«۳۰ شهریور» در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران، یادآور روزی است که 20 سال قبل به نام «گفتگوی تمدنها» نامگذاری شد، اما 9 سال بعد از آن، به دلیل آنچه منقضی شدن زمان این مناسبت و متولی خاص نداشتن آن اعلام کردند، از تقویم رسمی کشور حذف شد.
سال 77، سیدمحمد خاتمی نظریهای را به نام «گفتوگو میان تمدن ها» در واکنش به نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون، مطرح کرد. این نظریه اما، تنها در تحقیق و نظر باقی نماند و در دولت اصلاحات به عنوان دکترین سیاسی در دیپلماسی بهکار رفت و منجر به بهبود روابط بینالمللی و دیپلماسی ایران شد، همچنین با استقبالی چشمگیر در عرصه بینالمللی مواجه شد.
محسن امینزاده در گفتوگو با خبرنگار جماران در این باره گفت: «گفت و گوی میان فرهنگها و تمدنها» چارچوب گرانقدری برای منزلت و قدرت بخشیدن به خرد در مناسبات میان انسان ها در جهان امروز بوده و هست.
بدون شک طرح بحث گفتگوی تمدنها توسط رئیسجمهور اصلاحات آقای خاتمی، در ارتقاء جایگاه و منزلت ملت و دولت ایران در سطح جهان نقش به سزایی داشت و تداوم بخشیدن به آن به ویژه در دنیای بیخردی نوین ترامپی، میتوانست و میتواند منش و بینش ایرانیان را در جامعه جهانی برجسته و پررنگ کند و موقعیت کشور را در جهان ارتقا بخشد.
پدیده ای که پیش از آنکه توسط بیخردان در سطح جهان با آن مقابله شود، توسط بیخردان در ایران سرکوب و منزوی شد.
امروز ایران تنها از مزیت های راهبرد با ارزش « گفت و گوی میان فرهنگها و تمدنها» بی بهره نشده، بلکه با نوعی «گفتگو هراسی» مواجه است که حتی مذاکرات دیپلماتیک را نفی میکند. در جهان معاصر « گفتگو و مذاکره دیپلماتیک » ابزار قدرت است و بخشی بزرگی از قدرت قدرتمندان جهان در پیشبرد اهدافشان، از طریق گفتگو و با بکارگیری تدابیر دیپلماتیک حرفهای ، خردمندانه و مقتدارنه محقق میشود.
متقابلا فرار از مذاکره و گفتوگو هیچ فرصتی را برای هیچ بازیگر صاحب قدرت و مدعی قدرتی فراهم نمی کند، بلکه زمینه فشار بیشتر و تهدیدات بیشتر علیه آن کشور را فراهم می کند.
بدیهی است که مذاکره سیاسی به مفهوم تندادن به خواسته های طرف مذاکره کننده نیست. مذاکره سیاسی به منزله تلاش هوشمندانه و حرفه ای برای رسیدن به اهداف مورد نظر، بدون تن دادن به معارضه، جنگ و تحریم و تهدید است. حتی در وضعیت تهدید آمیز نظامی، مذاکره حرفهای و خردمندانه میتواند تهدیدات را کاهش دهد، خنثی کند و حتی برای طرف آسیب پذیرتر ولی هوشمندتر، فرصتهای موثری ایجاد کند.
طبعاً مذاکرات دپیلماتیک توسط بیخردان، ناکارآمدان و غیرمتخصصان میتواند فرصتها را نابود کند، چنانکه در دولتهای نهم و دهم غالباً چنین شد. اما عجیب آن است که آنچه با آن در ایران مقابله میشود، انجام مذاکره توسط بیخردان نیست، بلکه نفی بکارگیری خردمندانه و حرفهای ابزار دیپلماتیک و مذاکره توسط خردمندان است.