مرگ وجود ندارد چون نه گذشته وجود دارد و نه آینده

۱۳ خرداد ۱۳۹۵

در میان همه کلک های که بشر به خودش می زند تا مرگ را انکار کند، از نقاشی های که اجداد ما بر روی غارها می کشیدند تا زندگی خود را به کمک هنر ثبت و جاودانه کنند تا هزاران مذهب و ایمان که وعده زندگی ابدی یا بازگشت دوباره  به حیات را می دهند یک نظریه عجیب علمی هم وجود دارد که می گوید مرگ اصلا وجود ندارد.
نظریه « بیوسنتریسم» با آنکه در سال 2007 رسما به کمک یک تحقیق علمی و بعدا توسط یک کتاب به محیط علمی راه پیدا کرده است ولی ریشه اش در اندیشه های انیشتین جای دارد. دکتر Robert Lanza به پشتوانهِ نظریات کوانتم، به این نظریه رسید که همه دنیایی که می شناسیم رابطه مستقیمی با شعور و آگاهی فردی ما دارند. به عبارت دیگر، تک تک افراد تعیین کننده وضعیت جهان از نظر زمان و مکان هستند. بنابراین، زمان یک واقعیت ساخته شده توسط ذهن انسان ها می باشد.
مهمترین اصل در این نظریه لحظه «اکنون» است که برای همیشه فقط تکرار می شود. به قول فیزیکدان معروف انگلیسی Julian Barbour که تخصصش فیزیک کواتتم و جاذبه است: « اگر بخواهید زمان را در مشت خود بگیرید می بینید که موجود لغزنده ای است و از لای انگشتان می گریزد. زمان از نظر من به این دلیل مهار نشدنی است چون اصلا وجود ندارد»
همکار اصلی انیشتین John Wheeler که لقب سیاهچاله ها را به مباحث علمی کشانده است نیز معتقد بود «زمان» یک واقعیت بنیانی نیست. چون رفتار پدیدها ثابت نیست. برای مثال نور هم می تواند حرکات ذرات باشد و هم موج و عبور و اندازه گیری آن می تواند متفاوت باشد. در یک ازمایش که بر اساس نظریه او بعد از نیم قرن در لابراتوار انجام شده است نشان داده شد که زمان اتفاق ثابتی در گذشته یا آینده نیست.
در آزمایش delayed-choice’ experiment  پروتون درون نوری که بر چنگال در لحظه اکنون می تابد می بایست و می توانست تصمیم بگیرد که آیا می خواهد در آن لحظه ذره باشد یا موج و این قابلیت دو گانه می توانست توسط دانشمندی که دکمه روشن و خاموش نور و پرتاپ  پروتون بر روی چنگال را کنترل می کند ثبت شود.
درست همین لحظه که مشغول خواندن این متن هستید و این « اکنون» ما، در حقیقت آینده اجداد ما هستند و اکنون آنها برای ما حکم گذشته را دارد و همین نسبت برای اجداد آنها نیز صدق می کند. بنابراین چون یک زمان گذشته و یا آینده ثابت وجود ندارد هر چه که هست یک اکنون ابدی و مستمر است.
فهم این « اکنون ابدی» کمی دشوار است ولی یک مثال ساده در باره مرگ را می توان به نقل از انیشتین تعریف کرد. او در مرثیه ای که برای مرگ یکی از دوستانش نوشته است می گوید: « هر چند، دوستم کمی زودتر از من از این دنیای عجیب جدا شد ولی در حقیقت اتفاق خاصی نیفتاده است.  ما فیزیکدان ها می دانیم که گذشته، حال و آینده چیزی جز یک توهم بسیار لجباز و سرسخت نیستند»
بنابر این آنچه که هست فقط لحظه اکنون است و از این زاویه وقتی به لحظه مرگ بنگریم متوجه می شویم که اتفاقی نیفتاده است که تغییر واقعی صورت گرفته باشد. ما در یکی از اکنون ها به مرحله ای از تکرار، همزمانی و درهم تنیده شدن، به « اکنون» ابدی می پیوندیم.
 
There is no death, only a series of eternal ‘nows’
https://aeon.co/ideas/there-is-no-death-only-a-series-of-eternal-nows
image source
http://www.outsidethebeltway.com/wp-content/uploads/2012/02/time-running-out-570×391.jpg