ظهر عالی به‌خیر جناب دالوند!‏

۲۶ فروردین ۱۳۹۵

درباره‌ی اظهارات دالوند درباره ممیز سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این یادداشت، الزاما نظر «رنگ» نبوده و «رنگ» مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقد‌ و‌ بررسی تحولات گرافیک ایران منتشر می‌کند.لازم به ذکر است که «رنگ» از انتشار جوابیه و نوشتار از سوی مخاطبان و صاحب‌نظران، در جهت حفظ این فضای مطلوب استقبال می‌کند.

مجله‌ی الکترونیکی «رنگ»

احمدرضا دالوند در مصاحبه با ویژه‌نامه‌ی نوروزی روزنامه‌ی شرق، اتهامی به زنده‌یاد ‏مرتضی ممیز زده است. این متن ‏می‌تواند پاسخی به آن حرف‌ها باشد. توی بازار سیاه خوب می‌شود کاسبی کرد اما یک ایراد بزرگ دارد؛ به آنی ‏آن‌چه به دست آورده‌ای باد هوا می‌شود. یا قانون جلبت ‏می‌کن یا یکی از ‏خودت رندتر می‌زند و می‌برد و تو دستت به هیچ‌جا بند نیست. این روزها ‏بازار سیاه شایعه و آبروفروشی و ‏خاطره‌گویی گرم است. دن کیشوت ‏آمریکانشین با سانچوپانزوهای وطنی‌اش در حال معرکه‌گیری و جنگیدن با ‏آسیاب‌بادی است و ‏چه مضحکه‌ی بامزه‌ای درست کرده الحق! اما معلوم ‏نیست چرا احمدرضا دالوند طراح درجه پنج و تجسمی‌نویس درجه چهارم ‏هم‏روزگارمان سر و دست‌افشان وسط این معرکه پریده؟او ده سال پیش از این –خرداد ۸۵- در روزنامه‌ی شرق گفته بود: «اگر می‌خواهیم یاد و خاطره ممیز را ارج نهیم، ارباب جراید ‏باید از طریق اعمال ‏روش‌های مدرن گرافیکی در نشریات یعنی حضور توامان، ضروری و ‏هماهنگ دو عامل غیرقابل انکار ‏مثل دو چشم بینا و باز در یک صحن که ‏سردبیر نوشتاری و دیگری سردبیر بصری است، به نشریات اعتبار و آبرو ‏دهند و ‏میراث او را حفظ کنند». یعنی او مدیریت هنری مطبوعات را در این ‏جملات یک‌جا به‌نام زنده‌یاد ممیز زده بود و آن‌را میراث ‏مطلق ممیز تلقی ‏می‌کرد. اما با گذشت زمان یادش افتاده که ممیز کپی هم می‌کرد و این بار در ‏گفت‌وگو با ویژه‌نامه‌ی نوروزی ‏همان روزنامه خاطره‌ای نقل کرده که؛ ‏سیروس علی‌نژاد به واسطه‌ی دالوند طرح جلدی با موضوع «پرسترویکا» ‏‏(بازسازی ‏اقتصادی شوروی در زمان گورباچف) به زنده‌یاد ممیز سفارش می‏دهد و زمانی که جلد می‌رسد کپی‌ای از جلد دو ماه پیش مجله‌ی ‏‏«اشترن» از ‏آب در می‌آید. ‏گذشته از قصه‌گویی ضعیف دالوند و به دور از داوری درباره‌ی این‌که ممیز ‏واقعا کپی کرده یا نه، دو پاراگراف در متن وجود ‏دارد که به طرز اسفناکی ‏ما را به یاد پاورقی‌های نشریات زرد می‌اندازد. پاراگرافی که گفت‌وگوی ‏تلفنی ممیز را نقل می‌ند: ‏‏«مرتضی ممیز کمی مکث کرد و گفت: الان کی ‏اون‌جاست؟ از کجا زنگ می‌زنی؟ گفتم: کسی این‌جا نیست. از اتاقم زنگ می‏زنم. ‏گفت: کی میای دفتر من؟ گفتم: این روزها که در اوج کار ماهنامه ‏هستیم، هفته آینده حتماً می‌آیم. گفت: تا فردا که اصلاً وقت ندارم. ‏ببین می‏توانی دو روز وقت بگیری؟ گفتم: امکان‌پذیر نیست. گفت: تو پسر خوبی ‏هستی. شتر دیدی ندیدی. ببینم چکارش ‏می‌کنی».‏و پاراگراف نهایی متن: «قبل از 9 صبح خسته و پف کرده کار را روی میز ‏گذاشتم و رفتم تا استراحت کنم. چندی بعد که ماهنامه ‏آدینه منتشر شد، در ‏یک تماس تلفنی ممیز به من گفت: کار قشنگی بود. از روی دست کی زدی؟ ‏از شنیدن این اتهام خیلی دلم ‏شکست، خیلی بییشتر از شرمندگی روزی که ‏مقابل سردبیر نتوانستم از استادم دفاع کنم».‏من حقیقتا فکر می‌کنم این روزها دالوند که نه کار گرافیکی می‌کند و نه چیز ‏جدی‌ای می‌نویسد زمان آزاد زیادی دارد و خیلی ‏بیشتر از قبل فکر و خیال ‏می‌کند و البته پاورقی‌های عشقی-جنایی هم زیاد می‌خواند. ‏گذشته از این چند پرسش هم می‌ماند: روزی که دالوند مقابل دوربین مصطفی ‏رزاق کریمی با آن انرژی درباره‌ی ممیز حرف ‏می‌زد یادش نبود که ممیز ‏همچو آدمی است؟ آن روز که دست‌ها‌‌یش را تکان می‌داد و میگ‌فت «ممیز ‏هر کاری کرده جدی بوده» ‏این ماجرای کپی‌کاری و اتهام‌زنی هم منظورش ‏بود؟ امروز نقل این خاطره –به‌فرض صحت- چه مشکلی را حل می‌کند؟ ‏چرا ‏روزی که ممیز زنده بود دالوند به او انتقاد نکرد؟ ظاهرا آقای دالوند ‏خواب مانده بودند و خیلی دیر با سر و صداهای افشین ‏پرورش از خواب ‏پریده‌اند. ‏چیز مهمی که در این خاطره و در پاراگراف آخر است این است که ممیز نه ‏تنها کپی‌کار بوده بلکه اصلا اعتقاد نداشته که کسی ‏می‌تواند کار خوبی ‏طراحی کند. از نظر او –چنان‌که دالوند گفته- هر کار خوبی کپی و به بیان ‏شفاف‌تر دزدی از یک منبع ‏خارجی بوده. ‏سرآخر برای من و برای داور سخت‌گیری به اسم تاریخ ممیز چه کپی کرده ‏باشد یا نه، طراحی با یک رزومه‌ی پر و پیمان و ‏درخشان است که در یادها ‏می‌ماند و احمدرضا دالوند یک طراح درجه پنج و تجسمی‌نویس درجه چهار ‏است که تا ظهر می‌خوابد ‏و همین حالا هم که جسمش زنده است در خاطر ‏کسی نیست و تلاش می‌کند با این چیزها دوباره به یاد بیاید.‏
سعید باباوند
این متن پیش از ‏این با اندکی تغییر در شماره‌ی ۳۲۱ مجله‌ی تندیس منتشر شده است.‏