نامه مهدی کروبی به اعضای مجلس خبرگان رهبری

۱۴ شهریور ۱۳۹۷

مهدی کروبی در نامه ای جامع به اعضای مجلس خبرگان رهبری، با ذکر سه خاطره به موضوع دخالت مرحوم هاشمی رفسنجانی و آیت الله خامنه ای در روند بازنگری قانون اساسی با هدف تغییر به مطلوب،از جمله افزودن لفظ مطلقه به ولایت فقیه و لغو مدت زمان ده سال برای رهبری بدین نحو که دوران مسولیت رهبری به مادام العمر بودن اشاره کرده است و از اعضای مجلس خبرگان خواسته تا ضمن انجام وظایف قانونی و شرعی خود با استفاده از ابزار سوال از و نظارت بر رهبری، به اوضاع اسفبار کنونی کشور، رسیدگی نمایند.به گزارش سحام، مهدی کروبی در این نامه از اعضای مجلس خبرگان خواسته تا به چند حوزه ورود کرده و با توجه به اختیارات قانونی خود، از رهبری به جای مدح و ستایش درباره سیاست های سه دهه کشور از او توضیح بخواهند که چرا کشور را به اینجا رسانده است .

رئیس مجلس ششم شورای اسلامی می نویسد: "خبرگان اگر خبرگان باشد باید از نتایج سیاست‌های راهبردی رهبر در سه دهه گذشته که کشور را به اینجا رسانده پرسش کند. خبرگان اگر خبرگان باشد باید از وضعیت اسف بار دستگاه قضا از رهبری سوال کند که با این احکام سیاسی روی محاکم رژیم منحوس پهلوی را سفید کرده است شیخ محصور اصلاحات در نامه خود از خبرگان رهبری خواسته تا به "وضعیت نهادهای نظامی و اقتصادی زیر نظر رهبری که نقش اصلی و مهم در وضعیت أسف‌بار امروز مردم و کشور دارند رسیدگی" نمایند.

همچنین در این نامه از خواسته شده که " از رهبری نسبت به ورود سپاه، بسیج و نیروی انتظامی به بانک‌داری، فروش نفت و ... " پرسش شود و همچنین از دخالت "نظامیان و ائمه جمعه" در امور جاری کشور! متن نامه مهدی کروبی که جهت انتشار در اختیار سحام قرار گرفته به نقل از کلمه بدین شرح است:

باسمه تعالی

اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری

سلام علیکم

این نامه را در آستانه اجلاس سالانه خبرگان که طبق سنوات گذشته در شهریور ماه برگزار می‌شود خطاب به شما نوشتم و امیدوارم محتوی آن را به دور از پیش داوری و حب و بغض‌های ناشی از حوادث ۸۸ مورد توجه قرار دهید. در ابتدا این نامه لازم می‌دانم به روزهای بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ اشاره‌ای داشته باشم چرا که بر این باورم که بخش مهمی از گرفتاری‌های امروز ریشه در تصمیمات عجولانه همان روزها دارد.

در اردیبهشت ۶۸ پس از ده سال از اجرایی شدن قانون اساسی و تجربه عملی و عینی در اداره کشور امام هیئتی را با تعیین محدوده مسائل مورد تجدید نظر، مامور اصلاح قانون اساسی کرد. مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورا و اینجانب از مجلس در کنار ۱۸ عضو دیگر به انتخاب امام در شورای بازنگری قانون اساسی قرار گرفتیم. انتخاب ۵ عضو دیگر به مجلس شورا واگذار شد که پس از انتخاب آنان شورای بازنگری کار خود را رسماً آغاز کرد.

ساختار قانون اساسی به گونه‌ای بود که مسئولان و کارشناسان از ناکارآمدی برخی اصول از جمله اصول مرتبط با قوای مجریه و قضائیه سخن می‌گفتند. در قانون پیشین رئیس‌جمهور منتخب مردم علیرغم آن جایگاه رفیع که ناشی از رأی مستقیم مردم بود در عمل قدرت اجرایی لازم را نداشت و همین امر از ابتدای انقلاب موجب اختلاف میان رؤسای جمهور با نخست وزیران وقت گردیده بود. برخی افراد هم از اشکالات سیستم قضایی و شورای عالی قضایی می‌گفتند و خواستار تمرکز مسئولیت در این قوه بودند.

در ارتباط با رهبری هم قانون اساسی صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت را از شرایط و صفات رهبری می‌دانست و آن روزها بحث عدم لزوم شرط مرجعیت برای رهبر یا شورای رهبری مطرح بود. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه هم اجتهاد مطلق می‌خواست و تقید به آن در عمل بس مشکل بود. از این‌رو امام در نامه خود به شورای بازنگری نظر خود را مبنی بر عدم لزوم شرط مرجعیت بیان کردند و مقرر شد در بازنگری شرط مرجعیت از صلاحیت علمی ولی فقیه حذف شود و به‌گونه‌ای بر روی اجتهاد تأکید گردد.

متاسفانه امام در خلال بازنگری رحلت کردند. شب هنگام جلسه‌ای در بیت امام به محوریت مرحوم آقای هاشمی برگزار شد که کل بحث آن جلسه درباره شورای رهبری بود. در آن جلسه هرگز سخن از انتخاب یک فرد به میان نیامد. اسامی متعددی از سوی افراد برای عضویت در شورای رهبری مطرح و مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. اما فردای آن روز در جلسه فوق العاده خبرگان در ۱۴ خرداد ۶۸ مرحوم هاشمی برخلاف بحث‌های شب گذشته‌شان به نقل خاطره‌ای از امام پرداختند و آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر موقت انتخاب گردید.

به حرمت رحلت امام شورای بازنگری به مدت یک هفته تعطیل شد. وقتی کار شورا پس از یک هفته از سَر گرفته شد شاهد تغییر فضا بودیم به نحوی که برخی افراد چنان ولایی شده بودند که باورش سخت بود. در حقیقت رحلت او و انتخاب رهبر موقت همه چیز را به هم ریخت و برخی افراد نظرات جدیدی در جهت افزودن به قانون اساسی مطرح می‌کردند.

در این نامه تنها به سه مورد اشاره می‌کنم و از شما می‌خواهم در صورت امکان در اجلاس سالانه آن مجلس فرصتی برای اینجانب فراهم آورید تا از حصر تحت الحفظ نیروهای امنیتی در جلسه حضور یابم و مسائل دیگر را به تفصیل بیان کنم و اگر این امر را مقدور و یا به صلاح نمی‌دانید نمایندگانی را از آن مجلس برای شنیدن نکات مورد نظرم به مکان حصر بفرستید.

اما موارد سه‌گانه:

1- افزودن لفظ مطلقه: پس از تعیین آقای خامنه‌ای شرائط حاکم بر شورای بازنگری تغییر کرده بود و ایشان در جایگاه رهبر نظام در جلسات و بحث‌های حساس حضور می‌یافتند. در شورای بازنگری افزودن لفظ "مطلقه" به ولایت فقیه و افزایش حدود و اختیارات این مقام از سوی افرادی از جمله مرحوم آیت‌الله آذری‌قمی دنبال می‌شد. ایشان در خلال صحبت‌های‌شان گفتند تعدادی از فرماندهان ارشد سپاه در دیدار با اساتید حوزه خواستار درج عبارت "مطلقه" در قانون اساسی شدند. آقای آذری در آن روز گفت من خجالت می‌کشم وقتی سپاهیان این موضوع را می‌فهمند و برخی هم لباس‌های من اهمیت آن را درک نمی‌کنند!!! در این ارتباط بحث و گفتگوی فراوانی صورت گرفت و از مغایرت آن با سایر اصول قانون اساسی صحبت شد. آیت‌الله خامنه‌ای در پایان بحث گفتند حالا که در این مورد صحبت شده با آن موافقت کنید. چند سال بعد وقتی مرحوم آذری قمی با موضوع مرجعیت رهبری که سنت دیرینه شیعه را به چالش کشانده بود مواجه شدند، مخالفت خود را با این موضوع علنی بیان کردند که البته مغضوب شدند و بعدها به طرق مختلف از اقدامات پس از رحلت امام و مواضع‌شان در بازنگری و خبرگان اظهار ندامت کردند.

2- لغو مدت زمان ده سال: در بازنگری تصمیم مهمی در ارتباط با مقام رهبری اتخاذ شد. بدین نحو که هیئت مسئولیت مادام العمری برای رهبر قائل نبود و مدت زمان ۱۰ سال را برای این مسئولیت مهم در نظر گرفته بود. روزی مرحوم آقای هاشمی از قول برخی مدرسین حوزه گفتند که آنان خواستار لغو محدودیت زمانی هستند. ما اما با لغو مصوبه پیشین مخالف بودیم و گفتیم درباره این موضوع قبلاً بحث شده و تصمیم گرفته شده است. اما ایشان گفتند حالا رأی می‌گیریم که این محدویت را حذف کنیم. لذا وقتی مرحوم هاشمی لغو مصوبه پیشین را به رأی گذاشتند و سپس با شمارشی سطحی و سریع مدعی شدند که لغو محدودیت ۱۰ ساله رهبری رأی آورده است من به اعتراض پیش ایشان رفتم و از وی خواستم دوباره رأی‌گیری کند. به ایشان گفتم بارها در مجلس شورای اسلامی با آن تعداد وقتی در رأی گیری شفاهی( قیام و قعودی) تشکیک می‌شود دوباره رأی می‌گیریم و اینجا با تعداد محدود اعضا( ۲۵ نفر) چرا دوباره رأی نمی‌گیرید تا رفع شبه شود. او موضوع را به شوخی برگزار کرد و از من خواست به صندلی‌ام برگردم.

3- انحلال مجلس: موضوع انحلال مجلس توسط رهبری پس از نصب آقای خامنه‌ای از سوی برخی افراد در شورای بازنگری دنبال می‌شد. آنان در کنار دیگر اختیارات رهبری در اصل ۱۱۰ به دنبال احصا کردن امکان انحلال مجلس توسط این مقام بودند. لذا هماهنگی‌های لازم را صورت دادیم تا پیشنهاد انحلال مجلس رأی نیاورد که از این پیشنهاد عقب‌نشینی شد. از مرحوم آیت الله خزعلی که هم قومی ما بود و رفاقت و دوستی دیرینه‌ای داشتیم شنیدم که آقای خامنه‌ای در مقابل پرسش وی که چرا این پیشنهاد در جلسه طرح نشد گفته بودند وقتی مطمئن شدیم این پیشنهاد زمینه‌ای برای رأی ندارد از طرح آن منصرف شدیم. البته لازم به ذکر است که مرحوم خزعلی برخلاف ما خواستار درج چنین اختیاری برای رهبری بودند. خوشبخانه اختیار انحلال مجلس در زمره اختیارات رهبری احصا نشد در غیر اینصورت احتمالاً مجالس سوم و ششم رسماً منحل می‌شدند.

اعضای مجلس خبرگان

سخن از نفی استبداد و حاکمیت خودکامه فردی را در روزهای انقلاب فراموش نکرده‌ایم. این مهم در مقدمه قانون اساسی لحاظ گردیده و مشروعیت سیاسی بنیانگذار این نظام با آن ویژگی‌ها هم ناشی از حضور و حمایت میلیونی مردم دانسته شده است. قانون اساسی مشروع بخش همه‌ی ارکان قدرت در جمهوری اسلامی است. اصل ۱۰۷ قانون اساسی تعیین رهبر را بر عهده مجلس خبرگان که با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شود گذاشته است و اصل ۱۱۱ همین قانون با صراحت می‌گوید: "هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم است."

در نظام سلطنتی شخص شاه با استدلالی واهی از مسئولیت مبری گردیده بود و همین امر موجب فساد و سقوط آن سیستم گردید اما انقلاب اسلامی آن دیدگاه را به زباله‌دان تاریخ انداخت و این اصل بزرگ و زیبا، کلهم راع و کلهم مسئول را در قانون اساسی حاکم نمود؛ اگرچه در عمل این اصل بزرگ اجرا نگردید. در قانون اساسی هیچ قدرتی بدون نظارت و پاسخگویی وجود ندارد و تصور غیر پاسخگو بودن ریشه‌ای جز خودمحوری و خودکامگی ندارد. همانطور که رئیس‌جمهور و وزراء در مقابل مجلس پاسخگو و قابل استیضاح و عزلند، رهبری که بالاترین مقام سیاسی کشور است و تصمیمات این مقام بیشترین تأثیر را بر سرنوشت مردم و کشور دارد باید در قبال تصمیمات، سیاست‌های اتخاذی و عملکرد زیر مجموعه‌اش پاسخگو باشد. اتفاقاً این موضوع وقتی بحث اصلاح لایحه مطبوعات در مجلس ششم مطرح بود از سوی رهبری بیان شد. آیت‌الله خامنه‌ای گفتند اگر من در این زمینه اقدام نمی‌کردم خبرگان در این‌باره از من سؤال می‌کرد.

در قانون اساسی اهرم نظارت و کنترل بر قوای مجریه و مقننه پیش‌ینی گردیده و تا حدودی هم اعمال می‌گردد. اگر در حال حاضر مجلسی زنده و پویا نداریم تا در مقابل کوتاهی، ضعف‌ها و یا فساد احتمالی برخی از اعضای دولت و یا نهادهای ناقض قانون قرار گیرد این امر ناشی از قلع و قمع شورای نگهبان است که شایسته‌گان را به تیغ نظارت استصوابی از حق انتخاب شدن محروم کرده است.

همین امر در مورد خبرگان هم صادق است. در سال پایانی دوره اول مجلس خبرگان رهبری مکان جلسات این مجلس از ساختمان مجلس شورای اسلامی به حسینیه بیت رهبری برده شد و سپس طرح اصلاح آئین‌نامه خبرگان (بدون اطلاع رئیس وقت آن مجلس که شرح کامل آن در نامه اینجانب به آیت‌الله مشکینی در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۷۷ آماده است) مبنی بر واگذاری احراز صلاحیت نامزدها از مراجع و استادان به شورای نگهبان تهیه و ماه‌ها بعد در نشست خبرگان تصویب شد. هدف کنترل خبرگان بود که اینچنین حاصل شد. حذف چهره‌های برجسته‌ای از خبرگان اول در انتخابات دوره دوم ( سال ۱۳۶۹) مانند آیات دستغیب و احسان بخش و حجت‌السلام و المسلمین جمی در کنار دیگر نامزدها و چهره‌های شاخصی که اجتهادشان توسط مراجع و اساتید بزرگ تأیید شده بود لطمه بزرگی به استقلال خبرگان وارد ساخت. واگذاری سرنوشت مجلس خبرگان که طبق قانون اساسی نصب، عزل و نظارت بر رهبری را بر عهده دارد به منصوبین رهبری در شورای نگهبان که اتفاقاً اعضای آن همواره کاندیدای این مجلس هستند دور باطلی را ترسیم کرد و این رکن مهم قانون اساسی را از خاصیت تهی گرداند. هرچه جلوتر آمدیم دامنه حذف چهره‌های شناخته شده نظام گسترش یافت تا جایی که شخصیت‌هایی نظیر آیات و حجج الاسلام حاج سیدحسن خمینی، حجتی کرمانی، بجنوردی، عباسی‌فر و ... را در بر گرفت. معلوم نیست برخی چه رویاهایی برای خبرگان در سر دارند که برای تحقق آن همه باید قربانی شوند.

قانون اساسی خبرگان را با وظیفه‌ای معین ناظر بر مقام رهبری با آن اختیارات وسیع قرار داده است. این قانون مقرر کرده که هیچ نهادی بر این مجلس نظارت و احاطه نداشته باشد. این مجلس طبق قانون اساسی عالی‌ترین مرجع نظارتی در جمهوری اسلامی است و هیچ یک از نهادهای نظارتی نمی‌توانند مطابق مُر قانون اساسی مانع انجام وظایف قانونی آن در انتخاب، سؤال و یا عزل رهبر شوند. اما افرادی نظیر مرحوم مهدوی‌کنی بودند که علی‌رغم این صراحت قانونی می‌گفتند خبرگان حافظ رهبری است نه ناظر بر رهبری که پر واضح است این دیدگاه نه با فلسفه وجودی مجلس خبرگان همخوانی دارد و نه با قانون اساسی.

چند روز پیش در خبری خواندم که کمیسیون سیاسی و اجتماعی مجلس خبرگان به بررسی مسائل اقتصادی و تحولات بازار سکه و ارز پرداخته است. پیش از آن هم بیانیه‌ای به نام خبرگان منتشر شد که در آن "خروج از برجام، تکلیف شرعی و قانونی دستگاه دیپلماسی" خوانده شده بود و از مجلس و دولت خواسته بود که اقدامات لازم را در این مسیر بکار ببندند. این بیانیه به جای خبر از نظارت این مجلس بر عملکرد رهبر و نهادهای قدرتمند زیر نظر وی تنها به مدح و ستایش عجیب از او با لفظ "آیت‌الله العظمی" پرداخته بود و خارج از حیطه قانونی‌اش برای دیگر ارکان نظام تعیین تکلیف کرده بود و خواستار عذرخواهی رئیس‌جمهور به‌واسطه خسارات وارده از برجام شده بود. در این بیانیه آمده بود: "خبرگان ملت، درباره مبارزه قاطع با پدیده قاچاق و کنترل بازار ارز و سکه و اصلاح نظام بانکی و پولی و چرایی معطل کردن ظرفیت کشور در بخش اقتصادی بر برجام و رفع تحریم‌ها، سئوالات جدی از رئیس جمهور و دولت دارند." البته برخی از اعضا این مجلس گفته‌اند که از این بیانیه اطلاعی ندارند و صدور آن ارتباطی با آنان نداشته است.

اعضای محترم خبرگان رهبری

سئوالات جدی از رئیس جمهور و دولت بر عهده مجلس است نه خبرگان. قانون اساسی حق سؤال و استیضاح، برکنار کردن اعضای کابینه و حتی عدم کفایت رئیس‌ جمهور را به مجلس شورای اسلامی داده است. خبرگان وظیفه دیگری دارد که متأسفانه تاکنون به آن نپرداخته است. خبرگان اگر خبرگان باشد باید از نتایج سیاست‌های راهبردی رهبر در سه دهه گذشته که کشور را به اینجا رسانده پرسش کند. خبرگان اگر خبرگان باشد باید گزارشی جامع از نظارت خود بر رهبر و نهادهای زیر مجموعه وی که دامنه ناتمام آن تمامی ابعاد کشور را در بر گرفته ارائه کند. فقدان نظارت مؤثر خبرگان بر رهبری و نهادهای زیر نظر این مقام از جمله شورای نگهبان، سپاه پاسداران، بسیج، قوه قضائیه، صدا و سیما، و بنیادها و نهادهای اقتصادی در سه دهه گذشته خسارات جبران ناپذیری به کشور و مردم وارد کرده است که در این نامه هدف به گشودن ابعاد آن ندارم. اما صریحاً می‌گویم با این شیوه مدیریت، کشور به دوران پیش از مشروطه یعنی به زمان قاجار برگشته است.

آیا وقت آن نرسیده به وضعیت نهادهای نظامی و اقتصادی زیر نظر رهبری که نقش اصلی و مهم در وضعیت أسف‌بار امروز مردم و کشور دارند رسیدگی کنید و گزارشی کامل به صاحبان انقلاب ارائه کنید؟ حتماً در جریان اختلاس و ورشکستگی بانک‌های نظامیان هستید و می‌دانید ده‌ها هزار میلیارد خسارت این بانک‌ها به دولت واگذار شده و بناست هزینه غارت و حیف و میل برخی اشخاص از گرده ملت پرداخت شود.