو در زئیر را هم به شما یادآور شویم. طبیعی است که گام برداشتن در چنین راهی، مقدماتی هم نیاز دارد و مسوولان حکومت باید اقداماتی ضروری انجام دهند؛ اقداماتی همچون منحل کردن نهادهای سرکوبگر، رعایت حقوق و آزادی های فردی، سیاسی و اجتماعی و همچنین پذیرش حاکمیت مردم و برگزاری انتخابات آزاد.
آقای خاتمی؛
تجربه اخیر ملت ایران از حکومت ۸ ساله آقای رفسنجانی را به دست فراموشی نسپارید. در آغاز روی کار آمدن دولت آقای رفسنجانی، مردم ایران امیدوار بودند که ایشان بتوانند گام های سرنوشت سازی برای بهبود اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بردارند؛ ولی امید مردم پس از مدتی تبدیل به یاس و سرخوردگی شد. این تجربه گرانبهایی برای شما است.
نتیجه انتخابات دوم خرداد و شرکت گسترده مردم، به ویژه جوانان، بانوان و اکثریت ساکت ملت، نشان می دهد که روند غیرقابل بازگشت انتقال قدرت و حاکمیت به مردم شروع شده است. اکنون، ملت ایران فرصتی محدود و استثنایی به شما داده است تا برای یافتن راه حل های مسالمت آمیز و منطقی برای پایان دادن به بحران کشور اقدام کنید. فراموش نکنید که عقربه زمان را نمی توان به عقب برگرداند.
نوشته آشتى ملى از خاتمى تا روحانى؛ بازخوانى یک تجربه اولین بار در راه دیگر پدیدار شد.