درس آموزی از تاریخ

۷ مهر ۱۳۹۷

اگر کارنامه رژیم سابق را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم درخواهیم یافت که عملکرد اقتصادی رژیم در قالب اجرای دو برنامه عمرانی سوم و چهارم در سالهای ۱۳۴۱ الی ۱۳۵۱ موفق ترین دوران تاریخ اقتصادی معاصر کشورمان بوده است. برپایه گزارش های رسمی منتشره شاخص های اقتصاد کلان کشور در این دهه اینگونه گزارش شده است : نرخ رشد متوسط سالانه تولید ناخالص داخلی به قیمت عوامل ۱۱/۱، تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی بخش خصوصی ۱۱/۲ و بخش دولتی ۱۸/۵، نرخ تورم ۲/۴، و نرخ رشد جمعیت ۲/۸ درصد بوده است. در سایه چنین عملکردی در پایان سال ۱۳۵۱ و به قیمت ثابت، تولید ناخالصداخلی ۲۱۶ درصد، درآمد سرانه ۱۱۹ درصد، جمعیت ۳۵ درصد، ارزش افزوده بخش صنعت ۳۰۳ درصد و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی ۲۸۸ درصد، در مقایسه با سال ۱۳۴۰ افزایش یافت. ( به نقل از کتاب موج دوم تجدد آمرانه در ایران، تاریخ برنامه های عمرانی سوم تا پنجم، سعید لیلاز، انتشارات نیلوفر، ۱۳۹۲ )
رژیم سابق در سایه چنین عملکردی به خیال خود توانسته بود با سرکوب قیام ۱۵ خرداد، تبعید آیت الله خمینی به خارج از کشور، بازداشت فعالان سیاسی مخالف اعم از چپ ها و ملی و مذهبی، و محاکمه اعضای نهضت ازادی در دادگاه علنی نظامی و محکومیت آنها به سالها زندان، نوعی ثبات سیاسی و سکوت قبرستانی را برکشور حاکم و رو بسوی تمدن بزرگ گام بردارد، و با همین خیال بود که به تدارک جشن های پرهزینه و نمایشی ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی اقدام کرد، و برای ایفای نقش ژاندارمی در منطقه به تجهیز ارتشی که مقام پنجم نظامی جهان را نصیب ایران کند، با دستیابی به درآمد افسانه ای نفت، گام بردارد. در ایندوره رژیم توانسته بود بیش از پیش حمایت کشورهای غربی و به ویژه امریکا و انگلیس را برای اجرای طرح های توسعه طلبانه داخلی و منطقه ای بدست آورد، و درعین حال روابطش را با شوروی و کشورهای بلوک شرق بهبود بخشد، و نمایشی از استقلال ملی را به نمایش گذارد. اما این تصویر بازتاب دهنده همه آن وقایع و تحولاتی نبود که در درون جامعه ایران جریان داشت و در کمتر از یک دهه به خروش و جنبشی انقلابی تبدیل شد و بنیان رژیم شاهنشاهی پهلوی را از ریشه کند.
در ایندوره در درون جامعه دو رخداد دیگر هم در حال جریان و شکل گیری بود یکی اقتصادی اجتماعی بود، و دیگری سیاسی. در سایه عملکرد اقتصادی رژیم ترکیب جمعیتی شهری- روستائی تغییر کرد و مهاجرت از روستاها به شهرها شدت گرفت. در سال ۱۳۳۵ جمعیت شهری ۳۱/۴ درصد و ۶۸/۶ روستائی درصد بود که در سال ۱۳۵۱ به ۴۲/۵ درصد جمعیت شهری و ۵۷/۵ درصد روستائی تغییر یافت، و به پدیده ای اقتصادی اجتماعیِ حاشیه نشینی شهرها، و به دنبال آن شکاف طبقاتی و تبعیض شدید بین شهرها و روستاها دامن زد، و در دل این وضعیت شکل گیری گروه های مبارز چریکی علیه رژیم با مشی مسلحانه توجیه یافت و بنیان نهاده شد، و درست در اوج دستیابی رژیم به بهترین ارقام شاخص های اقتصادی انجام عملیات مسلحانه در اواخر سال ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ آغاز شد و به رغم سرکوب شدید تا سال های بعد ادامه یافت و تاثیرات دیرپائی در فضای سیاسی کشورمان برجای نهاد.
سئوال مهم برای « درس آموزی از تاریخ » این است که چرا درست در اوج موفقیت های اقتصادی رژیم سابق زمینه سازی شکل گیری گروه های مبارز چریکی با مشی مسلحانه بوجود آمد و در جریان عمل سیاسی رژیم را در سراشیبی سقوط قرار داد؟ بنظرم با مرور تاریخ آن دوران به این جواب می رسیم که ساختار اقتصادی اجتماعی کشور به سرعت رو به پیشترفت و دگرگونی های بنیادی بی سابقه بود، حال آنکه سرعت تحول در ساختار اجتماعی و سیاسی تناسبی با این تغییرات نداشت، و بدتر اینکه ساختار سیاسی نه تنها بهبودی را به نمایش نمی گذاشت بلکه با تحکیم استبداد مطلقه فردی شاه به پسرفت و انسداد سیاسی دامن زده بود و منفذی برای فعالیت سیاسی قانونی مسالمت آمیز و اعتراضات مدنی و صنفی باقی نگذاشته بود.
حال « درس آموزی از تاریخ » برای شرایط امروز کشورمان چه پیامی می تواند داشته باشد؟ می دانیم که وضعیت اقتصادی اجتماعی کشور مطلوب نیست و مرور شاخص های کلان اقتصادی هم تعریفی ندارد. درعین حال شاهد حاشیه نشینی و شکاف طبقاتی و توزیع نابرابر درآمدی در جامعه و تبعیض بین مرکز ( شهرها ) و پیرامون ( روستاها ) هستیم، و با توجه به شرایط محیطی و محاطی که کشورمان با آن مواجه است حتی اگر عزمی واحد در مجموعه حاکمیت برای بهبود اوضاع اقتصادی اجتماعی فراهم آید انتظار بهبود درمیان مدت برآورده خواهد شد. بنظر می رسد تنها دلیلی که هنوز نظام سیاسی و جامعه ما را سرپا نگه داشته و از تبدیل مخالفان و منتقدان به وضعیتی مشابه دوران دهه چهل وانداشته، عدم انسداد سیاسی و نیمه باز بودن فضای رسانه ای و امکان اعتراضات مدنی و صنفی است. از این درس همچنین می توان آموخت که برای گذار از این شرایط دشوار این فضا باید بازتر و اسباب مشارکت هرچه بیشتر شهروندان در اداره کشور و جانگیری جامعه مدنی دامن زده شود چراکه تنها میدان مانوری است که هزینه مالی و مادی چندانی برای حاکمیت لازم ندارد اما به لحاظ بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد ملی می تواند بسترساز تعمیق و تحکیم استقلال و حاکمیت ملی و راهبری کشور بسوی فردای بهتر باشد. از اینروست که راهبرد اصلاحات و انجام آن توسط حاکمیت می تواند راهبر نظام و کشور بسوی افق های نو باشد و با جلب اعتماد و مشارکت شهروندان و هم افزائی نیروها بر توان ملی بیفزاید و راه عبور از چالش ها و بحران ها و مشکلات پیشاروی کشور را هموار نماید، و درغیر اینصورت بقول رودکی :
هرکه ناموخت از گذشت روزگار - نیز ناموزد زهیچ آموزگار
تا جهان بود از سر مردم فراز - کس نبود از راز دانش بی نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان - راز دانش را به هر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند - تا به سنگ اندر همی بنگاشتند
دانش اندر دل چراغ روشن است - وز همه بد بر تن تو جوشن است