همه می گویند وارد یک رابطه نشو

۲۶ فروردین ۱۳۹۵

سلام
۲۵ سال از زندگیم میگذره و در تمام این مدت به جهت توصیه موکد بزرگترهایم و دوست و رفقایی که دستی بر آتش ارتباط با جنس مخالف داشتند، با هیچ کسی وارد هیچ رابطه ای نشده ام….علیرغم ظاهر معمول و وضعیت اجتماعی و معاشرتی خوب، در بسیاری از موارد که مورد مناسبی برای ورود به یک رابطه پیش رو میدیدم، بر خلاف میل و خواست طبیعی و غریزی خودم، با این ایده که همیشه کار و تحصیل اولویت دارد از خواسته ام چشم پوشی میکردم.
الآن ولی این افسوس که چرا از موضوعی به این اهمیت غافل شدم و اون رو فدای رسیدن به اهداف دیگر (که گاها هم محقق نشده اند) کرده ام، لحظه ای مرا رها نمی کند و به شکل یک عذاب وجدان دائمی درآمده است. در حال حاضر هم از لحاظ حرفه ای مشغله های زیادی دارم و همچنان نگرانم که مبادا وارد رابطه ای بشم و با توجه به وضعیتی که اکنون از سطح روابط در جامعه خودمان می بینم، چیزی جز آسیب روحی و تجربه ای تلخ و در نهایت وضعیتی بس بدتر از این چه که هست، نصیبم شود. لطفا راهنمایی بفرمایید.
 
حسین عزیز
به نظر می رسد نظرات اطرافیان و مردم کوچه و بازار را زیاد جدی می گیری. این را در نظر بگیر حتی اگر حرف های دیگران ارزشی هم داشته باشد به خاطر این است که خودشان از طریق آزمون و خطا به آن رسیده اند. فرد جوانی مثل تو هم باید بخشی از مرام های زندگی اش را خودش با تجربه به دست بیاورد.
دوم اینکه، هر نوع آشنایی، خودش یک نوع تمرین خودداری وتجربه بگذشت و بزرگواری است. دوستی با دختران در ضمن باعث دیدن و برملا شدن ضعف های  معمولی نظیر از کوره در رفتن، لجبازی و تصمیمات غیرمنطقی گرفتن نیز می شود. هر رابطه ای با یک نفر از جنس مقابل در هر سطحی، یک دنیا تجربه و شعور و شناخت فردی برایت فراهم می کند. همه اینها برای تراشیده شدن حالت وجود و هویت مردانه تو لازم است.
وقت و تمرکزی که بر روی تحصیل و کار گذاشته ای خیلی هم عالی است. برای همین از این به بعد بیشتر به ندای درونی ات احترام بگذار و کم کم به فکر صرف وقت و انرژی برای یافتن یک «عزیز» باش. از اشتباه و شکسته شدن دل و نامراد بودن دنیا هم نترس. قلبی که نشکند قلب نیست
به قول نویسنده معروف ایران جلال احمد «همه ما لک و پیس های تجربیات جوانی را بر صورت مان خواهیم داشت» و این یعنی زندگی.
بهمن