تینا روزنبرگ- نیویورکتایمز
ترجمه وحید یوجسوی و م. صبری
چند سال قبل، درست پیش از آنکه حرکت اعتراضی آنها به خشونت منتهی شود، گروهی از جوانان اهل سوریه در ساحلی دورافتاده در کلاس آخر هفتهای در رابطه با چگونگی انقلاب کردن شرکت کردند، آنها به دنبال راهی برای سرنگونی دیکتاتور بشار اسد بودند. معلمان این کلاس سردیا پوپویچ و اسلوبودان دینویچ، رهبران جنبش اتپور(Otpor) - یک حرکت دانشجویی در صربستان که باعث سرنگونی اسلوبودان میلوسویچ در سال ۲۰۰۰ شد - بودند. بعد از کمک به حرکتهای دموکراتیک در گرجستان و اوکراین، این دو نفر مرکزی با عنوان " مرکز حرکتها و استراتژیهای کاربردی بدون خشونت (Canvas) را تاسیس کردند و برای آموزش دادن فعالان دموکراسی در ۴۶ کشور به روش اتپور، به اطراف دنیا سفر کردند. این دو ابتدا با ایدههای جین شارپ، استاد آمریکایی، در مورد حرکتهای بدون خشونت آموزش را آغاز کردند. اما به تدریج این ایده را تعدیل و به آن افزودند. پوپویچ در کتاب جدیدشان، "طرحی برای انقلاب"، استراتژیهای کانواس و چگونگی استفاده از آن توسط مردم را توضیح میدهد. کتاب سعی میکند تا کمی لحن طنزگونه داشته باشد، اما عنوان کتاب به هیچ عنوان مبالغهآمیز نیست. نماد اتپور، یک مشت گره کرده گرافیکی، اقتباسی از حرکتهای دموکراسیخواهی در جهان است که مخالفان مصری از آن برای سرنگونی حسنی مبارک استفاده کردند. در لبنان، آنها به انقلاب سرو کمک کردند تا کشور را از کنترل سوریه خارج کند. در مالدیو روش آنها کلید اساسی سرنگونی دیکتاتوری بود که برای ۳۰ سال قدرت را در دست داشت. در بسیاری دیگر از کشورها نیز، مردم از آنچه کانواس تعلیم میدهد برای رسیدن به اهداف دیگر سیاسی مانند مبارزه با فساد یا حمایت از محیط زیست الهام گرفتهاند.
پنج سال قبل در بلگراد، پوپویچ و دینویچ را ملاقات کردم و در مورد اتپور کتابی نوشتم. بعدتر، آنها را در یک کشور آسیایی دوباره ملاقات کردم تا روش تعلیم فعالان دموکراسی برمهای توسط آنها را مشاهده کنم. من در دو کشور دیکتاتوری زندگی کردهام و دهها حرکت دموکراسیخواهی را در عمل دیدهام. اما آنچه این صربها انجام میدادند کاری جدید بود. پوپویچ سرخوشانه تقریبا هر ایدهای که مردم در مورد مبارزات بدون خشونت دارند را رد میکند.
بعضی از اینها اینجا آمده است:
افسانه: غیرخشونتآمیز به معنی انفعال است
خیر، مبارزه بدون خشونت یک کمپین استراتژیک برای مجبور کردن دیکتاتور به صرف نظر از قدرت از طریق محروم کردن آن از پایههای حمایتیاش است.
در اولین ساعات کارگاه مربوط به سوریه، بعضی از شرکتکنندگان اعلام کردند که خشونت تنها راه سرنگونی اسد است. هر کارگاه به همین صورت آغاز میشود، بخشی به این دلیل که بعضی مردم فکر میکنند که صربها قرار است به آنها در مورد شادی و مدیتیشن آموزش دهند. پوپویچ با صدای بلند سوالی را مطرح کرد که خیلی از آنان در ذهن داشتند: «پس شما فقط میخواهید اسد برود؟ خواهش میکنم آقای اسد، لطفا ممکن است دیگر قاتل نباشید؟ این کار خوبی نیست.»
دینویچ اضافه کرد که «دقیقا برعکس، ما اینجا هستیم تا یک جنگ را طراحی کنیم. مبارزه بدون خشونت یک جنگ است اما تنها با سلاحی غیر از اسلحه. چنین کاری باید با همان دقتی برنامهریزی شود که یک کمپین نظامی طراحی میشود.
در طول چند روز بعد، صزبها به جوانهای اهل سوریه تکنیکهایی را آموزش دادند که برای به دست گرفتن قدرت طراحی کرده بودند: چطور یک حرکت را از تعداد انگشت شماری از مردم به صدها هزار گسترش دهیم؟ چطور گروهی که دیکتاتور به حمایت آن تکیه دارد به سمت خود بکشانیم؟ چطور چنین جنگی را به پا کنیم اگر هر نوع تجمع به معنی زندان طولانیمدت شکنجه با قتل باشد؟ چطور وحشت مردم را شکسته و آنها را به خیابان بیاوریم؟
افسانه: موفقترین حرکتهای بدون خشونت به طور خودجوش آغاز شده و پیشرفت کردهاند.
خیر! هیچ ژنرالی کمپ نظامی خود را به دست تصادف نمیسپارد. مبارزه بدون خشونت هم تفاوتی ندارد.
افسانه: تاکتیک اصلی مبارزات بدون خشونت گرد هم آوردن انبوهی از مردم است.
این ایده از آنجا میآید که تجمعات بزرگ مثل نوک یک قله یخ میمانند: آنها تنها چیزی هستند که از دور دیده میشوند. آیا این طور به نظر میرسد که سرنگونی مبارک با یک تجمع عظیم در میدان تحریر آغاز شد؟ در حقیقت، تسخیر میدان تحریربا دقت طراحی وبه دنبال دو سال کار حاصل شده بود. مخالفان مصری صبر کردند تا وقتی که از تعداد طرفداران مطمئن شوند. تجمع عظیم مردم آغاز حرکت نبود، بلکه آنطور که پوپویچ میگوید، نشان پیروزی بود.
در دیکتاتوریهای بسیار خفقانآور، جمع کردن مردم در راهپیماییها یا اعتراضات خطرناک است، مردم ممکن است که دستگیر یا به آنها تیراندازی شود. یک تظاهرات با تعداد کم یک فاجعه است. یا اعتراض ممکن است بینقص پیش رود اما ناگهان شخصی - که شاید توسط دشمن استخدام شده است - تصمیم میگیرد که سنگی به سمت پلیس پرتاب کند. و این اتفاقی است که به پخش خبر در اخبار عصر منجر میشود و یک اعتراض شکست خورده میتواند تمام حرکت را خراب کند.
پس چه باید کرد؟ شما میتوانید با تاکتیکهای پراکنده مانند ضربه زدن روی اشیا برای ایجاد صدا، یا پایین آوردن سرعت ماشین مثلا طوری که همه با نصف سرعت برانند آغاز کنید. این تاکتیکها نشان میدهد که شما در همه جا طرفدار دارید و باعث میشود که احساس اعتماد به نفس و امنیت بالا برود. اتپور با همین روش در عرض دو سال از ۱۱ نفر به ۷۰هزار نفر توسعه پیدا کرد. در ابتدا آنها با سه یا چهار فعال شهروندی آغاز به فعالیت کردند و یک تئاتر طنز در مخالفت با میلوسویچ را به صحنه بردند. مردم دیدند، لبخند زدند و به آنها پیوستند.
افسانه: حرکت بدون خشونت ممکن است از نظر اخلاقی برتر باشد اما در مقابل یک دیکتاتور بیرحم بیفایده است.
حرکت بدون خشونت تنها یک انتخاب اخلاقی نیست، بلکه تقریبا همیشه انتخاب استراتژیک است. پوپویچ مینویسد: «بزرگترین اعتراض من به خشونت این حقیقت است که اصلا به کار نمیآید.» خشونت همان روشی است که یک دیکتاتور به بهترین وجه با آن آشناست. او میگوید اگر بخواهید با دیوید بکهام رقابت کنید، چرا باید زمین فوتبال را انتخاب کنید؟ بهتر است با او وارد بازی شطرنج شوید. نیازی به گفتن نیست که فعالان اهل سوریه که به کارگاه آمده بودند تاثیر کمی روی استراتژیهایی داشتند که بعدها توسط گروههای مخالف اسد انتخاب شد. عاقبت خشونت غالب شد و نتایج آن ویرانگر بود.
اما نظر پوپویچ این است که خشونت اغلب نتایج ویرانگری به همراه میآورد. اریکا چنووت و ماریا ج. استفان، دو فرد برجسته در این زمینه، کمپینهای خشونتآمیز و بدون خشونت در انقلابها را در قرن اخیر بررسی کردهاند - کتاب آنها، "چرا مقاومت مدنی نتیجه میدهد" تصویر سمبل اتپور را بهعنوان عکس روی جلد خود برگزیده است - دریافتهاند که مبارزه بدون خشونت دو برابر شانس موفقیت و احتمال دوام بالاتری نسبت به مبارزه خشونتآمیز دارد. تنها تعداد کمی از مردم به یک حرکت خشونتآمیز میپیوندند و استفاده از خشونت حمایت میلیونها نفر را که میتوانند در حرکتی غیر خشونتآمیز برنده شوند از حرکت گریزان میکند.
اساس حمایت از میلوسویچ از طرف سالمندان صربستان بود. اتپور با تحریک رژیم به اعمال خشونت، حمایت آنها را به خود جلب کرد. به محض اینکه اتپور متوجه شد که اعضای گروه معمولا بعد از چند ساعت از دستگیری آزاد میشوند، به هدف دستگیری تعداد زیادی از اعضا صحنهچینی کرد. پدربزرگها علاقهای نداشتند به اینکه نوه ۱۶ ساله آنها دستگیر شود یا اتهام هیستریک رژیم در مورد تروریست بودن یا جاسوس بودن این دانش آموزان دبیرستانی را بشنوند. پس افراد مسن موضع خود را عوض کردند و به حمایت ازحرکت اتپور پرداختند. اگر هر اتهامی مبنی بر استفاده از خشونت توسط اتپور وجود داشت، پدر بزرگها و مادربزرگها به حمایت از میلوسویچ ادامه میدادند.
افسانه: سیاست امری جدی است.
جیمز پی سالیوان، فیلسوف معتقد است که خنده ده برابر قدرتمندتر از فریاد است. هیچ چیز مثل تمسخر ترس مردم و ابهت دیکتاتور را از بین نمیبرد. پوپویچ آن را "مکتب خنده" مینامد. روح الهامبخش اتپور یک برنامه تلویزیونی به نام "Monty Python’s Flying Circus" بود که تماشاچیان آن روز به روز بیشتر میشدند و معمولا در آن با مردم شوخی میشد. پوپویچ در مورد یک اعتراض در آنکارا مینویسد. اعتراض درست پس از آن برگزار شد که دولت به یک زوج واکنش نشان داد که همدیگر را در ایستگاه قطار بوسیده بودند. معترضان میتوانستند به راهپیمایی بپردازند. اما در عوض آنها همدیگر را بوسیدند. ۱۰۰ نفر در ایستگاه جمع شدند و با سرو صدا و آب و تاب همدیگر را بوسیدند. فرض کنید شما یک پلیس هستید و برای این تربیت شدید تا جلوی یک تظاهرات ضد دولتی را بگیرید. حالا میخواهید چکار کنید؟
افسانه: شما با نشان دادن نقض حقوق بشر به مردم انگیزه میدهید.
بیشتر مردم به حقوق بشر اهمیتی نمیدهند. آنها به دسترسی به برق، داشتن معلم در هر مدرسه و وام مسکن قابل بازپرداخت اهمیت میدهند. آنها با این دیدگاه از معترضین حمایت میکنند که خود در آینده زندگی بهتری داشته باشند.
با تمرکز روی این مسایل دنیوی، مسایل مهمتر نه تنها موثرتر بلکه با امنیت بیشتری دنبال خواهند شد. در کارگاه کانواس، برمهایها میدانستند که سازماندهی اعتراض برای رسیدن به اهداف سیاسی ممکن است خیلی خطرساز باشد - در عوض، آنها تصمیم گرفتند که سازماندهی به هدف فشار روی مسئولین شهر یانگون برای جمع زباله باشد. گاندی با درایت کمپین نافرمانی مدنی خود را با تمرکز بر ممنوعیت بریتانیا در جمع آوری یا فروش نمک آغاز کرد. هاروی میلک در چند کمپین شهر سانفرانسیسکو شکست خورد. او وقتی برنده شد که کمپینی نه برای حقوق همجنسگرایان، بلکه برای خلاصی پارکهای شهر از فضولات سگها به راه انداخت. فایده چنین کمپینهایی این است که هدف قابل دسترسی است. حرکت با پیروزیهای متوالی رشد کرد.
صحبت در مورد بدبختیهای زندگی تحت یک حکومت دیکتاتوری همچنین استراتژی نادرستی برای به حرکت در آوردن فعالان است. مردم همه این بدبختیها را میدانند و با بدبین بودن، ترس، خود کوچکبینی و انفعال به آن عکسالعمل نشان میدهند. آنها ممکن است عصبانی باشند اما دست به عمل نمیزنند. خشم، انگیزه ایجاد نمیکند.
بزرگترین مانع اتپور این بود که بیشتر صربها میخواستند میلوسویچ از قدرت بیرون برود اما اکثریت اعتقاد داشتند که این کار غیر ممکن و نیز تلاش برای انجام آن بیش از حد خطرناک است. اتپور مردم را با ایجاد حرکتی برای هویتسازی به خیابان کشید. جوانها به این دلیل دور اتپور گرد آمدند که به آنها احساس مهم بودن میداد. آنها موسیقی و تیشرتهای فوقالعاده و آراسته به علامت مشت داشتند. پسرها بر سر شمارش تعداد دستگیرشدهها با هم رقابت میکردند. صربهای جوان دست از احساس انفعال برداشتند و احساس کردند که قهرمانانی شجاعند.
افسانه: حرکتهای بدون خشونت احتیاج به رهبرانی کاریزماتیک دارند که به سخنرانیهای پرشور بپردازند.
اتپور هرگز سخنرانی نداشت و در حالی که استراتژیهای حرکت با دقت برنامهریزی شده بود، طراحان در پشت صحنه قرار داشتند. سخنگوی آنها هر دو هفته تغییر میکرد، اما همیشه یک دختر هفده ساله برای سخنگویی انتخاب میشد. ( تروریست؟ ما؟)
در احزاب سنتی، حتی احزاب مخالف دیکتاتور، وظیفه رهبر ایراد سخنرانی و وظیفه پیروان گوش کردن و تشویق است. در مورد اتپور چنین نبود. استراتژیهای آنها با دقت طراحی شده بود. این طراحیها تنها دگرگون کردن در سطح استراتژیک نبود. بلکه در سطح تاکتیکی، عدم وجود مرکزیت برای حرکت بسیار مهم بود. اتپور تنها دو قانون داشت: شما باید ضد میلوسویچ باشید و مطلقا بدون خشونت فعالیت کنید. این دو قانون را رعایت کنید و هر کاری میتوانید انجام دهید و همچنان عضو اتپور باشید. این ایده فعالان را مشغول، مفید و با اهمیت نگاه میداشت.
افسانه: پلیس، نیروهای امنیتی و گروه فعال اقتصادی طرفداران حکومت دشمن هستند.
شاید، اما هوشمندانهتر این است که با آنها مثل یک متحد بالقوه برخورد شود. اتپور هرگز پلیس را به سخره نگرفت و به سوی آنها سنگ پرتاب نکرد. طرفدارن اتپور نیز آنها را تشویق کردند و به ایستگاههای پلیس گل و شیرینیهای خانگی میبردند. حتی بازجوییهای بعد از دستگیری هم فرصتی برای دوستی و اثبات پایبندی اتپور به عدم خشونت بود.
این فعالیتها به بار نشست. پلیس میدانست که اگر اتپور برنده شود، تمام سعیاش را خواهد کرد که با آنها منصفانه برخورد شود. در نبرد پایانی، وقتی مخالفان از پلیس درخواست کردند، افسران پلیس از جلوی راه کنار رفتند. دیکتاتوری که نیروی تحت فرمانش از او فرمان نبرد به پایان خط رسیده است.
وقتی مخالفان اگوستو پینوشه مرتکب اشتباه پشت اشتباه میشدند، من در شیلی بودم. نصایح اتپور میتواند عمر دیکتاتوری را سالها کوتاهتر کند. مثلا اگر حرکت "Occupy" در آمریکا از همین تاکتیکها استفاده میکرد میتوانست هنوز نیرویی اثرگذار باشد.
اما هیچ چیز تراژیکتر از این نیست که بدانیم امروز سوریه چه میتوانست باشد اگر فعالان مخالف خشونت، کنترل حرکت را به دست میگرفتند و طرح انقلاب پوپویچ را تعقیب میکردند.