![](http://www.gozideha.com/sites/default/files/styles/screenshot/public/phanjs/4785314.jpg?itok=CtmKbuwz)
مجید محمدی
برای فهم انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ نمیتوان به سراغ ایدئولوژیها، احزاب یا برنامهها رفت چون نامزدها، طرفها و هواداران را از روی این عناصر نمیتوان فهمید (غیر از میرسلیم که نامزد حزبی است اما شانسی ندارد و حزب وی نیز برنامهای ارائه نداده است). هیچکدام از نامزدها برنامهای برای حل مشکلات آموزشی، بهداشتی، محیط زیستی و اجتماعی (افزایش جرائم، اعتیاد، و افزایش بیماریهای روانی) عرضه نکردهاند. در مورد بحران بیکاری و فقر نیز تنها از مشکلات سخن گفته و وعده میدهند و راه حلی در کار نیست. آنها از حیث ایدئولوژیک و گرایشها نیز با هم تفاوت چندانی ندارند. به همین جهت، رای دادن در چهار دههی گذشته منجر به تغییر در شرایط زندگی مردم ایران نشده بلکه با رای دادن و بدون رای دادن، حکومت سیاستهای خود را دنبال کرده است. روسای دولت با هم تفاوتهایی داشتهاند اما نه قدرت حقوقی و واقعی چندانی برای تغییر داشتهاند و نه تنوع زیادی از حیث سیاستها میان آنها به چشم میخورد.
به همین دلیل، برای فهم انتخابات ۹۶ بهتر است به سراغ وضعیت ذهنی کسانی رفت که از یک طرف حمایت میکنند و مخالف طرف دیگر هستند. در شرایطی که انتخابات چهرهمحور و نه برنامهمحور است، رای به هر یک از نامزدها در واقع بیانگر یک حالت روحی و روانی و واکنشی در برابر وضعیت موجود یا متصور است. این وضعیت روحی با سطور پنهان سخنان نامزدها همپوشانی پیدا کرده است.
این حالات را در دو مقولهی کلی طبقه کرده و توضیح میدهم.
قمار بدبینانه
دولت روحانی در انتخابات ۲۹ اردیبهشت، دیدگاهی را نمایندگی میکند که میگوید “درش رو گل بگیرن” (وضعیت ذهنی کسانی که میان بدتر و بدترین انتخاب میکنند) اما تصور میکند که این در “همچنان باز است” و بسیاری امید دارند برای آنها بر پاشنه بچرخد. تجربه نشان میدهد که “در” فقط برای گروه اندکی بر پاشنه میچرخد. کسانی که در انتخابات شرکت میکنند مثل کسانی هستند که بلیط بختآزمایی میخرند تا وضعیتشان بهتر شود اما احتمال آن یک در صد میلیون است. اما آنها که مردم را به مشارکت ترغیب میکنند یا سهمی در سازمان بختآزمایی دارند –که در هر صورت سهمشان را می گیرند– یا امید دارند به زودی بلیطشان برنده شود. دوران کار برای رضای خدا یا پیشبرد اهداف ایدئولوژیک، چهار دههای میشود که به پایان رسیده است.
کسانی که از شرایط موجود شکایت دارند اما تصور میکنند رقیب اوضاع را بدتر میکند مثل دور اول به روحانی رای میدهند. مقامات دولت روحانی ادعا میکنند که “وضعیت خیلی هم بد نیست” یا “اندکی بهتر شده است” یا “کشور را از ته چاه بیرون آوردیم” اما “قبلیها به سوی فاجعه پیش میرفتند” و برای پیشگیری از فاجعهای که در راه است بهتر است به همین جمهوری اسلامی قانع باشید و به تیم روحانی رای بدهید. آنها به مخاطبان خود میگویند رییسی و قالیباف نمایندگان تمامیتخواهی و اقتدارگرایی و خشونت و جنایت هستند اما در مورد طرف مقابل که در همهی اینها سهم داشته اکنون هم دارد و مخالفان و منتقدان را “خائن” مینامد سکوت میکنند و پناه میبرند به اینکه “انشاءالله گربه است” و از مخاطب هم انتظار دارند که این را باور کند.
بندبازان جبهه اعتدال
اعتدالیون سه ویژگی دارند:
۱) تلاش میکنند مثل بندبازان از گذاشتن پا روی دم گسترده و همه جایی بیت و سپاه (بالاخص منافع اقتصادی آنها) پرهیز کنند. آنها به سرکوبگران حتی اقتدا هم می کنند تا بتوانند دو کلمهای حرف بزنند و شکایت کنند (نگاه کنید به مناظرهی زیباکلام و اللهکرم و نماز خواندن زیباکلام در همان روز پشت سر وی؛ در حالی که در مناظره وی را دارای همهی مشخصات بسیجیان در ایران و سرکوبگر معرفی میکند).
۲) وعدههای طرف مقابل را توخالی میخوانند، اما خود، چشمانداز روشنی از آینده به دست نمیدهند. آنها استاد خلق امیدهای واهی هستند؛ امیدها و وعدههایی که حتی خشنترین و سرکوبگرترین نیروهای امنیتی و نظامی را نیز آزرده نمیکند.
۳) میان اصلاحطلبان و اصولگرایان نوسان میکنند تا مبادا کسی موضع خاصی را به آنها نسبت دهد و در برابر او مسوولیت پاسخگویی پیدا کنند.
این جبهه در انتخابات ۹۶ به عنوان عملگراترین و واقعبینانهترین انتخاب برای مردمی که نمیتوانند در خانه بنیشنند و میخواهند نشان بدهند که “هستند” (مثل کسانی که در قبرستان کنسرت برگزار میکنند) ظاهر خواهند شد. پای صحبت اعتدالیون و بخش خارجیشان که بنشینی آنها انتخاب بر اساس “خروج از ته چاه” را به عنوان یک اثر هنری و کار خلاقانه و حتی اخلاقی به تو به قیمت گزاف اما ظاهرا حراجی و کمهزینه میفروشند (شرکت در تظاهرات نیست که هزینه داشته باشد؛ یک ساعت وقت برای رفتن به حوزهی رایگیری است).
اوضاع اسفناک
اما رقبای روحانی در جمع اصولگرایان که همگی در ایجاد وضعیت بحرانی و آشفتهی موجود کمال جدیت را داشته و به تاراج منابع کشور پرداختهاند با این دیدگاه آمدند که چاه فاضلاب در دوران روحانی “زده بالا” و باید آنها بروند تا این مرداب را پاکسازی کنند. نامزدهای مخالف دولت در نشان دادن خراب بودن اوضاع کشور (۶۰ درصد زیر خط فقر، ۶ میلیون بیکار، فساد همهجاگستر، بیتوجهی به منافع ملی و همراهی با دشمن، ناکارآمدی دولت، و بیاعتباری کشور در دنیا) با هم مسابقه دادند. آنها همچنین “نگاه به درو ن” و “مدیریت انقلابی” را با دستاوردهای هستهای و موشکی (که از پاکستان و کرهی شمالی و چین خریداری شدهاند) تبلیغ میکنند تا کشور را از رکود و بیکاری و فقر نجات دهند. مهمترین ویژگی جنبشهای فاشیستی یعنی معرفی کردن خود به عنوان قربانی در حالی که یک ملت را سرکوب میکرده اند در این بخش به روشنی به چشم میخورد.
همهی کسانی که امروز در ناز و نعمت ناشی از رانت و امتیاز و تبعیض در ایران زندگی میکنند چون میبینند افرادی ناشایسته از خود آنها بیشتر دارند به عنوان ناراضی وضعیت موجود به میدان انتخابات میآیند و میگویند وضعیت، خرابتر از آن است که تصور میشود؛ بنابراین، دلگیر شده میخواهند با “درستی و راستی” یا “کار و کرامت” ایران را نجات دهند. نشستن تاراجکنندگان و مخربان در مقام ناجی از طنزهای دنیای سیاست در ایران است.
جبههها و گروههایی که سهم عظیمی در روغنکاری و کار دائمی ماشین سرکوب دارند، بیشترین شوق را برای معرفی نامزد جهت تخلیهی چاه فاضلاب اسلامگرایی دارند. نامزدهای جبههی یکتا، طرفداران احمدینژاد، ایثارگران و آبادگران، سپاهیان تکنوکراتشده، جبهه پایداری، جمنا، جبههی ایستادگی، حزب اسلامی ایرانزمین، و حزب موتلفه که همه در برپایی و تداوم رژیم فساد و سرکوب موجود نقش محوری داشتهاند امروز علیه خود با شعار مبارزه با فساد (اختلاس، حقوقهای نجومی، امتیاز گیری از قراردادهای نفتی) به میدان آمدهاند و میخواهند گنداب موجود فساد و اتلاف و ناکارآمدی را با فرافکنی فقط به دولت روحانی نسبت دهند.
تخیل خلاق
در این میان، گروه سومی هم هستند که دایرهی تخیل آنها بسیار گسترده است تا حدی که تصور میکنند در جمهوری اسلامی تحت حکومت ولایت فقیه کسانی مثل رضا پهلوی، نسرین ستوده، و میرحسین موسوی بعد از رفتن به حصر میتوانند با هم رقابت کنند و تلاش میکنند آرای آنها را با کار علمی بسنجند (حدس و گمان تا حدی غیر واقعبینانه).
احتمالا اگر اینها در دوران هیتلر کار علمی نظرسنجی میکردند میتواستند از شش میلیون یهودی که به تدریج به کورههای آدمسوزی فرستاده میشدند سوال کنند که در آیندهی آلمان میخواهند به دمکرات–مسیحیها رای دهند یا حزب سبز؛ بدون این که چشماندازی از آیندهی حزب نازی به دست دهند و اینکه این حزب چگونه به زیر کشیده شد. احتمالا این رویاسازان تا آن حد، قائل به مشارکت عمومی در ایدههای خود هستند که این بخش از تخیل را به مخاطبان واگذار کردهاند.
احتمالا آنها که میخواهند میان فریبرز رییسدانای سوسیالیست و میرحسین موسوی اسلامیست یکی را انتخاب کنند حتما میتوانند میان رییسی اسلامیست و روحانی (ظاهرا و معرفیشده به عنوان) پراگماتیست یکی را انتخاب کنند.
The post انتخاب میان “درش رو گل بگیرن” و “زده بالا” appeared first on تقاطع.