توانا - ملی شدن صنعت نفت ایران در سال ۱۳۲۹ رویدادی بسیار پراهمیت در تاریخ معاصر ایران است. چرا که بهنظر بسیاری از تحلیلگران و مورخان آن را میتوان مقدمه رویدادهای بعدی تاریخ ایران از جمله رویداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بعدتر انقلاب ۱۳۵۷ دانست. نهضت ملی شدن از این وجه بخشی از یک روند کلیتر است که میتوان آن را جنبش ضداستعماری و استقلالخواهی نامید. این اتفاق در ادامه جریان ملیگرایی پس از مشروطه بیشتر قابل فهم است، همان جریانی که به ظهور یک دولت مرکزی و ارتش ملی انجامید. همان جریانی که به لغو قرارداد دارسی از سوی رضاشاه و بعدا اشغال ایران توسط انگلیسیها انجامید. ظهور مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت در واقع ادامه همین روند اما در جناحی دیگر بود. ملی شدن صنعت نفت ایران در واقع پیامد نگرشی بود که مخالف سنت قراردادهای تقسیم منافع با شرکتهای خارجی بود.
تصویب ملیشدن صنعت نفت و رد قرارداد گس-گلشاییان
در طی فعل و انفعالات مختلف در سالهای منتهی به دهه ۳۰ شمسی، بالاخره مذاکرات طرفهای ایرانی و انگلیسی به «قرارداد الحاقی» یا همان قرارداد «گس-گلشاییان» در سال ۱۳۲۸ (در دوران نخستوزیری محمد ساعد) انجامید. بر اساس این قرارداد که پیوستی بر قرارداد ۱۹۳۳ بود، حاکمیت انگلستان بر صنعت نفت ایران تا سال سیوسه سال دیگر تمدید میشد. این قرارداد با اعتراضهای مختلفی روبهرو شد. کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی موظف شد این قرارداد را بررسی کند و در نهایت مصدق و همراهان سیاسی او این قرارداد را در کمیسیون نفت رد کردند و لایحه در آذر ۱۳۲۹ از دستور کار خارج شد. در گزارش و نتیجه کار کمیسیون نفت این چنین آمده بود که: «چون قرارداد الحاقی کافی برای استیفای حقوق ایران نیست، بنابراین مخالفت خود را با آن اظهار میدارد.» رزمآرا که خود برای به سرانجام رسانیدن این لایحه روی کار آمده بود، به عنوان نخستوزیر وقت در چندین نوبت تلاش کرد به لغو قرارداد الحاقی اعتراض کند. او اما سرانجام بهدست یکی از اعضای فداییان اسلام در اسفند ۱۳۲۹ ترور شد.
مصدق و هوادارانش در مجلس شانزدهم تصمیم گرفتند مسیر دیگری را پیش بگیرند که در واقع به استقلال کامل از شرکت نفت ایران و انگلیس میانجامید. در واقع آنچه مصدق به دنبال آن بود تغییر کلی نوع قرارداد بود، به این معنا که شرکتهای خارجی مانند پیمانکار در اکتشاف و بهرهبرداری همکاری کنند و هیچ سهمی از نفت برندارند. در واقع مصدق میخواست عایدی شرکتهای خارجی را از نفت ایران صفر کند و این بیشتر به لحاظ سیاسی برای او اهمیت داشت. مصدق پیشتر، بعد از تبعید رضاشاه، با دادن امتیاز نفت شمال به شوروی نیز مخالفت کرده بود.
ترور رزمآرا در واقع آغازی از یک دوره در تاریخ ایران بود که اولین و مهمترین رویداد آن خود ملی شدن صنعت نفت در ایران بود. نمایندگان مجلس به رهبری مصدق ماده واحده ملی شدن صنعت نفت را در مجلس شانزدهم تصویب کردند و در تاریخ ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ مجلس سنا آن را تأیید کرد. متن پیشنهادی تصویبشده چنین بود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد.» پس از تصویب این قانون و فعل و انفعالاتی که به نخستوزیری مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ منجر شد، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت نیز در سرلوحه برنامه دولت او قرار گرفت. شرکت سابق نفت ایران و انگلیس کنار گذاشته شد و صنعت نفت ایران در عمل ملی اعلام شد.
تنشهای بینالمللی بر سر مساله نفت
بعد از این دوره بود که تنشهای بینالمللی بر سر مساله نفت بین ایران و انگلیس و بعدا آمریکا شروع شد. در واقع بخش عمدهای از مخالفت انگلیس و بعدا آمریکا با مصدق بر سر خود ملیشدن صنعت نفت نبود بلکه عدم سازش مطلق مصدق حتی در عدم پرداخت غرامت سرمایهگذاری انگلیسیها در صنعت نفت ایران در گذشته بود. برخی از موافقان او معتقدند مصدق خود میدانست باید حداقل غرامت انگلیسیها پرداخت شود ولی میترسید به خیانت متهم شود به ویژه آنکه آن روزها در اوج محبوبیت بود. دکتر «محمدعلی همایون کاتوزیان» در اینباره میگوید: «در بهمنماه ۱۳۳۱، یعنی در اوج پیروزی نهضت ملی در داخل و خارج ایران، بانک جهانی داوطلب شد که بین ایران و انگلستان میانجیگری کند به این ترتیب که برای مدت دو سال عملیات صنعت نفت را در دست گیرد، نفت را صادر کند، بخشی از درآمد آن را به دولت ایران و بخش دیگری را به شرکت سابق نفت بدهد و بخش سوم را ذخیره کند تا پس از اینکه دولت ایران و شرکت نفت بر اثر مذاکره به توافق رسیدند آن را بین خود تقسیم کنند. انگلستان این پیشنهاد را تحت فشار امریکا پذیرفت، اما دولت ایران رد کرد.»
در یکی از رویدادهای مهم بعد از روی کار آمدن دولت مصدق، سخنرانی او در شورای امنیت سازمان ملل متحد در مهرماه ۱۳۳۰ است. مصدق با سخنرانی در شورای امنیت، صلاحیت این نهاد بینالمللی برای رسیدگی اختلاف میان ایران و بریتانیا را رد کرد، چرا که به گفته او کشورش دارای حق مالکیت بر منابع خود است. پیشنهاد آمریکا پس از این سخنرانی به مصدق ارائه شد. انگلیس که با فشار آمریکا پیشنهاد وساطت بانک جهانی را پذیرفته بود دید که مصدق بیشتر چهرهای ضدانگلیسیست تا فقط هوادار ملی کردن صنعت نفت. به این ترتیب، آنها تصمیم گرفتند مصدق را از میان بردارند. اتفاقات ۲۵ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و برکناری پرسروصدای مصدق نتیجه ناگزیر تنشهای بیپایان مصدق با قدرتهای خارجی مانند انگلیس بود.
آیا نفت واقعا ملی شد؟
برخی صاحبنظران معتقدند که متعاقب اتفاقاتی که منجر به تصویب ماده واحده ملیشدن صنعت نفت انجامید، نفت در واقع دولتی شد نه ملی. دکتر صادق زیباکلام از این دست افراد است که بر این باور است. او این ادعا را مطرح میکند که نفت هیچگاه متعلق به مردم نبوده است و در توضیح بیشتر این ایده میگوید: «به باور بنده ملی شدن صنعت نفت در ۱۳۲۹ خورشیدی تنها حرکتی بود که موجب دولتی شدن و یا بهتر است بگوییم حاکمیتی شدن نفت در ایران شد. اگرچه به هیچ عنوان نباید در وطنپرستی رهبران نهضت تردیدی روا داشت، با این حال نتیجه اقدام آنها به هیچ وجه به ملی شدن صنعت نفت ایران نینجامید. بنابراین میتوانم به جرئت این موضوع را بیان کنیم که نفت در ایران چه در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن کاملا دولتی و حاکمیتی بوده است. امروز همه تأسیسات نفتی و درآمدهای فروش نفت در اختیار دولت است و این دولت است که به تشخیص خود این درآمدها را هزینه و توزیع میکند و در این فرآیند هیچ بخشی از نیروهای جامعه که همان بخش خصوصی هستند، حضور ندارند. بنابراین واژه دولتی شدن برای صنعت نفت ایران به مراتب به واقعیت نزدیکتر است و با آن قرابت بیشتری دارد.»