حق تو

۱۹ اسفند ۱۳۹۵

شب است و هوای سرد، مغزِ استخوان‌سوز است. من به پشتی نرم صندلی ماشین تکیه داده‌ام و بخاری روشن است. من آسوده‌ام، اما تو؟ تو در خیابان سرگردانی.