ماهنامهای که در پروندهسازی برای روشنفکران دگراندیش و همهی غیرخودیها (اعم از اصلاحطلبان منتقد و در تحلیلی جدیدتر هر فرد «غیراعتدالی») ید طولایی دارد، فاطمه صادقی را به گفتوگو دعوت میکند. موضوع گفتوگو بحث دربارهی کتابها و دیدگاههای اخیر ایشان اعلام میشود. جلسه در کافهای برگزار میشود و سه ساعت به طول میانجامد. گفتوگوکننده آقای رضا خجسته رحیمی است و خانم مریم شبانی نیز در این گفتوگو عمدتاً شنونده بوده است. بعد از سه ساعت خانم صادقی میاندیشد که پس مصاحبه کی شروع میشود، اما گفتوگو تمام شده بود بیآن که صحبتی از دیدگاهها و کتابهایش شود.
یکی دو هفته بعد نشریهی اندیشه پویا منتشر میشود با تیتری جنجالی از نظرات «دختر خلخالی» دربارهی پدرش و عکسی از چهرهی فاطمه صادقی بر روی جلد ماهنامه میآید. عکس را با فتوشاپ تیره کردهاند. چراکه باید پلیدی و تیرگی منتقدان «اعتدال» را نشان داد. بعد از انتشار مصاحبه به این شکل، فاطمه صادقی خواهان فایل صوتی مصاحبه سهساعته با خودش میشود تا آن را به نحوی منتشر کند اما ایمیلش بیپاسخ میماند.
آنچه منتشر شده بخش کوچکی از گفتههای اوست همراه با تفاسیر و نیتخوانیهای مصاحبهکننده که البته اصلاً مریم شبانی نیست. در این مصاحبه بهتفصیل از کردستان صحبت شده، وقایع سال 1367 برشمرده شده، اما هیچکدام منتشر نشده است، چراکه نشریات «محذوریتهای» خودشان را دارند.
اما گفتوگوی «مریم شبانی» و فاطمه صادقی صرفاً گفتوگوی یک خبرنگار و دختر یک «پدر خشن» که میگویند عصبیبودنش به پدر رفته و «عزیزدردانه»ی پدر بوده نیست. این گفتوگویی نمادین میان یک «تحولخواه و منتقد وضع موجود» و یک «اعتدالی طرفدار وضع موجود» است. تحولخواه همان زن عصبی است که حتی حاضر نیست خشونتهای پدر را محکوم کند و نماد اعتدالی نیز «دختر باهوشی» که میخندد، زیرکانه میپرسد، به زندگی جاری اعتقاد دارد و به زیستن زیر سایهی «اعتدالیها»؛ ولو آن که عملاً در کل مصاحبه ساکت در گوشهای زیرسایهی شوهر محترم نشسته باشد.
گفتوگو منتشر میشود و بازتابی گسترده در میان حلقههای روشنفکری بهویژه در شبکهها و سایتهای مجازی مییابد و بهحق و گاه بهناحق مورد انتقاد قرار میگیرد.
فاطمه صادقی که از وقتی نشریه اندیشه پویا گزارش فداییان جهل را منتشر کرده بود تصمیم گرفت با این نشریه همکاری نکند البته این بار بدجور بازی خورد. منتقدان فاطمه صادقی هم کارنامهی مصاحبهکنندگان و «اندیشهی پویا» (راستی چه اسم بیمسمایی!) این مصاحبهی پارهپاره همراه با نیتخوانیهای دایم مصاحبه کننده را را نادیده گرفتند و به همان متن منتشر شده اقتدا کردند.
اما این مصاحبه (یا دستکم آنچه منتشر شد) همچنین نشان داد که هنوز در میان کسانی از نسلی که در دههی نخست انقلاب کودک بوده و یا زاده نشده بود، تصویر درستی از آن سالها وجود ندارد. آنها هم تحت تأثیر پروپاگاندای نولیبرالی ـ اصلاحطلبی انگار به دورباطل خشونتهای متقابل پساانقلابی اعتقاد دارند و گویا هنوز به درکی از آنچه «واقعاً» رخ داد نرسیدهاند.
(آنچه در بالا نوشتهام به نقل از روایت شفاهی فاطمه صادقی است که امیدوارم مکتوب و منتشر کند)
برگرفته از فیسبوک ـ پرویز صداقت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فاطمه صادقی را از سالها پیش میشناسم
رویا کریمی مجد
فیسبوک
اوت 11، ساعت 10:11 ·
فاطمه صادقی را از سالها پیش میشناسم، از زمانی که در مجله زنان در تهران، کلاسهای جنسیت و فمینیسم برگزار میکرد تا بعدتر که هلند بود و نظرات پیشرواش را از زبان هیچ تحلیلگر زن مسلمان دیگری نمیشنیدم. در میزگردی نفسگیر در برنامه صدایی دیگر رادیو فردا، برابر مرحوم احمد قابل تمام قد ایستاد و قانون صیغه در میان شیعیان را نقد کرد. کتابش «جنسیت، ناسیونالیسم و تجدد در ایران» هم نکات زیادی برای فیش برداری داشت اما سخنرانی پرشورش پیش از انتخابات و مطرح کردن موضوع «رای مشروط» گام بزرگی در حرکت او به عنوان یک فعال اجتماعی زنان بود.
حالا سوالم این است که مریم شبانی بعد از سالها «دوستی و رفاقت» چرا حالا به عنوان نه یک جامعهشناس و استاد دانشگاه و فعال زنان، بلکه به عنوان دختر «جنایتکار بزرگ انقلاب» مقابل او نشسته و «دمنوش گیاهی» سفارش داده است؟ چرا زمانی که فاطمه صادقی بیاعتمادی خودش را به سیاستهای روحانی در حوزه زنان اعلام کرد، رفقایش تصویر او را روی جلد مجلهشان منتشر نکردند. چرا حالا که زنان سرخورده از سیاستهای روحانی، به دنبال طرح جدیتر مطالباتشان هستند یک باره یادشان افتاد که به همه فعالان جنبش زنان یادآوری کنند که یکی از خوشفکرترین همراهانشان دختر «مردی قسیالقلب» است. آیا حالا فعالان زن باید از این که یکی از همراهانشان «دختر خلخالی» است خجالت بکشند؟
پی نوشت: جنسیت زدگی یعنی این که وقتی پسر عارف از ژن_خوب میگوید، حرفش را جدی نمیگیریم، او را «آقازاده» میخوانیم و در موردش جوک میسازیم و به او میخندیم و وقتی زنی بدون نام پدرش رشد میکند و حرف میزند و میرود تا جایگاهی درخور بیابد، یک باره به ژن_بد اعتقاد پیدا میکنیم و از آن چماقی میسازیم برای سرکوبش!
پی نوشت ۲- تفاوت فاطمه صادقی و حسن خمینی در چیست؟ مگر نه این که دستور آن همه جنایت توسط «پدر فاطمه» را «پدربزرگ حسن» صادر کرده بود. چرا یکی محبوب است ودیگری منفور؟
پینوشت ۳- پرویز صداقت مطلبی را به عنوان پشت پرده این مصاحبه منتشر کرده و در آن به نقل شفاهی از فاطمه صادقی نوشته که او در گپی در یک کافه با خانم شبانی و همسرش – خجسته رحیمی- به طور مفصل در مورد پدرش و مخصوصا مسایل کردستان سخن گفته اما مجله به دلیل «محذوریت» آن بخش را حذف کرده است. گویا خانم صادقی هم قصد اعتراض به موضوع را دارد. اگر این موضوع تایید شود، شرمندگیاش فقط برای روزنامهنگاری ایران میماند و بس.