عصر آموزش‌وپرورش دولت‌ساخته پاياني ندارد

۷ مرداد ۱۳۹۶

سلامت نیوز:در سال هاي نه چندان دور، بسياري از کارشناسان معتقد بودند حضور نهادهاي مدني در امر آموزش وپرورش به دليل ناآگاهي آنها نسبت به نقش، جايگاه و مسئوليتشان از يک سو و ساختار به شدت متمرکز و غيرمشارکتي وزارت آموزش وپرورش از سوي ديگر از موانع بزرگ دگرگوني در امر آموزش وپرورش محسوب مي شود. نهادهاي مدني فعال در حوزه آموزش وپرورش با روش آزمون و خطا هرکدام سعي کردند تأثيرگذاري در عرصه آموزش وپرورش داشته باشند. به گزارش سلامت نیوز، شرق نوشت: تئوري مشخص و ثابتي براي فعاليت خود نداشتند و هرکدام به صورت کاملا فردي به نظر خود نقصي را در سيستم آموزش وپرورش درک کرده و از همان زاويه شروع به ترميم سيستم و فعاليت خود را آغاز کردند. برخي مدرسه ساز شدند و بعضي در حوزه تربيت معلم و مربي فعاليت کردند. تعدادي براي تجهيز امکانات مدارس گام برداشتند و برخي ديگر در تأمين ساير مايحتاج دانش آموزان و خانواده هاي آنها همت ورزيدند. در اين مسير پرفرازونشيب برخي سازمان هاي مدني متوقف شدند و ريزش کردند و تعدادي به مسير خود ادامه دادند. تعدادي نيز با استفاده از تجربه ديگر سازمان ها، تازه نفس به ميدان آمدند و ادامه دادند. اما مسئله حضور سازمان هاي مردم نهاد در امر آموزش وپرورش به همين جا ختم نمي شود. وزارت آموزش وپرورش نيز در سال هاي اخير تغيير رويکرد جدي براي تمرکززدايي از امر آموزش وپرورش داشته است. اين مسئله فرصتي شد تا فعاليت سازمان هاي مردم نهاد در عرصه آموزش وپرورش نقش جدي تر و پررنگ تري داشته باشند. حضور فعال سازمان هاي مدني داخلي، در سطوح بين المللي و تبادل تجربه با ديگر کشورها منجر به جلب اعتماد مردمي در سطح کشور شده است. مسئله اينجاست که آيا آموزش وپرورش با همين ساختار متمرکزي که دارد، مي تواند به کارکرد واقعي خودش در جامعه بپردازد يا به مرور وظايفش به نهادهاي مدني ديگر واگذار خواهد شد؟ در همين رابطه با سيدحسن الحسيني از اعضاي شوراي مرکزي انجمن اسلامي معلمان ايران و معاون سابق وزارت آموزش وپرورش گفت وگو کرده ايم: با وجود اينکه مدت زيادي از تجربه حضور سازمان هاي مردم نهاد در حوزه آموزش وپرورش نمي گذرد اما دستاوردهاي مهم و تأثيرگذاري داشته اند و در مواردي توانسته اند از دولت ها پيشي بگيرند. ارزيابي شما از جايگاه سازمان هاي مردم نهاد در ساختار آموزشي کشور چيست؟ سازمان هاي مردم نهاد ساختارهاي نوپديدي هستند که مأموريت آنها حل مشکلات مردم به وسيله خود مردم است. اين سازمان ها در کشورهاي توسعه يافته سابقه تاريخي درخشان تر و کارکردهاي بهتري دارند و در کشورهاي توسعه نايافته با توسعه نيافتن سازمان هاي مردم نهاد هم روبه رو هستيم. به نظر من پنج نقش براي سازمان هاي مردم نهاد اصل است؛ اول اينکه از قدرت متمرکز دولت مي کاهند. دوم، مکمل دولت در بخش خدمات رساني به مردم هستند. سوم، در تربيت و ظهور شهروند مسئول نقش مهمي دارند. چهارم برخي از امور فراموش شده در افکار عمومي را مي توانند زنده کنند. پنجم، يکي از ارکان دموکراسي را در کشور ايجاد مي کنند. رابطه سازمان هاي مردم نهاد با يک خدمت ملي به نام آموزش وپرورش جايگاه و معناي خاص خودش را پيدا مي کند. اگر بپذيريم آموزش وپرورش متولي آموزش هاي عمومي در کشور است، در آن صورت وظيفه قطعي و حتمي دولت، تأمين و پشتيباني آموزش وپرورش از جهت بودجه و امکانات است. ما در کشوري زندگي مي کنيم که سرانه تحصيلي دانش آموزانمان به مراتب کمتر از متوسط جهاني است و اين به تربيت دانش آموز جهاني منجر نخواهد شد. حتما اگر مي خواهيم آموزش وپرورش يک شهروند جهاني باشد، بايد بتوانيم متوسط استانداردهاي جهاني را در تخصيص بودجه هاي لازم به آموزش وپرورش داشته باشيم. در واقع سهم آموزش وپرورش از GDP مطابق استانداردهاي جهاني باشد. آموزش وپرورش تا چه اندازه مي تواند با استفاده بهينه از بودجه در توليد ناخالص ملي نقش تأثيرگذاري داشته باشد؟ آموزش وپرورش ها در عمل دو نقش دارند؛ يکي اينکه فقط مصرف کننده باشند و ديگر اينکه آموزش وپرورش ها مي توانند توسعه گرا باشند و در توليد ناخالص ملي و افزايش آن نقش مهمي ايفا کنند. اگر نگاهمان ايجاد آموزش وپرورش توسعه گرا باشد، بسياري از چالش هاي کنوني آموزش وپرورش ديگر موضوعيت ندارند و حل مي شوند. براي تربيت شهروند جهاني تا چه اندازه مي توان از فرصت حضور سازمان هاي مردم نهاد در نظام آموزشي استفاده کرد؟ دولت ها عمدتا محافظه کارهستند. به همين دليل بازشدن پاي مردم به آموزش وپرورش از سوي سازمان هاي مردم نهاد مي تواند به بهبود رويکرد ها و کارکردها منجر شود. اگر اين کارآمدي اتفاق بيفتد، در آن صورت آموزش وپرورش مي تواند آينده روشن تري براي کشور رقم بزند. با توجه به تمرکزگرابودن آموزش وپرورش به نظر شما دوره آموزش وپرورش دولت ساخته تمام نشده است؟ من اين ديد افراطي را ندارم. حتما دولت ها همچنان بايد در آموزش وپرورش ايفاي نقش کنند اما به اين معنا که پشتيباني کنند، نه اينکه هدايت و برنامه ريزي و اجرا کنند. حتما بايد سهمي از GDP به آموزش وپرورش اختصاص پيدا کند که اين سهم حداقل متناسب با آن متوسط جهاني باشد و حالا با توجه به اينکه ما عقب افتادگي مزمن هم داريم، بايد اين سهم بيشتر هم باشد تا بتوانيم به حد متوسط جهاني برسيم. پس سهم دولت ها را در آموزش وپرورش نمي توانيم ناديده بگيريم. اکنون در دموکرات ترين کشورها، دولت ها نقش ايفا مي کنند اما اين نقش محدود به پشتيباني است، نه مثل کشور ما که تا نهايت اجرا نقش دولت تعريف مي شود. به نظر من اجرا بايد به شوراهاي شهر سپرده شود. اجرا بايد به سازمان هاي مردم نهاد و حتي خود مدرسه سپرده شود. تشکل ها يا سازمان هاي مردم نهاد که هرکدام در ساختار آموزش وپرورش نقشي را برعهده دارند چگونه مي توانند عمل کنند تا تأثيرگذاري بيشتري داشته باشند؟ سازمان هاي مردم نهاد و تشکل ها در کشور ما هيچ کدام نقش و جايگاه واقعي خودشان را پيدا نکرده اند. دلايل زيادي هم دارد. در يک کشور با سابقه محدوديت هاي سياسي و اجتماعي حتما تشکل هاي مردمي با مشکلاتي روبه رو هستند، اما مسئله اين است که تشکل ها در کشور ما چندان تشکل هاي جدي اي نيستند. اولين اشکال به خود تشکل ها برمي گردد. در کشوري که بيش از ٣٥٠ تشکل وجود دارد حتما تشکل ها بي نقشند. کم بودن تشکل ها نشان از مهم بودن آنهاست. درواقع تشکل ها به قدري تکثر پيدا کرده اند که عملا يکديگر را خنثي مي کنند. در آموزش وپرورش تشکل جدي نداريم، به همين دليل حجم فراگيري و شموليت آنها به شدت پايين است. تکثر و تعدد مي تواند به افزايش مطالبه گري مردم کمک کند؟ تعدد تشکل ها از تعدد خواست ها پيروي نمي کند. در کشور ما تعدد تشکل ها از اين مسئله سرچشمه گرفته است که افراد نمي توانند با هم کار کنند. خواست ها بايد متمرکز باشند و جهت خاصي را تعقيب کرده و به سمت تحقق آن پيش بروند؛ درصورتي که در ايران تعدد و تکثر تشکل ها از اين مسئله پيروي نمي کند. من معتقدم آموزش وپرورش برخلاف سازمان هاي ديگر بايد بسيار شفاف عمل کند و ازسوي مردم اداره شود، اما اين به معناي حذف ضرورت حضور دولت نيست. درواقع ما به حضور دولت براي تحقق عدالت اجتماعي نيازمند هستيم، اما بايد در سطح پشتيباني حضور داشته باشد. چشم انداز حضور سازمان هاي مردم نهاد در آموزش وپرورش چگونه خواهد بود؟ به نظر من اين آينده، هم بستگي به کنشگري هاي طرفين دارد، هم به نحوه اداره آموزش وپرورش و سياست هاي آموزش وپرورش برمي گردد و هم به برنامه هاي آينده آموزش وپرورش بستگي دارد. ما هرچقدر به سمت آموزش وپرورش دموکراتيک برويم، حتما نقش سازمان هاي مردم نهاد در آن بيشتر خواهد بود. اگر سازمان هاي مردم نهاد تلاش خود را براي تأثيرگذاري جدي داشته باشند و به عنوان مطالبه جدي خودشان مطرح کنند حتما توفيقاتي خوهند داشت. يک تلاش دوجانبه نياز دارد. از يک سو اصلاح سياست گذاري و خوش بيني به مردم و سازمان هاي مردم نهاد باشد و از سوي ديگر تلاش جدي اين سازمان ها براي مطالبه نقش وجود داشته باشد. در اين صورت مي توان آينده آموزش وپرورش را درخشان ديد و به تحول در آموزش وپرورش اميدوار بود.