اخباروگزارشات کارگری22اردیبهشت1397بازداشت شدگان بیستم اردیبهشت ماه مقابل سازمان برنامه و بودجه آزادباید گردند- اسامی بازداشت شدگان تجمع بیستم اردیبهشت مقابل سازمان برنامه بودجه وآخرین وضعیتشان- روزپنج شنبه بیستم اردیبهشت علاوه بر به خشونت کشیدن تجمع، معلم ها را ضرب و شتم کردند- اتحادیه آزاد کارگران ایران :حمله وحشیانه نیروهای امنیتی به تجمع معلمان و ضرب و شتم آنها را قویا محکوم می کنیم و خواهان ازادی فوری و بی قید و شرط معلمان بازداشتی هستیم- انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه:خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط معلمان بازداشت شده گردیم- اعتصاب غذای شاپرک شجریزاده(اززنان خیابان انقلاب) بدنبال بازداشت مجددش توسط لباس شخصی ها درکاشان- بازگشت به کارموقتی80کارگراخراجی فاز 19کنگان پس از تجمع اعتراضیشان ومسدود کردن راه تردد به فاز- تجمع اعتراضی کشاورزان اهوازنسبت به بیکاری هزاران نفر بدنبال ممنوعیت کشت تابستانه برنج مقابل استانداری خوزستان- ادامه اعتراضات اهالی شهرها و روستاهای زلزله زده اطراف یاسوج باتجمع مقابل فرمانداری بویراحمد- بیکاری هزاران کولبر روستاهای مرزی سردشت بدنبال بسته شدن مرز- بازهم تصادف سرویس رفت وآمد کارگران ومصدومیت چند کارگر- جان باختن یک کارگر ساختمانی حین کار دربندرترکمن براثر برق گرفتگی- مبارزه ی طبقاتی در اعتصاب کارگران و کارکنان "ایر فرانس"(Air France)اسامی بازداشت شدگان تجمع بیستم اردیبهشت مقابل سازمان برنامه بودجه وآخرین وضعیتشان۱. محمد حبیبی ( از اعضای هیئت مدیره کانون تهران)۲. رسول بداقی( بازرس کانون صنفی معلمان تهران)۳. محمدتقی فلاحی ( دبیر کانون صنفی معلمان تهران)۴. رحمان عابدینی ( عضو هیئت مدیره کانون البرز)۵. اسماعیل گرامی( همسر یکی از معلمان بازنشسته )۶. حسین غلامی ( از کنشگران اتحاد بازنشستگان)۷. عالیه اقدام دوست ( اتحاد بازنشستگان)۸. جواد ذوالنوری (زنوزی)بازداشت شدگان با ضرب و شتم به پلیس امنیتِ کلانتری ۱۵ خرداد منتقل شدند و پس از گذشت ساعاتی با دست بند و پابند به دادسرای اوین منتقل شدند. در دادسرا برای هر کدام از ۷ نفر از بازداشت شدگان مبلغ ۵۰ میلیون تومان وثیقه تعیین شد که هیچ کدام از آنها این وثیقه را نپذیرفتند و حاضر شدند که در بازداشت بمانند، به این ترتیب هر هفت نفر به زندان اوین منتقل شده و هم اکنون در اوین زندانی هستند.محمد حبیبی از همان ابتدا به بند۲الف منتقل شده است.روزپنج شنبه بیستم اردیبهشت علاوه بر به خشونت کشیدن تجمع، معلم ها را ضرب و شتم کردند«سال هاست که معلم ها برای گرفتن مطالباتشان دست به دامن تجمع در سکوت می شوند و این در حالی است که همیشه این تجمع ها با دخالت نیروهای امنیتی به هرج و مرج و خشونت کشیده شده است. ما در سکوت کنار هم میایستیم، پلاکاردهایمان را بالا می بریم و در نهایت بیانیه مان را در انتها می خوانیم و می رویم اما این بار علاوه بر به خشونت کشیدن تجمع، معلم ها را ضرب و شتم کردند»گفتگو با صدیقه پاک ضمیر(همسرمحمد حبیی) ومحمدرضا نیک نژاد(عضو کانون صنفی معلمان ایران)بنابه گزارش منتشره بتاریخ22اردیبهشت،روزپنج شنبه تعدادی از معلمان در تهران مقابل ساختمان مجلس در بهارستان تجمع کردند. تجمع اينبار آنها مانند دیگر تجمع هایشان در سکوت برگزار شد و معلم ها پلاکاردهایی که روی آن شعارهای صنفی نوشته شده بود در دست داشتند. شعارهایی مانند:«آموزش رایگان»، «حداقل درخواست ما حقالتدریسی ماست»، «بیمه کارآمد حق فرهنگیان است»و ... . تجمع از ساعت 10صبح در فضایی آرام شروع شد تا اینکه در ساعت 11:15 نیروهای امنیتی به معلمها حمله کردند و در فضایی وحشتناک آن ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. درگیری میان معلم ها و ماموران با بازداشت 15 نفر از معلم ها و زخمی شدن تعدادی از آنها در حالی به پایان رسید که خانواده های آنها ساعتی بعد در مقابل ساختمان پلیس امنیت در خیابان 15 خرداد منتظرشان بودند.همزمان با تجمع معلمها مقابل مجلس تعدادی دیگر از آنها در شهرهای مختلف تبریز، کرمانشاه و مریوان نیز در تجمعات مسالمت آمیز برای دریافت حق و حقوقشان شرکت کرده بودند. صدیقه پاک ضمیر، همسرمحمد حبیی، معلم بازداشت شده توسط نیروهای امنیتی که همراه با همسرش در تجمع معلم ها مقابل مجلس حضور داشت، میگوید:«تجمع از ساعت 10 صبح مقابل مجلس شروع شد. شعارهایی که معلم ها در فضای آرام سر می دادند درباره مطالبات صنفی، مسائل معیشتی معلم ها و آموزش رایگان برای دانش آموزان بود. نزدیک به یک ساعت و ربع از تجمع گذشته بود که نیروهایی با لباس های شخصی به معلم ها حمله کردند و تعدادی از آن ها همراه با همسر من را دستگیر کردند و به پلیس امنیت 15خرداد بردند». او تعداد معلمان بازداشتی را 15 نفر اعلام میکند و میگوید:« هنوز 6 نفر از معلم ها در بازداشت به سر میبرند که تعدادی از آنها از اعضای هیات مدیره انجمن صنفی معلم ها هستند. این 6 نفر را به دادسرای اوین منتقل کردهاند و گفته اند که با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی آزادشان می کنند اما همکاران این وثیقه را قبول نکرده اند و منتظر هستند تا صبح شنبه این قرار را به کفالت تبدیل کنند».بازداشت قبلی محمد حبیبی در ماه های آخر سال گذشته توسط ماموران در مقابل چشم دانشآموزان و در نزدیکی مدرسه اتفاق افتاده بود. صدیقه پاک ضمیر درباره برخورد دانش آموزان وقتی که معلمشان را در حال بازداشت دیدند، می گوید:« به هر حال زندان جایی است که خلافکارها می برند و جای معلم در زندان نیست. دانش آموزان بعد از اینکه همسرم از زندان آزاد شد و به مدرسه رفت به او گفته بودند: « آقای معلم، ما دیدیم که ماموران شما را بازداشت کردند و بردند». همسر من با صداقت با دانش آموزانش برخورد می کند و به آنها می گوید که علت بازداشت او پیگیری مطالبات صنفی و مطالبات دانش آموزان است. به هر حال بخشی از مسائل صنفی مربوط به معلم هاست و بخشی از آن مانند آموزش رایگان مربوط به دانش آموزان است».بازداشت معلم ها در حالی اتفاق می افتد که بخش زیادی از نیروهای حقالتدریس هنوز حقوقشان را بعد از ماه ها نگرفته اند. معلم های بسیاری هستند که در روستاها خدمت می کنند و حتی برای هزینه رفت و آمدشان هم دچار مشکلات زیادی هستند. آنها نه تنها حقوق نمی گیرند بلکه برای رفت و آمدهایشان هم دچار مشکل هستند. یعنی هم باید وقت شان را بگذارند و هم هزینه رفت و آمدشان را بدهند اما در برابر آن حقوقی دریافت نمی کنند. بنا بر اصل 27 قانون اساسی، برای برگزاری تجمعات صنفی نیازی به دریافت مجوز از نهادهای مربوطه نیست و این تجمع صنفی هم در فضایی ساکت و آرام برگزار شد. محمدرضا نیک نژاد، عضو کانون صنفی معلمان ایران که خود نیز تجربه بازداشت و زندان را در زمينه پیگیری حق و حقوق صنفی معلم ها دارد، میگوید:«سال هاست که معلم ها برای گرفتن مطالباتشان دست به دامن تجمع در سکوت می شوند و این در حالی است که همیشه این تجمع ها با دخالت نیروهای امنیتی به هرج و مرج و خشونت کشیده شده است. ما در سکوت کنار هم میایستیم، پلاکاردهایمان را بالا می بریم و در نهایت بیانیه مان را در انتها می خوانیم و می رویم اما این بار علاوه بر به خشونت کشیدن تجمع، معلم ها را ضرب و شتم کردند. معلم ها از اقشار فرهیخته جامعه هستند و دانشآموزانی که قرار است فردا آینده ایران را بسازند، زیر نظر همین معلم ها تربیت میشوند». این فعال صنفی معلم ها درباره نحوه برخورد دانش آموزان با این موضوع می گوید:« من در سه مدرسه مشغول به تدریس هستم و این طبیعی است که بچه ها و خانوادههایشان در خبرها و کانالهای ارتباطی- اجتماعی خبرهای بازداشت ما را می خوانند و از آن مطلع می شوند. برخورد بخش زیادی از دانش آموزان همواره پر از سئوال است؛چون آنها نمی توانند این موضوع را هضم کنند که معلمشان؛ کسی که قرار است از او چیزی یاد بگیرند، بازداشت شود». نیکزاد از روزهایی میگوید که تازه از زندان آزاد شده بود و در مدرسهای جدید مشغول به تدریس شده بود:« قرار بود من به دانشآموزان کلاس هفتمی که 12ساله بودند، درس بدهم. یکی از دانشآموزان با خجالت زیاد آمد و به من گفت که آقا، ما در اینترنت دیده ایم که شما را بازداشت کرده اند و زندان رفتهاید. من شوخی و جدی را با هم قاطی کردم و به او گفتم اما بیشتر دانش آموزان حتی اگر بدانند هم این موضوع را به معلم بروز نمی دهند».نیک نژاد، فراوانی بازداشت های فعالان حقوق بشر و صنفی که در سال گذشته انجام شده است، دلیلی برای از بین رفتن قبح این موضوع اعلام میکند و می گوید:« نگاه جامعه درباره بازداشت هایی که به صورت صنفی انجام می شود منفی نیست؛ البته به هر حال زندان جای مجرم هاست و ما با بچهها صحبت میکنیم که اتهامی زده شده و ما با مسئولان زندان صحبت کرده ایم و ماجرا رفع شده است».معلمی که بعد از 7 ماه خدمت بی حقوق جان دادمی گویند معلمی عشق است، شغل نیست. شاید معلم ها با شنیدن این جمله تنها لبخندی به لب بیاورند که دردهایشان را پنهان کند اما حقیقتش این است که معلم های حق التدریس و خرید خدمت شاید تا ماه ها هیچ حقوقی نگیرند. بارها برای گرفتن حقوقشان مراجعه کنند و در جواب بشنوند که هنوز دولت بودجه ای را برای پرداخت حقوق آنها در نظر نگرفته تا بودجه اش تامین نشده است.سال گذشته حمیدرضا گنگوزهی، معلم مدرسه روستای نوکجو در سیستان و بلوچستان زیر آوار دیوار کلاس ساختمان قدیمی مدرسه دفن شد و فوت کرد. او تازه هفت ماه بود که معلم شده بود اما یک ریال هم حقوق نگرفت. سال گذشته اعلام کردند تمام مطالبات فرهنگیان تا اردیبهشت و هفته معلم پرداخت شود اما هنوز بخش زیادی از این مطالبات پرداخت نشده است. نیک نژاد درباره به تاخیر انداخته شدن پرداخت حقوق و مطالبات معلم ها می گوید:« ما هنوز بخشی از اضافه کارهای سال قبل را دریافت نکرده ایم. طلب هایی که بعضی از آنها شاید به 500 هزارتومان هم نرسد اما سال ها برای دریافت آن باید صبر کنیم. به ما می گویند که پرونده مطالباتتان وارد دیون شده ومعلوم نیست کی بتوانیم آن را پرداخت کنیم».معلمها برای یک ماه کار باید حقوقی معادل مبلغی که وزارت کار مشخص کرده دریافت کنند اما به بهانه های مختلف آنقدر تکه تکه حقوقشان را کسر می کنند که دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند. این فعال حقوق صنفی با اشاره به وضعیت معلم های حق التدریسی و خرید خدمت می گوید:« این معلم ها روزهای جمعه و تعطیلات رسمی و در تعطیلات تابستانی حقوق ندارند. در نهایت از یک میلیون حقوق تصویب شده وزارت کار، گاهی 450یا 400 هزارتومان آن را دریافت می کنند آن هم تاخیرهایی که ماه ها طول میکشد. معلم های حق التدریسی اگر هم بیمه داشته باشند، 15 روز در ماه است». نیک نژاد این برخورد با معلمها را نوعی توهین و تحقیر آنها می داند و می گوید:«اما اعتراض معلم ها به مقامات بالا به جایی نمیرسد چون آنقدر نیروی بیکار در کشور است که خیلی زود برایشان جایگزینی در نظر گرفته می شود و در نهایت دست خالی بیکار می شوند. معلم با خودش می گوید چرا باید کار کند و به جای اینکه برای کار بی مزدش از او قدردانی شود، او را تحقیر می کنند». بعضی از آنها با دلار داراي قیمت 3600 تومان کارشان را شروع کردند و حالا دلار به 6500 تومان رسیده است. ارزش پولشان نصف شده و برای ادامه زندگی دچار اضطراب و پریشانی هستند. این طور است که وقتی میبینند که حرفشان به جایی نمیرسد و اعتراضهایشان در روزنامه ها بارها گفته می شود بی آنکه نتیجه ای داشته باشند، دست به تجمع مسالمت آمیز می زنند که آن هم با برخورد مواجه می شود.اتحادیه آزاد کارگران ایران :حمله وحشیانه نیروهای امنیتی به تجمع معلمان و ضرب و شتم آنها را قویا محکوم می کنیم و خواهان ازادی فوری و بی قید و شرط معلمان بازداشتی هستیم معلمان کشور سالهاست بدلیل پایمال شدن بدیهی ترین حقوق انسانی خود و همچنین روند نابودی آموزش و پرورش کشور مبارزه شجاعانه و مستمری را برای حفظ کرامت انسانی خود، توقف خصوصی سازی و پولی کردن اموزش،برخورداری از بیمه درمانی کار آمد، مدیریت مستقیم معلمان بر صندوق ذخیره فرهنگیان، پایان دادن به امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و بازداشت و زندانی کردن معلمان پیشرو و محو تبعیض در آموزش و پرورش آغاز کرده اند و در این راه هزینه های سنگینی را متحمل شده اند.با اینحال مقاومت و مبارزه مسئولانه آنان لحظه ای متوقف نشده و سال به سال اعتلای بیشتری یافته و علیرغم تشدید فضای امنیتی در کشور در پی مبارزات سراسری توده های مردم در دی ماه سال گذشته و سرکوب خونین آن توسط حکومتگران، معلمان طی فراخوانی از سوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان در روز بیستم اردیبهشت دست به تجمعات پرشور و جسورانه ای در بسیاری از شهرهای کشور زدند. اما تجمع آنان در تهران در مقابل سازمان برنامه و بودجه با یورش وحشیانه نیروهای امنیتی مواجه و بسیاری از معلمان شرکت کننده در تجمع با گستاخی تمام مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و بیش از ده نفر از آنان مجروح و بازداشت و در کمال بی شرمی با دست بند و پا بند به زندان اوین منتقل شدند.سرکوب معلمان در مقابل سازمان برنامه و بودجه در حالی در برابر چشمان مردم ایران و جهانیان با وحشیانه ترین و سبعانه ترین شکلی صورت گرفت که اختلاس گران و چپاولگران صندوق ذخیره فرهنگیان و دارائی صدها هزار نفر از مردم ایران در موسسات مالی وابسته به حوزه های قدرت، آزادانه و با امنیت کامل به دزدیها و غارتگریهای خود ادامه می دهند.بدون تردید وجود چنین وضعیتی در هر کشوری، اعلام جنگی آشکار از سوی حکومت با میلیونها کارگر و معلم و عموم توده های مردم و پیشدستی در این جنگ برای تحمیل فجیع ترین شکلی از زندگی اجتماعی در یک جامعه هشتاد میلیونی است.اما اگر حکومتگران در این اندیشه اند که میتوانند در پی فضای حاکم بر کشور در نتیجه توجه توده های میلیونی مردم رنجدیده ایران به موضوع برجام، مبارزات ما کارگران و معلمان را براحتی مورد وحشیانه ترین تعرضات قرار دهند و ما را وادار به تمکین در برابر وضعیت جهنمی موجود کنند باید بدانند تداوم چنین سیاستهایی بصورت خیره کننده ای دی ماههای عظیم تری را با خود به همراه خواهد آورد و ما کارگران و معلمان را بسرعت به مصافی تعیین کننده با وضعیت به غایت غیر قابل تحمل موجود خواهد کشاند. اتحادیه آزاد کارگران ایران با اعلام همبستگی با مبارزات بر حق معلمان و محکوم کردن یورش وحشیانه به تجمع آنان در مقابل سازمان برنامه و بودجه و هشدار به حکومتگران در تداوم سیاست سرکوب، خواهان ازادی فوری و بی قید و شرط معلمان بازداشتی و معلمان در حال تحمل حبس محمود بهشتی، مختار اسدی و آزادی و رسیدگی عاجل به خواستهای معلم اعتصابی اسماعیل عبدی و پایان دادن به امنیتی کردن فعالیتهای صنفی و سیاسی در کشور است.اتحادیه آزاد کارگران ایران۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه:خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط معلمان بازداشت شده گردیماز ساعت 10 صبح امروز در پی فراخوان شورای هماهنگی تشکل های فرهنگیان ایران، در بیش از 15 شهر معلمان شاغل و بازنشسته، در تهران مقابل سازمان برنامه و بودجه و در شهرستانها مقابل ادارات آموزش و پرورش همزمان و سراسری اقدام به برگزاری تجمعات اعتراضی نمودند.تجمعات سراسری امروز معلمان که با خواست افزایش حقوق بالای 5 میلیون تومان، بیمه تکمیلی، دخالت مستقیم معلمان در سرنوشت صندوق بیمه بازنشستگان و صندوق ذخیره فرهنگیان، پایان دادن به تبعیض و خصوصی سازی آموزش و پرورش و مدارس کپری و کانکسی و غیر استاندارد، حق ایجاد تشکلهای مستقل، آزادی معلمان زندانی و برداشته شدن تبعیض نسبت به معلمان حق التدریسی و آزاد و با شعارهایی از قبیل: «نان، کار، آزادی»،«معلم زندانی آزاد باید گردد» و قرائت بیانیه ها در حمایت از کولبران و اعتصاب علیه فقر و بیکاری در شهر بانه که از جمله خواستهای عمومی و سراسری مردم کار کن،مزدبگیر و محروم جامعه هستند، برگزار شده بودند مانند همیشه تاب تحمل از دستگاههای سرکوب قضائی، امنیتی و انتظامی را سلب کرده بودند.در نتیجه تجمع بزرگ تهران مورد یورش نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و ضمن ضرب و شتم و مجروح کردن تعدادی از معلمان شرکت کننده در تجمع، بیش از 15 نفر که تا کنون اسامی تعدادی از آنان از جمله محمد حبیبی، علی پیروز، علی زولفی، محمد حسن پوره، محمدتقی فلاحی، رسول بداقی، عالیه اقدام دوست و آقای گرامی مشخص گردیده را بازداشت و به کلانتری 15 خرداد منتقل کردند.انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه ضمن دفاع قاطعانه از تجمعات با شکوه امروز معلمان سراسر ایران و مطالبات آنان به عنوان بخشی از مطالبات کارگران و مردم محروم، یورش به تجمع معلمان تهران و ضرب و شتم وحشیانه آنان و همچنین بازداشت بیش از 15 نفر را تلاشی بیهوده در راستای به عقب راندن معلمان به عنوان بخشی از طبقه کارگر و بقیه کارگران و محرومان از موضع حق طلبانه خود می داند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط معلمان بازداشی در تجمعات امروز و همچنین فعالین کارگری بازداشت شده طی چند روز اخیر از جمله در روز جهانی کارگر می باشد.انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه 20/2/1397اعتصاب غذای شاپرک شجریزاده(اززنان خیابان انقلاب) بدنبال بازداشت مجددش توسط لباس شخصی ها درکاشانخانم شاپرک شجری زاده روز دوشنبه 17 اردیبهشت ماه 1397 برای گردش تفریحی به کاشان رفته بود. باربد و عاطفه، دوست شاپرک او را در این سفر همراهی می کنند. اما روز سه شنبه 18 اردیبهشت وقتی هر سه در هتلی مشغول صرف ناهار بودند ناگهان تعدادی لباس شخصی به آن ها مراجعه می کنند و از آن ها می خواهند که همراهشان به پلیس امنیت بروند. پس از حضور این سه نفر در مقر پلیس امنیت شهرستان کاشان به آن ها گفته می شود به دلیل حجاب نامناسب خانم شجری زاده باید بازداشت شوند.وکیل شاپرک شجری زاده: موکل من خانم شجری زاده از همان ابتدای بازداشت خود دست به اعتصاب غذای خشک زده بود و در ملاقاتی که روز 5 شنبه با او داشتم از او خواهش کردم که اعتصاب غذای خود را بشکند، اما چون او نسبت به شکستن این اعتصاب غذای رضایت نمی داد دست آخر از شاپرک درخواست کردم که حداقل آب، نمک و قند را استفاده کند. خانم شجری زاده این درخواست من را پذیرفت و من امیدوار هستم که با توجه به اینکه اساسا جرمی اتفاق نیفتاده هرچه زودتر شاپرک از زندان آزاد شود.بنابه گزارش منتشره بتاریخ22اردیبهشت،براساس اطلاعات دریافتی از نسرین ستوده، وکیل دختران خیابان انقلاب- از جمله شاپرک شجری زاده- مشخص شد که روز قبل در باغ فین کاشان ظاهرا روسری خانم شجری زاده از سر او افتاده بوده و همین اتفاق مورد اعتراض خانم و آقایی قرار می گیرد. این دو نفر زن و مرد معترض به وضعیت حجاب شاپرک،او را به امرمعروف و نهی از منکرمعرفی می کنند اما شاپرک زیر بار امر به معروف صورت گرفته نمی رود و همین موضوع باعث می شود که در روز بعد از این اتفاق افراد لباس شخصی نسبت به بازداشت خانم شجری زاده، فرزند خردسال او و عاطفه دوست شاپرک اقدام کنند.نسرین ستوده می گوید: لاجرم باربد، فرزند خردسال شاپرک به همراه مادر در شرایط بازداشت قرار می گیرد. البته برای باربد به طور جداگانه هیچ حکم بازداشتی صادر نشده بود ولی بچه در شرایطی قرار می گیرد که جز اینکه مادر را در بازداشت همراهی کند چاره دیگری برای او باقی نمی ماند.وکیل شاپرک شجری زاده تأکید کرد: به زعم ماموران پلیس امنیت، موضوع حجاب خانم شاپرک شجری زاده آنقدر مهم بوده که بالفور مانند یک قتل عمد باید برخورد می شده و متهم یعنی شاپرک باید همانجا درجا دستگیر می شده است. پس اینکه لاجرم فرزند خردسال شاپرک به همراه مادرش دستگیر شده است چندان نباید تعجب آور باشد.به گفته ستوده، این اتفاق در روز سه شنبه هفته گذشته رخ داد و برای شاپرک بازداشت موقت صادر شد.من نیز روز پنجشنبه 20 اردیبهشت به بازپرسی شهرستان کاشان مراجعه کردم و خواستار آزادی شاپرک شدم. اما بازپرس مربوطه با آزادی ایشان مخالفت کرد و گفت که شاپرک نباید آزاد شود و او باید همچنان در بازداشت به سر ببرد. استدلال های من برای اینکه این جرم اساسا جرم حائز اهمیتی نیست که منجر به بازداشت موقت شاپرک شود مورد قبول بازپرس قرار نگرفت و در واقع بازپرس پرونده همه استدلال های من را رد کرد. بنابراین بازپرس شعبه 3 دادسرای کاشان نتیجتا قرار بازداشت موقت را لغونکرد. البته در هفته جاری من برای پیگیری کار موکلم دوباره به بازپرسی مربوطه در کاشان مراجعه می کنم و همه تلاش خود را به کار می گیرم تا شاپرک شجری زاده آزاد شود.وی در پاسخ به سؤالی درباره وضعیت فعلی بازداشت شدگان گفت: در حال حاضر خود شاپرک در بازداشت به سر می برد. باربد روز سه شنبه هفته گذشته در حدود 5 ساعت به همراه مادر و دوست مادرش به ناچار همراه آنها در بازداشت به سر برد، اما باربد سپس به همراه عاطفه دوست خانم شجری زاده از بازداشتگاه آزاد شد. پس از آن نیز همسر خانم شجری زاده و پدر باربد از تهران به سمت کاشان حرکت کرد و فرزند خردسالش را شبانه در کاشان تحویل گرفت.وکیل شاپرک شجری زاده تصریح کرد: موکل من خانم شجری زاده از همان ابتدای بازداشت خود دست به اعتصاب غذای خشک زده بود و در ملاقاتی که روز 5 شنبه با او داشتم از او خواهش کردم که اعتصاب غذای خود را بشکند، اما چون او نسبت به شکستن این اعتصاب غذای رضایت نمی داد دست آخر از شاپرک درخواست کردم که حداقل آب، نمک و قند را استفاده کند. خانم شجری زاده این درخواست من را پذیرفت و من امیدوار هستم که با توجه به اینکه اساسا جرمی اتفاق نیفتاده هرچه زودتر شاپرک از زندان آزاد شود.ستوده در بخش دیگری از سخنان خود به آزار و اذیت خانواده شاپرک شجری زاده و همچنین وکیل او اشاره کرد و گفت: روز پنجشنبه وقتی اینجانب به اتفاق همسر خانم شجری زاده برای پیگیری قضایی ماجرای بازداشت شاپرک رفته بودیم به محض ورود من و همسر شاپرک به ساختمان دادسرای کاشان، آقایی به ما مراجعه و خود را مامور امنیتی معرفی کرد. او به همسر شاپرک گفت که تا شب با او تماس خواهد گرفت و حتی اصرار می کرد که ما باید با او همکاری کنیم. او مکررا می گفت با ما تماس خواهد گرفت و سپس از ما درخواست کرد تا برای صحبت و همکاری او را ملاقات کنیم، که البته بعد از مراجعه این فرد ناشناس به همسر شاپرک و اینجانب در ساختمان دادسرای کاشان تماس تلفنی از طرف آن مامور انجام نشد.وی افزود: اما واقعا این مسئله مهمی است که چرا افراد خانواده شخص بازداشت شده نیز مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. البته در کاشان از خود من هم خواسته شد که به حفاظت اطلاعات دادسرای کاشان مراجعه کنم، حتی قصد داشتند که من را هم مورد تفتیش بدنی قرار بدهند که من قبول نکردم چون اساسا چنین اقدامی هیچ توجیه قانونی نداشت.این وکیل دادگستری با تأکید بر اینکه بازداشت شاپرک شجری زاده صرفا به دلیل مقاومت او در برابر امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفته است و این بازداشت همراه با اعمال فشار بر خانواده و وکیل او توأم بوده است، گفت: ضابطین قضایی در صورتی می توانند زنی را به عنوان بی حجاب بازداشت کنند که زن در زمان بازداشت بی حجاب بوده باشد. در حالیکه موکل من در زمان بازداشت بی حجاب نبوده است و خانم شاپرک شجری زاده با حجاب در رستوران خانه تاریخی منوچهری در شهر کاشان نشسته بوده و مشغول صرف ناهار بوده است. اما ضابطین قضایی که موکل من را بازداشت کرده اند ادعا می کنند که شاپرک در آن لحظه بی حجاب بوده است، که این دروغ باعث شده است که موکل من خانم شجری زاده خیلی عصبانی شود و به همین منظور دست به اعتصاب غذا بزند.نسرین ستوده خاطرنشان کرد: ضابطین قضایی و بازپرس پرونده بارها عنوان کرده اند که عکس خانم شجری زاده در حالی که بی حجاب داشته ناهار می خورده است موجود است. من چندین نوبت از ضابطین قضایی و بازپرس پرونده درخواست تحویل عکس را نمودم تا به عنوان وکیل شاپرک هویت عکس را مشخص کنم و در نتیجه قادر باشم از موکل خود دفاع کنم؛ اما تا امروز عکس ادعایی به من نشان داده نشده است.بازگشت به کارموقتی80کارگراخراجی فاز 19کنگان پس از تجمع اعتراضیشان ومسدود کردن راه تردد به فازدرخلال هفته گذشته،80کارگراخراجی فاز 19کنگان پس از تجمع اعتراضیشان ومسدود کردن راه تردد به فاز،باقرارداد2ماهه بسر کارشان بازگشتند.*این کارگران بخش حراست ، در سال جدید ازطرف شرکت پیمانکاری ازکارشان اخراج شدند وعلتش عدم تمدید قرارداد سال 97 پیمانکار توسط کارفرما (شرکت POMC –شرکت بهرهبرداری و مدیریت پتروپارس)،اعلام شد.این کارگران خشمگین روزشنبه اول اردیبهشت ماه سال جاری، باتجمع مقابل درهای ورودی وجلوگیری از هر گونه رفت و آمد به داخل فازاعتراض وخشمشان را نسبت به بیکارشدن بنمایش گذاشتند.کارگران درپایان روز به تجمع اعتراضیشان بدنبال وعده بازگشت بکارشان خاتمه دادند.*اعتراض کارگران اخراجی فاز 19کنگان باتجمع مقابل درهای ورودی وجلوگیری از هر گونه رفت و آمد به داخل فازروزشنبه اول اردیبهشت ماه، کارگران اخراجی فاز 19کنگان باتجمع مقابل درهای ورودی وجلوگیری از هر گونه رفت و آمد به داخل فازاعتراض وخشمشان را نسبت به بیکارشدن بنمایش گذاشتند.براساس گزارش منتشره،امروز صبح (شنبه/ یکم اردیبهشتماه) حدود هشتاد نفر از نیروهای حراست پالایشگاه فاز ۱۹ کنگان در اعتراض به اخراج از این پروژه دست به تجمع اعتراضی زدند.از قرار معلوم، کارگران با بستن درهای ورودی فاز از هر گونه رفت و آمد به داخل فاز جلوگیری کردند.درهمین رابطه یکی از کارگران معترض گفت: با اعلام عدم تمدید قرارداد سال 97 پیمانکار توسط کارفرما (شرکت POMC –شرکت بهرهبرداری و مدیریت پتروپارس)، این شرکت با تمامی کارگران بخش حراست خود در فاز 19 تسویه کرده است.وی افزود: پنج شش سال پیش که پروژه آغاز شد ما حضور داشتیم و خاک این پروژه را خوردیم، زحمت کشیدیم؛ اما اکنون کارفرما به راحتی پایان کار ما را اعلام کرده و آشنایان خود را استخدام می کند که خارج از انصاف است.این کارگران با نصب بنرهایی که بر روی آنها «پروژه تمام شد، گزینش قومی شروع شد و….» اعتراض خود را اعلام کردند.تجمع اعتراضی کشاورزان اهوازنسبت به بیکاری هزاران نفر بدنبال ممنوعیت کشت تابستانه برنج مقابل استانداری خوزستانروزشنبه بیست ودوم اردیبهشت ماه،جمعی از کشاورزان اهوازدراعتراض به بیکاری هزاران نفر بدنبال ممنوعیت کشت تابستانه برنج دست به تجمع مقابل استانداری خوزستان زدند.برپایه گزارش منتشره،این کشاورزان که بیشتر برنجکار بودند به دلیل آنچه که صادر نشدن مجوز کشت تابستانه برنج عنوان کردند،مقابل استانداری خوزستان تجمع کردند.چند سالی است که مساله خشکسالی و کمبود آب سبب محدودیت کشت تابستانه برای کشاورزان خوزستانی به ویژه برنجکاران شده است. یکی از راه های مدیریت آب در شرایط خشکسالی و همچنین جلوگیری از ضرر کشاورزان پرداخت معوض کشت است اما در سال های گذشته هیچگونه معوض کشتی به کشاورزان خوزستانی پرداخت نشده است.قابل یادآوری است که استان خوزستان دارای 70هزار هکتار زمین زیر کشت برنج است که از هر هکتار حدود چهار تن شلتوک برداشت می شود. گفته می شود هر هکتار زمین زیر کشت برنج برای پنج نفر اشتغال ایجاد کرده از این رو ممنوعیت کشت باعث بیکاری 350 هزار نفر خواهد شد.ادامه اعتراضات اهالی شهرها و روستاهای زلزله زده اطراف یاسوج باتجمع مقابل فرمانداری بویراحمد صبح روزشنبه بیست ودوم اردیبهشت ماه، جمع زیادی از اهالی شهرها و روستاهای اطراف شهر یاسوج (مادوان، مارگون، بلهزار، بنسنجان، اکبرآباد و…) درادامه اعتراضاتشان دست به تجمع فرمانداری بویراحمد زدند.*به گزارش یک منبع خبری محلی، اهالی این شهرها و روستا ها با تجمع جلوی فرمانداری بویراحمد نسبت به عدم امکانات و خدمات رسانی مسوولان اعتراض و گلایه کردند.این روستائیان بیان میکردند که منازل مسکونی ما بر اثر زلزله دچار خسارتهای شدیدی شدند و حتی دیگر قابل سکونت نیستند و مسوولان هم به فکر ما نیستند.یکی از اهالی این روستا بیان کرد: منازل مسکونی ما به دلیل شدت زلزله دیگر قابل سکونت نیست و از طرفی چادر و امکانات برای اسکان موقت نداریم و معلوم هم نیست که چادرها و امکانات را چگونه توزیع میکنند.وی تصریح کرد: الان چندین روز است که درشرایط بد جوی با زن و فرزندانم بیرون از خانه شبها را سپری میکنم.یکی دیگر از شهروندان گفت: شرایط بد جوی کار را برای مردم سخت کرده است، عدم امکانات از قبیل نبود چادر برای اسکان موقت، آب آشامیدنی و سرویس بهداشتی مشکلات را چند برابر کرده است و مسوولان هم به ما توجه ندارند.* تجمع اعتراضی اهالی روستاهای اطراف یاسوج مقابل هلالاحمر شهرستان بویراحمدیکشنبه شب (16اردیبهشت)،اهالی روستاهای سروک، مهریان، مادوان، گوشه، بلهزار و مزدک شهرستان بویراحمد در مقابل هلالاحمر شهرستان بویراحمد تجمع کردند.به گزارش17اردیبهشت یک منبع خبری محلی، بعد از زلزلههای ۵٫۲ ریشتری روز چهارشنبه و ۴٫۸ ریشتر شب گذشته مردم روستاهای شهرستان بویراحمد درحالیکه نگران بودند، با نامه و عکس از خانههای خود و عدم توجه مدیریت بحران و هلالاحمر شهرستان بویراحمد تجمع کردند.حسینی یکی از معترضین میگوید: «مشکل ما باران و زلزله است، خانهام ترکخورده و قابل سکونت نیست، که هلالاحمر شهرستان بویراحمد به ما مردم میگوید، به ستاد بحران مراجعه کنید، و از آنطرف ستاد بحران میگوید که این ستاد فقط بودجه هلالاحمر را تعیین میکند، و برای تهیه چادر باید به هلالاحمر شهرستان مراجعه کنید».حسینی در ادامه میگوید: «هلالاحمر شهرستان بویراحمد جوابگو نیست، و دهیاری و شوراها هم حضور ندارند، از هلالاحمر شهرستان خواهش کردیم، که در هر کوچه بلهزار دو چادر برای آقایان و زنان نصب کنند، اما بازهم حاضر به نصب چادر نیستند، میگویند که خانهات باید ۷۰ درصد تخریب شود، آنوقت میتوانیم اقدام کنیم.»عوض پور یکی از معترضین دیگر میگوید: «زن و بچهام یک هفته در خیابان خوابیدهاند، از مسئولین توقع داریم نه خوراک و نه پوشاک میخواهیم، الآن فقط به چادر نیاز داریم.»محمدی یکی از معترضین دیگر میگوید: «زن سرپرست خانوار هستم، الآن یک هفته است که با بچهام و همسایهها در خیابان میخوابیم، به مسئولین بگویید که یک چادر به ما بدهند.»عباسی یکی از معترضین دیگر میگوید: «من یک پیرمرد هستم، زن پیرم میگوید تو «مرد نیستی» نمیتوانی یک چادر تهیه کنی، به استانداری، فرمانداری و هلالاحمر مراجعه کردهام، مگر هیچ قانونی وجود ندارد؟ هیچ مسئولی هم حضور ندارد که پاسخ ما مردم را بدهد.»محمدی میگوید: «دربهای هلالاحمر را قفل کردهاند و رفتهاند؛ ببینید الآن ساعت ۱۲ ظهر میباشد، این موقع سیستم اداری باید دربهای آن قفل باشد، چرا کسی اینجا پاسخگو نیست، از ساعت ۸ صبح تا الآن اینجا هستیم.»حسینی میگوید: «چرا باید هلالاحمر ۸ چادر در محوطه سازمان خود نصب کند و در آنجا بخوابد؟ آنهایی که آشنا هستند چادر گیرش میآید و آنهایی که آشنا نیستند چادر تعلق نمیگیرد، پارک شهرک امام علی تشریف ببرید که بچههای هلالاحمر چادر برای همکاران خود نصبکردهاند و خانوادههای خود در چادر ساکن هستند، به مردم بلهزار حتی یک چادر ندادهاند، میگویند که باید حتماً زلزله بیاید و روی سرمان خراب شود تا چادری به شما تعلق گیرد، من اگر خانهام خراب شود که فوت میکنم.»جان محمد ربیعی میگوید: «در خانهای اجارهنشین هستم و کاملاً تخریبشده و تخلیه کردهام، اینجا هیچکس مسئول نیست، اینجا صاحبی نیست، اینجا صاحبی نیست که جواب بدهد.»حسینی میگوید: «بچه چندماهه دارم، الآن یک هفته شبها در سرمای مهریان آتش روشن میکنم، بچهام در ته ته «گهواره» میخوابد، شوهرم کارگر است، یک چادر نداریم در آن بخوابیم.»بیکاری هزاران کولبر روستاهای مرزی سردشت بدنبال بسته شدن مرز«درحال حاضر بیش از 5 هزار تن از اهالی روستاهای مرزی قاسمرش شغلشان را از دستدادهاند، از کولبر و قاطرچی گرفته تا ترخیصکار و انباردار و نعل زن و پالان دوز و راننده و قهوهچی. همه این آدمها مثل زنجیر به یکدیگر متصل بودند و حالا با بسته شدن مرزها این زنجیره هم متلاشی شده است.»«اگر قرار است مرزها بسته باشند، باید زیرساختهای لازم برای برطرف کردن بیکاری شهرهای مرزی هم مهیا شود. سؤال من و بقیه این است که در طول 30 سال گذشته چه کارخانه، راه، سد یا امکانات دیگری به ما اختصاص داده شده؟چند سال است به این نماینده و آن مسئول میگوییم که آب رودخانه ما به عراق میرود، بیایید سدی بزنید تا با آن زمینهای کشاورزی و باغهایمان را آباد کنیم، کو گوش شنوا! هنوز اثر بمبارانهای شیمیایی را در روستاهای سردشت میبینید و کاری برای پاکسازی آن صورت نگرفته. درختان ما بار نمیدهند. این موضوع را هم مطرح کردهایم ولی نتیجه چه شد؟ هیچ. حرف مردم مرزنشین این است که برای ما اشتغال درست کنید و امکانات زیربنایی که به استانهای دیگر دادهاید، به ما هم بدهید بعد ببینید کسی دنبال کولبری میرود!»درگزارش رسانه ای شده بتاریخ22اردیبهشت ازجمله آمده است:از بانه راهی سردشت میشویم، بهما گفتهاند کولبران و قاطرچیهای روستاهای مرزی سردشت کالاهای شهر تجاری بانه را جابهجا میکنند. آنها لوازم خانگی، آرایشی و بهداشتی و صوتی و تصویری را از مرزهای غیررسمی وارد کرده و این سوی مرز با تویوتاهای اف 3 و اف 4 به بانه میرسانند.وقتی با مغازهداران بانهای درباره تعطیلی و اعتصابشان صحبت میکردیم، تأکید داشتند که بیشترین آسیب بسته شدن مرزها متوجه کولبران، قاطرچیها، انبارداران، ترخیصکاران و رانندههاست، نه تجار بزرگی که اجناس خود را به کردستان عراق رسانده و از آنجا تکه تکه به ایران میفرستند. برای بررسی این موضوع به جاده پرپیچ و خم کوهستانی سردشت زدیم و مسیر70کیلومتری را یک ساعت و نیمه طی کردیم تا رسیدیم بهشهری که هنوز از عوارض بمباران شیمیایی ارتش بعث در سال 66 رنج میبرد. شهری در دامنه کوههای سر به فلک کشیده که هیچ تفاوتی با 30 سال پیش خود نکرده.بازارچه مرزی سردشت برخلاف بانه، باز است ولی بدون مشتری! مغازهدارها از کسادی بازار مینالند و اینکه اگر جنسهای انبار تمام شود، چه باید کنند؟ یکی از مغازهدارها به نام سامان که اسباببازی فروشی دارد، وقتی متوجه میشود خبرنگارم و از تهران برای تهیه گزارش آمدهام مرا به چایی دعوت میکند و اطلاعاتی از ورود کالا از مرزهای سردشت میدهد:«سردشت یک مرز رسمی به نام «کیله» و 2 مرز غیر رسمی به نام «قاسمرش» و «اشکان» دارد که بخش اعظمی از کالاهای بانه را تأمین میکند. در واقع کالاهایی که قاطرچیها از آن طرف میآورند متعلق به تجار بانهای است و کسانی که در مرز مشغول به فعالیت هستند کرایه قاطر و ماشینشان را میگیرند. باید بگویم سود بسیار ناچیزی از این راه بهدست میآورند.»بهگفته او اجناسی که وارد مرز قاسمرش میشود از روستای «نوکان» عراق و در مرز اشکان هم از روستای «قندیل» این کشور تأمین میشود. اما نکته قابل تأمل این است که سال گذشته قیمت قاطرهایی که در حمل کالاهای خارجی در مرزها استفاده میشد بین 8 تا 10 میلیون بوده و اکنون با بسته شدن مرز به 4 تا 3 میلیون رسیده است!باید پیش از غروب سری بزنیم به مرز قاسمرش که اهالی روستاهای «مزرعه»، «بنیو خلف»، «کانی زرده»، «ورده»، «داودآباد» و «گل کنگ» از آنجا نان درمیآوردند. دوباره به جاده میزنیم و بعد از عبور از پاسگاه مرزبانی در جاده «بیوران» که صدها ماشین تویوتا و جیپ لندوری در پارکینگ بزرگش توقیف است به دو راهی میرسیم. سمت چپ به «کیله» میرود و سمت راست قاسمرش.جادهای باریک و کوهستانی پوشیده از درختان بلوط که باران بهاری آن را به زیباترین شکل ممکن به رنگ سبز روشن درآورده ما را تاب میدهد تا قاسمرش. صدها چادر کوچک و بزرگ، نرسیده به پلی روی رودخانه پرآب «زاب» کوچک که به عراق میرود، ناخواسته متوقفمان میکند. گویا در این چادرها، کالاها را تا زمان انتقال به بانه انبار میکردند تا از گزند برف و باد و باران و آفتاب در امان بماند.برای یافتن کولبران و قاطرچیها دو کیلومتر به مسیرمان ادامه میدهیم تا برسیم به روستای مزرعه. پیش از آمدن به این منطقه روایتهای عجیب و غریب زیادی شنیده بودیم ولی همان لحظه اول کافی بود تا تمام تصوراتمان به هم بریزد؛ اهالی با گرمی غیرقابل وصفی از ما پذیرایی میکنند.مردم اسبها و قاطرها را در دل طبیعت رها کردهاند. به قول خود روستاییها چند ماهی است این زبان بستهها در مرخصی بسر میبرند. لقمان بعد از تعطیل شدن مرز میخواهد قاطرهایش را بفروشد. سال پیش برای هر کدام 7 میلیون پول داده و حالا حتی نصف قیمت هم نمیخرند. اهالی میگویند در این بیست و چند روستای مرزی بیش از هزار اسب و قاطر وجود دارد.لقمان سفره دلش را برایمان باز میکند: «سال پیش طلاهای زنم را فروختم و با آنها دوتا قاطر خریدم. یکی را خودم میبردم آنطرف و یکی را کرایه میدادم. ماهی 3 بار نوبتم میشد. برای هر قاطر 150 تا 200 هزار تومان پول دستم میآمد؛ یعنی ماهی حدود یک میلیون. از اواخر بهمن ماه سال گذشته که مرز بسته شد، همه اهالی این روستاها بیکار شدند. قاطر و اسب مشتری ندارند که لااقل بفروشیم و پولش را بزنیم به زخم زندگی تا ببینیم اوضاع چگونه میشود.»بقیه اهالی حرفهای او را تأیید میکنند. دهیار روستا همراه با چند نفر از اهالی ما را میبرد تا چادرهایی را نشانمان بدهد که پیش از رسیدن به قاسمرش دیدهایم. قادر قادری، یکی از فعالان حقوق کولبران درباره چادرهایی که از بعضی فقط تیرکهای چوبی باقیمانده، توضیح میدهد: «تا چند ماه پیش که مرز باز بود آنهایی که از فرمانداری و مرزبانی مجوز داشتند با اسب و قاطر به آن طرف میرفتند و جنس بار میزدند و توی این چادرها انبار میکردند تا ماشینها جنسها را به مقصد برسانند. هر روز نوبت یک لیست بود که جنس بیاورد. بهطور تقریبی هر نفر در ماه 3 یا 4 بار میتوانست جنس بیاورد و کرایه حمل بگیرد. این مرز برای مردم منطقه برکت داشت و اهالی از این کار ارتزاق میکردند و هر جنسی که وارد میشد مرزبانی و سپاه آن را بازرسی و حتی از گیت «ایکس ری» عبور میدادند.از اواخر سال پیش که مرز بسته شد، زندگی بیش از 5 هزار نفر در این منطقه مختل شد. سالهای سال این مرزها برای مرزنشینان باز بود و با کنترل نیروهای نظامی و امنیتی مشکل خاصی وجود نداشت. الان مردم منطقه دقیقاً نمیدانند چرا مرزها بسته شده، آیا بهخاطر حمایت از تولید ملی است یا چیز دیگر؟ باید بگویم بیشتر جنسهایی که از این مرزها وارد میشد در کشور تولید نمیشوند.حرف ما این است؛ اگر قرار بود مرزها را ببندند باید از چند ماه قبل اطلاع میدادند نه اینکه اینطور ضربالاجلی رفتار میکردند. ما هیچوقت نخواستهایم با سیاستهای کشور زاویهای داشته باشیم ولی نان ما در صادرات و واردات از مرز است. اگر قرار است مرزها بسته باشند، باید زیرساختهای لازم برای برطرف کردن بیکاری شهرهای مرزی هم مهیا شود. سؤال من و بقیه این است که در طول 30 سال گذشته چه کارخانه، راه، سد یا امکانات دیگری به ما اختصاص داده شده؟چند سال است به این نماینده و آن مسئول میگوییم که آب رودخانه ما به عراق میرود، بیایید سدی بزنید تا با آن زمینهای کشاورزی و باغهایمان را آباد کنیم، کو گوش شنوا! هنوز اثر بمبارانهای شیمیایی را در روستاهای سردشت میبینید و کاری برای پاکسازی آن صورت نگرفته. درختان ما بار نمیدهند. این موضوع را هم مطرح کردهایم ولی نتیجه چه شد؟ هیچ. حرف مردم مرزنشین این است که برای ما اشتغال درست کنید و امکانات زیربنایی که به استانهای دیگر دادهاید، به ما هم بدهید بعد ببینید کسی دنبال کولبری میرود!»از جایی که ایستادهایم تا پاسگاه مرزی راه زیادی نیست، میشود حتی نگهبان و نیروهای مرزبانی را دید. به گفته اهالی بیشتر خطوط مرزی آلوده به مینهای بجا مانده از جنگ است.کاک قادر برای آشنایی بهتر ما با خطراتی که اهالی این منطقه را تهدید میکند ما را به خانه جوانی در روستای «دوله خانوان» میبرد که سال گذشته بر اثر شلیک سرباز مرزبانی از گردن به پایین فلج شده است.وقتی به خانه شفیع 28 ساله میرسیم که دیگر هوا گرگ و میش است و روستاییان درحال بازگشت به خانههایشان هستند. هرکدام افسار قاطر و اسبی را گرفتهاند و حیوان زبان بسته را از صحرا برمیگردانند؛ از مرخصی اجباری. شفیع روی تخت سفید رنگ خیره مانده به سقف. نمیتواند سرش را برگرداند. خواهر کوچکترش این مسئولیت را پذیرفته که 24 ساعته از او نگهداری کند.کاک رحیم، پدر شفیع 10 بچه دارد و خرج زندگیاش از همان مرزی تأمین میشود که سلامتی پسرش را از او گرفته. کاک رحیم درباره وضعیت زندگیشان و جزئیات تیراندازی به پسرش میگوید: «قاطرچی بودن کار آبا و اجدادی ماست. جز این کار، کار دیگری نداریم. بالاخره باید یک جوری خرج 11 سر عائله را تأمین کرد. درست است این مرز منبع درآمد خیلی از مردم است ولی گاهی هم بلای جانشان میشود. سال پیش پسرم و برادرش و چندنفر از دوستانش چند کیلومتر مانده به مرز، توی باغ بودند که تیری به کتف شفیع میخورد و او را از کوه به پایین پرت میِکند و از گردن به پایین فلج میشود. هر چقدر دکتر و دوا و فیزیوتراپی بردیم نتیجهای نگرفتیم. تا به حال نزدیک به 30 میلیون خرج کردهایم. واقعاً سخت است؛ پسرم اول جوانی فلج شد. خواهرش از او مراقبت میکند و حتی یک دقیقه هم رهایش نمیکند. خودتان میبینید که باید به او غذا بدهد، پوشکش را عوض کند و او را بشوید.»شفیع آنقدر لاغر شده که وزنش به 30 کیلو هم نمیرسد. حتی توان راندن مگسی که روی صورتش نشسته را ندارد و خواهرش این کار را برای او میکند. وقتی از او سؤال میکنم که ماجرا را برایم تعریف کند، صدایی ضعیف که گویی از ته چاه در میآید، میگوید:«به من اخطاری داده نشد. با مرز 5 کیلومتر فاصله داشتم. وقتی هم تیر خوردم، هیچ چیزی نفهمیدم.»از دوله خانوان همراه کاک قادر و لقمان و سلیمان برمیگردیم به روستای مزرعه. شب شده و آنها نمیگذارند برگردیم به شهر. میگویند جاده پر پیچ و خم و تاریک است و از طرفی میهمان حبیب خداست. حرفهایمان را در خانه کاک قادر از سر میگیریم.او فیلمی نشان میدهد که چند صد قاطرچی از قاسمرش بسوی مرز میروند و هیاهویی برپاست. کاک قادر به بیامکاناتی منطقه اشاره میکند و میگوید: «تنها شغلی که مردم میتوانستند به آن تکیه کنند همین کولبری و صادرات و واردات از مرز بود که با بسته شدنش خیلیها بیکار شدند. مرزبانی از نقطه صفر مرزی چند کیلومتر جلوتر آمده و مردم اجازه ندارند از زمینهایشان که چند کیلومتر با مرز فاصله دارد، استفاده کنند. حتی اجازه چرای دام هم نمیدهند. آب رودخانه به جای کنترل و مدیریت، بسوی عراق میرود، خب با این تفاسیر انتظار دارید مردم چه کنند؟ وقتی هیچ امکاناتی در اختیارمان نیست، باید منتظر پیامدهای ناخوشایند آن هم باشیم. بهعنوان مثال در دل تاریکی برخی از جوانها مجبورند برای کسب درآمد از جنگل عبور کنند و وارد خاک عراق شوند. اگر خدای ناکرده کالای غیرقانونی وارد کنند چه کسی میخواهد جلویش را بگیرد؟مسئولان باید برای مرزنشینان از سالها پیش چارهای میاندیشیدند. اگر همین آبی که هدر میرود مدیریت شود و مرزبانی زمینهایمان را برگرداند و جادههایمان درست شود و پای گردشگر به این مناطق باز شود دیگر چرا کولبری کنیم؟»حضور چند روزه در مرزهای سردشت و گفتوگو با کولبران و قاطرچیها حاکی از این است که آنها برای درآمدهای زیر 2میلیون تومان تن به خستگی راه و خطر میدهند. برخی از کسانی که خطر کولبری را به جان میخرند همانهایی هستند که سالها در کورههای آجرپزی ورامین و پاکدشت خشت و گل میزدهاند و نباید اجرای یک برنامه کلان در راستای کنترل قاچاق که منفعت اصلیاش را تعدادی به شماره انگشتان یک دست میبرند، معیشت و زندگی آنها را هم در تنگنا قرار دهد.درحال حاضر بیش از 5 هزار نفر از اهالی روستاهای مرزی قاسمرش شغلشان را از دستدادهاند، از کولبر و قاطرچی گرفته تا ترخیصکار و انباردار و نعل زن و پالان دوز و راننده و قهوهچی. همه این آدمها مثل زنجیر به یکدیگر متصل بودند و حالا با بسته شدن مرزها این زنجیره هم متلاشی شده است.بازهم تصادف سرویس رفت وآمد کارگران ومصدومیت چند کارگررئیس پلیس راه مازندران گفت: مینیبوس حامل کارگران فصلی در محور ساری ـ نکا صبح امروز(22اردیبهشت) با گاردریل برخورد کرد وجند کارگر مصدوم شدند.علیرضا قدمی با اشاره به برخورد مینیبوس حامل کارگران فصلی در محور ساری ـ نکا با گاردریل صبح امروز، تصریح کرد: اغلب این تصادفات بهدلیل خستگی و خوابآلودگی بوده که لازم است به مقررات توجه کنند.این مسؤول اضافه کرد: این حادثه فوتی دربر نداشت تنها چند مصدوم بودند که بهصورت سرپایی در محل حادثه مداوا شدند.جان باختن یک کارگر ساختمانی حین کار دربندرترکمن براثر برق گرفتگیروزجمعه بیست ویکم اردیبهشت، یک کارگر ساختمانی حین کار دربندرترکمن براثر برق گرفتگی،جانش را ازدست داد.معاون اجتماعی انتظامی بندرترکمن روز شنبه با تائید این حادثه اعلام کرد: صمد فرشادی کرد ساکن و اهل روستای خواجه نفس شهرستان گُمیشان بود که در حین لوله کشی یک ساختمان در بندرترکمن دچار این حادثه شد.عبدالرحمن نیازی فر اظهارکرد: این ساختمان بیمه نبوده است.مبارزه ی طبقاتی در اعتصاب کارگران و کارکنان "ایر فرانس"(Air France)دهه ی سال های 90 ـ 1980، شرکت های هوایی جهان با نفوذ و تکان های عمیق نئولیبرالی روبرو می شوند. زیرا سهامداران، مدیران و برنامه ریزان کمپانی های هوایی می خواهند در بخش های متفاوت دیگری که برایشان سودآور است سرمایه گذاری نمایند و خود را فقط در پوسته ی مسافربری محدود نسازند. آنها به اعتبار و سرمایه ی شرکت های هوایی در حوزه های خدماتی، تولیدی و انرژی وارد می شوند و علیرغم این عمل، بخش کوچکی از سود حاصله را وارد شرکت های هوایی می نمایند. آنها در شرکت های بزرگ نفتی چنگ می اندازند و به سرمایه گذاری می پردازند و این مسئله باعث می شود که هر بار قیمت نفت نه بطور موقت، بلکه بصورت طولانی پائین و بالا می آید، اثرات خود را در نوسانات قیمت بلیط های مسافربری هوایی برجای می گذارد. رشد سرمایه گذاری در بخش های دیگر موجب آن می شود که از هزینه های هوایی در زمینه ی مسافربری کاسته شود تا موجبات هر چه بیشتری از سرمایه گذاری ها فراهم گردد. در نتیجه اولین قربانی درچارچوب کاستن هزینه ها، کارگران و کارکنان شرکت هوایی "ایر فرانس" می باشد. این مسیری است که همچنین به وسیله ی کمپانی های ترانسپورت هوایی ایالات متحد آمریکا، لوفت هانز (Lufthansa) در آلمان و بریتیش ایر وایز (British Airways) در بریتانیا طی می گردد که با خصوصی سازی تشدید بیشتری می یابد.اولین زمزمه ها و طرح شرم آور مدیران و سهامداران شرکت "ایر فرانس" (Air France) در سال 2011 آغازیدن می گیرد که مطابق با آن هزاران کارگر و کارکنان این شرکت عظیم به صورت ارادی و در اصل با تمایل خود باید از کار اخراج شوند و اگر هر کارگری بخواهند پروژه ی یاد شده را رد نموده و به کار خود باقی بمانند، با افزایش قابل توجه ی مالیات بر دستمزد روبرو خواهند شد و برای جوانترها از آن تاریخ به بعد سابقه ی کاری حذف می گردد و به مدت 4 سال پرداخت کامل حقوق متوقف خواهد گشت و روزهای تعطیلی بطور کامل حذف می شوند و بر عکس 10 روز در سال نیز باید نسبت به سابق بیشتر کار کنند. آنها دلایل اینگونه تصمیم گیری را قرار گرفتن "ایر فرانس" در ورطه ی ورشکستگی ارزیابی کردند. در نتیجه برای نجات "ایر فرانس" و حفظ هزاران مستمر بگیران باید هزاران کارگر با اراده ی خود شرکت را ترک نمایند.تعجب اینجاست که چهار سندیکای سازشکار نظیر؛ "س اف د ت" (Cfdt)، "اف او" (FO)، "اونسا" (Unsa) و "ث ج ث" (Cgc) چنین طرحی را امضا می کنند و اخراج ارادی هزاران کارگر به بهانه ی حفظ "ایر فرانس" و به اصطلاح نجات آن از ورشکستگی و نیز حفظ هزاران حقوق بگیر دیگر را تایید می نمایند.
- §§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
از ژانویه 2012 نقشه ی اخراج کارگران و کارکنان شرکت "ایر فرانس" (Air France) که از سال قبل عنوان گشته بود اوج یافته و شکل عملی بیشتری به خود می گیرد. البته سال 2011، تعداد قابل توجه ای از کارکنان در تیم هوایی کاسته شده و در تداوم آن 11 روز به کار اضافی در سال افزوده می گردد. ولی نقشه بیکاری کارگران و کارکنان "ایر فرانس" از 2012 باید به گونه ای پیاده شود که به مدت 4 سال یعنی تا 2015 در تمام زمینه ها به اهداف شوم خود نائل گردد و در این مسیر هشت هزار از کارگران و کارکنان اخراج شوند که این عمل بطور متناوب صورت خواهد گرفت. این مسائل را "لئون کرمیو" Léon Crémieux))، یکی از کارگران شرکت هوایی "ایر فرانس" و فعال سندیکای "سولیدر سود" (Solidaires Sud)، گزارش کرده است. از چنین سالی کمپانی "ایر فرانس" برای رسیدن به مقاصد ضد کارگری، صرفه جویی بزرگ مالی را پیشه می سازد، یعنی با هزینه سرمایه گذاری در رابطه با نیروی کار و کارمندی ممانعت به عمل می آورد، برنامه ی بیکاری سازی و نیز ریاضتی کارگری مطابق با طرح نئولیبرالی، جنبه بین المللی دارد. این شکاف در ایالات متحد آمریکا برای شرکت های هوایی آن، بین 19 تا 21 درصد، در آلمان و انگلستان بین 22 تا 24 درصد و در فرانسه که از بقیه آنان که ضعیف تر است به 29 درصد می رسد و سود حاصله از آنرا هم به جیب سهامداران واریز می کند و هم سرمایه گذاری ها در بخش های داخلی و خارجی را تشدید می نماید.چشم انداز "ایر فرانس" برای افزایش شکاف، یعنی پائین آوردن هزینه های حقوقی و دستمزدی مستمر بگیران به اشکال مختلف (بیکاری و پذیرش حداقا پرسنل جدید) و افزایش آن به درآمد و نیز اندوخته مالی "ایر فرانس"، تا یک میلیارد یورو پیش بینی می گردد. باید گفت که "ایر فرانس" یک کمپانی خصوصی است که دولت فقط 17 درصد از سهام آنرا در اختیار دارد. در این سال ها فشار کاری بر کارگران و کارکنان "ایر فرانس" تا حدی بالا می رود که نرخ زمان اضافی کار به 17 درصد می رسد که معادل یک ماه و نیم کار بیشتر در سال خواهد بود. اینها در شرایطی صورت می گیرد که به استثنای سال های 2008 و 2009 که در آمد "ایر فرانس" رضایت بخش نبود، در بقیه سال ها مطابق آمار "یاتا" (L'IATA)، (شرکت بین المللی ترانسپورت هوایی)، اعلام می دارد که از سال 2010 در همه جا درآمد سالانه رشد یافته است و رشد متوسط بیست سال گذشته، نشان از صعود 5،5 درصد را دارد. در سال 2015 درآمد سالانه رشد قابل توجه ای دارد و به میزان 6،7 درصد ارتقا می یابد."ایر فرانس" (Air France) و (KLM)، با یکدیگر پنجمین قدرت هوایی جهان است، سود و منافع خود را بصورت قابل ملاحظه ای افزایش می دهند و نه آنکه از بدهی آنها کاسته می گردد، بلکه به اعتبار 2 میلیارد یورو نیز نائل میگردند و بدین ترتیب بیش از 2 میلیارد یورو به سرمایه گذاری چه در داخل و چه در نقاط مختلف جهان می پردازند و قصد بر آن دارند که به سومین قدرت هوایی جهان مبدل گردند! با این همه سود و سرمایه گذاری، نقشه های شوم بیکار سازی، حذف هزینه های نیروهای کار و ریاضت همه جانبه ی کاری در تمام ابعاد آن را دنبال می نمایند و در پی تدریجی 8000 هزار کارگر میباشند.
- §§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
در اینجا نقش سندیکاها با تمام خفقان و تهدیدهای مداوم، باید برجسته شود. این مسئله بویژه در رابطه با دفاع حقوقی کارگران اهمیت دارد. زمانیکه "سندیکای سولیدر سود" که بنام "سود هوایی" (Sud Aérien) در "ایر فرانس" فعالیت دارد و در آوریل سال 2010 توانست در انتخابات "شورای اداری" به تنهایی 42 درصد رای کارگران و کارکنان را از آن خود سازد، مدیریت "ایر فرانس"، نمایندگان این سندیکا را با تهدیدات مبنی به برکناری و اخراج از شرکت مربوطه، روبرو می سازند. و در تعلقب آن در همین سال 5 نفر از اعضای این سندیکا اخراج می شوند و 8 نماینده سندیکا در "شورای اداری" به دلیل فعالیت سندیکایی در شرکت "ایر فرانس" به تنبیه انظباطی محکوم می گردند. مدیریت "ایر فرانس" (Air France)، حتا سیاست کثیف رشوه خواری را علیه سندیکاهای مبارز عملی ساخته و سعی می کنند بعضی از نمایندگان را با پول بویژه در دو فرودگاه "روآسی" یا شارل دوگل (Roissy) و "اورلی" (Orly) در پاریس، خریداری نمایند.ولی از سال 2012 سندیکاهای مبارز علیه سیاست های بیشرمانه نمایندگان سرمایه داری امپریالیستی فرانسه در شرکت "ایر فرانس" بصورت متحد وارد عمل می شوند و "کمیته مرکزی شرکت ایر فرانس" را بوجود می آورند و در برابر موازین ضد کارگری ایستاده گی می کنند و تا حدودی از مانوور مدیریت "ایر فرانس" جلوگیری به عمل می آورند. در 5 اکتبر 2015 ، سه هزار نفر از کارگران "ایر فرانس" علیه اخراج 2900 نفر به تظاهرات اعتراضی می پردازند. در این روز تظاهرات به خشونت می انجامد و نیروهای ضد شورش پلیس فرانسه چون همیشه با بیرحمی به تهاجم روی می آورند. در زمان ریاست جمهوری "نیکلا سارکوزی"، قانونی برای کارگران و کارکنان "ایر فرانس" و شرکت های هوایی بنام "قانون دیارد" (La Loi Diard) وضع میشود که طبق این قانون تمام اعتصابات باید از 48 ساعت قبل به مسئولین بخش ها و به مدیریت اعلام گردند. این قانون زمان مناسبی در اختیار مدیریت قرار می دهد تا بتوانند کارگران و پرسنل های دیگری را به جای اعتصابیون بگمارند. قانون "دیارد" هنوز هم به قوت خود باقی است و یکی از سیاست های ضد اعتصاب موسسات هوایی محسوب می گردد.در اعتصاب 5 اکتبر 2015 فقط کارکنان جوان شرکت نداشتند، بلکه کسانی نیز که سال ها سابقه ی کار داشتند از ترس اینکه حرفه ی خود را از دست دهند و به ورطه ی بیکاری دچار شوند، فعالانه در تظاهرات اعتراضی شرکت ورزیدند. در این روز کارگران از خروج دو مسئول "ایر فرانس" جلوگیری بعمل آوردند که در این درگیری پیراهن یکی از مدیران بصورت غیر ارادی پاره میشود. تمام رسانه ها و رادیو و تلویزیون این عمل را جنلیت کارانه قلمداد می کنند و حتا از طرف دفتر مسئول "ث ژ ت" (Cgt) ، این عمل بعنوان خشونت فیزیکی محکوم می گردد. فقط سندیکای "سولیدر سود" (Solidaires Sud) و یا (Sud Aérien) به حمایت از این عمل می پردازد. در فردای تظاهرات یعنی 6 اکتبر "فیلیپ مارتینز" (Filipe Martinez) دبیر کل سندیکای "ث ژ ت" عنوان میدارد که "ما با آنکه چنین اعمالی را نمی پذیریم"، ولی پاره کردن پیراهن را که بصورت غیر ارادی و در زمانی که یک مسئول قصد فرار از مذاکره را داشت، محکوم نمی نماید و خطای سندیکای خود را که در روز قبل صورت گرفته بود، تصحیح می کند.قابل به به ذکر است که "پی یر لوران" (Pierre Laurent) دبیر کل "حزب کمونیست فرانسه" که همواره در چارچوب وظایف حزب خود، در تند پیچ ها از کارفرمایان محافظت می کند، این عمل را شدیدا محکوم می نماید. چند روز بعد در یک همه پرسی (نظر سنجی) که از طرف چند رسانه ی رسمی صورت گرفت، اکثریت کارگران فرانسه به حمایت از این عمل برخاستند. در این رابطه 5 کارگر "ایر فرانس" بازداشت می شوند. دوشنبه 12 اکتبر 2015، سیصد کارگر از سندیکاهای "ث ژ ت"، "سولیدر سود" و "اف او" بسیج می گردند و از 5 همکار خود دفاع نموده و خواهان آزادی شان می شوند.
- §§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
شرکت "ایر فرانس" فرانسه مستقیمن به قدرت سیاسی فرانسه متصل است زیرا مدیر کل و مسئولین بالای آن نه از بخش اداری شرکت، بلکه از طرف شخصیت های سیاسی یعنی نخست وزیر، وزیر یا دبیر کل حزب سیاسی برگزیده می شوند و زمانی که در مسئولیت قرار می گیرند، توجه ای به کارگران و کارکنان ندارند و بیش از بیش به کارمندان مرفه می اندیشند، به عنوان مثال "الکساندر ژونیاک" زمانیکه به مدیریت می رسد، مشاور "آلن ژوپه" بود که علاوه بر نخست وزیری، چند بار وزیر نیز بود و هم اکنون شهردار شهر "بوردو" فرانسه می باشد. او در زمان مدیریت خود حقوق 10 کارمند عالیرتبه را بین سال های 2012 و 2014 به مقدار 19 درصد افزایش داد و خودش نیز همزمان با شرکت Vivendi و کمپانی تلفن همراه SFR همکاری داشت و نیز با میلیاردرهای قطری رابطه ی اقتصادی نیز داشت.یکی از مسئولین دیگر "ایر فرانس" به نام "زاویه بروستا" (Xavier Broseta) از مشاورین خانم "لاگارد" (Lagarde)، وزیر سابق دارایی و اقتصاد در زمان ریاست جمهوری "نیکلا سارکوزی" و رئیس کنونی "صندوق بین المللی پول" (FMI) است. و زمانیکه "گاتو" به جایش به کار گمارده می شود، او نیز رئیس کابینه "والس" نخست وزیر در زمان ریاست جمهوری "فرانسوآ هلند" بود.
- §§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§
در سال 2018 کارگران "ایر فرانس" بصورت متناوب اعتصاب و اعتراض می نمایند و در تاریخ 4 مه امسال مدیران شرکت "ایر فرانس" برای جلو گیری از اعتصاب کارگران و کارکنان به رای گیری و همه پرسی در مورد اعتصاب متوسل شدند. زیرا آنها فکر میکردند که با اخذ رای اکثریت می توان جلو اعتصابات را سد نمود. زیرا در این کارزار دو سندیکای بزرگ یکی بنام CFDT و دیگری باسم CGC موافقت خود را با مدیران اعلام می دارند. و نیز بار دیگر همین روزهای گذشته به عناوین گوناگون، مدیران کارگران را مورد تهدید قرار می دادند و عنوان می کردند رای منفی به خواست شرکت و در تداوم آن پذیرش اعتصاب،، اخراج و بیکاری را به همراه خواهد داشت و در صورت وقوع اعتصاب از کارگران جوان که در حال آموزش و یادگیری می باشند، استفاده خواهند کرد. برای پیش برد اهداف خود و گرفتن رای مثبت از کارگران؛ پیشنهاد می دهند که 2 درصد به حقوق ها اضافه خواهند کرد و بدنبال آن از سال 2019 تا 2021، هر ساله 1،6 درصد دستمزدها بالا خواهد رفت. ولی به این تصمیم گیری 55 در صد از کارگران در 4 مه رای منفی دادند و پیشنهادهای مدیران و کارفرمایان را رد نمودند. در اینجا فقط دو سندیکای CFDT و CGC رای مثبت به صندوق کارفرمایان ریختند. در کل 80 در صد کارگران در رای گیری شرکت داشتند که 55 در صد با رای منفی، خواسته های "ایر فرانس" را که عمیقن فقیرانه و فریبکارانه است، رد نموده و تداوم اعتصابات را مطابق با تصمیمات خود و سندیکاهای مبارز اعلام داشتند.احمد بخردطبع11 مه 2018بیست ودوم اردیهشت ماه1397akhbarkargari2468@gmail.com