گزارش یک ملاقات: ابراز تعجب تاجزاده از سرعت تحولات اجتماعی و فرهنگی

۱۷ آذر ۱۳۹۳

فخرالسادات محتشمی پور در گزارشی از ملاقات با همسرش سید مصطفی تاجزاده نوشت:
ز هجر و وصل تو در حیرتم چه چاره کنم
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری
چو هر خبر که شنیدم دری به حیرت داشت
از این سپس من و مستی و و وضع بی خبری
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
و این گونه ملاقاتمان آغاز می شود. می گوید این چند روز خیلی به من سخت گذشت. راست می گوید پس از دو سال این مرخصی کوتاه که نیامده با کوله باری از اندوه بازگشت و نتوانست شکفتن خنده بر لب عزیزانش را به تماشا بنشیند …
می گوید این چند روز دائم فکر می کنم اگر من این جا در بند تنهایی ام مقاومت می کنم شما چه می کنید؟!!!
می گوید به بچه ها بگو تمام می شود این روزهای سخت و با هر سختی آرامش است و راحت به شرط صبوری.
می گوید اگر فاطمه آمده بود برایش سخن بسیار داشتم و احوال می پرسد از او و از دردانه دور از وطنش و از پدر و مادرهایمان که تازه پس از دو سال دانسته حالشان را که از او تا توانستم پنهان کردم که مبادا دلش در کنج تنهایی اش بگیرد و تنگ شود و فشار بر قلبش بیشتر شود و …می گویم درخواست منظم شدن مرخصی ها و ملاقات حضوری طبق قانون داده ام که حق تو و ماست هرچند جواب موافقی نیامده است.
می گوید تحفه هایی که با خود به زندان آوردم مرا سرذوق می آورد و شوق. کتاب ها که انگار با یک تورق بزرگانی را به بند تنهایی ام می کشانم بی زحمت و عسرت. و چقدر وقت کم می آورم برای مطالعه و اگر نبود این کتاب ها خود کم می آوردم به واقع!
می گوید جز دعا برایتان نمی توانم کرد و این روزها بیشتر دعا می کنم برای عاقبت به خیری همه مان و صحت و سلامت عزیزانم. می گوید مرخصی خیلی کوتاه بود و من شرمنده مردمم و لطف بی پایانشان و از ایشان عذرخواهی می کنم که مجال دیدار نصیب نشد. می گوید در همان اندک زمان یک خبر خوشایند شنیدم از همسرخواهرم که تازه از زادگاهش بازگشته بود و می گفت در هرند یک نفر هم نبود که بد تو را بگوید! این خبر برایم از آن جهت اهمیت داشت که هرند با وجود کوچکی مردم بزرگی دارد و البته مثل همه جای ایران با گرایش های مختلف سیاسی و این پیام بدان معناست که تبلیغات سوء چند ساله افراطیون کاملا شکست خورده است!
می گوید با یکی دو برخورد تصادفی با شهروندان متوجه شدم که مقالات و یادداشت هایم دقیق و نقادانه مطالعه می شود و این برایم بسیار خوشایند بود چرا که همیشه از نقادی استقبال کرده ام. البته از برخی صفات که مستحق آن نیستم و به کار می بردند بسیار هراسناک شدم و از شر شیطان و وسوسه هایش به خدای پناه برده و می برم.
می گوید در گذشته هر چند باری که به مرخصی می آمدم متوجه تحولات اجتماعی و فرهنگی می شدم اما این بار که پس از دو سال از زندان بیرون آمدم سرعت تحولات مرا به شدت مبهوت و نگران کرده و از گرانی هم که بیداد می کند بسیار متأسف شدم. البته خوب می دانم که این مسئله حاصل سیاست های غلط دوره ۸ ساله حکومت یک دست و بخش عمده ای از مشکلات به دلیل تحریم هاست اما به هر حال برای مردم که فشار زیادی را متحمل می شوند فکری باید کرد.
خبر مربوط به مرخصی اش در برخی روزنامه ها این مسئله را متبادر به ذهن ساخته که او خود درخواست مرخصی کرده است. می گوید من در این نزدیک ۶ سال از این ها هیچ تقاضایی نکرده ام نه به دلیل لجبازی بلکه برای این که هیچ کار خلاف قانونی انجام نداده ام که مستحق ۷ سال زندان باشم. از ابتدا دادگاه و حکم را به رسمیت نشناختم و تجدید نظر هم ندادم و وثیقه هم نگذاشتم تنها یک فرم را امضا کردم که به همه زندانیان دادند و آن هم مربوط به تجمیع احکام بود که باید ۶ سال حکم (۵+۱) به ۵ سال تقلیل می یافت که پس از آن به ۷ سال افزایش یافت و این دقیقا لجبازی ایشان بود.
در ارتباط با شرایط روز می گوید من به این سخن شهید بهشتی کاملا اعتقاد دارم که باید جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشیم. باید تهدیدها را تبدیل به فرصت کنیم و شعارمان باید تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق باشد چه در زندان چه خارج از آن. می گوید نظرسنجی که دولت در رابطه با توافق ژنو کرده نشان داده که ۸۱% از مردم موافق تمدید مذاکرات هستند و این نظرسنجی ها برای دولت و دستگاه دیپلماسی آن می تواند راهنما باشد و باید همین شیوه را ادامه دهند مردم را محرم بشمارند و برای رأی و نظرشان ارزش قائل باشند.
کتاب خاطرات سیاسی خلیل مکی با مقدمه فاضلانه همایون کاتوزیان را برای مطالعه عزیزان معرفی می کند که توسط شرکت سهامی انتشار به زیور طبع آراسته شده است. و از مقاله «هیچ بزرگ» نوشته سید علی میرفتاح که به تاریخ پنجم آذرماه در روزنامه اعتماد نگارش شده تعریف می کند. می گوید پس از مدت ها توانستم این روزنامه را بخوانم و از یادداشت ها و مقالات مندرج در آن لذت ببرم. تسلیت به سید صفدر حسینی دوست عزیزش را که به سوگ برادر قربانی سرطانش نشسته است، فراموش نمی کند و از انجام تا سرانجام ملاقات دائم سفارش جگرگوشه هایش را می کند به من و سفارش مرا و همه مان را به خدا.
به خدایش می سپارم و سخت و سنگین سالن ملاقات را ترک می کنم.