نقش خطیر مقام رهبری و حسن روحانی

۸ مهر ۱۳۹۷

کشور با «بحران‌های انباشته» اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روبرو شده است. شبح این انباشت بحران در ایران، حاکمیت و مردم را رها نمی‌کند. با اینکه همچنان راه نجات کشور تخلیه این «انباشت بحران‌ها» و حرکت به سوی توسعه پایدار و همه جانبه است، ولی فعلا چشم‌اندازی برای عبور از بحران از سوی حاکمیت برای جامعه نشان‌ داده نشده است و جامعه در وضعیت نومیدی و «اعتراض ‌‌نیمه‌خفته» است.

متاسفانه تاکنون دو رخداد بزرگ و تسهیل‌بخش «اصلاحات» و «اعتدال» که می‌توانست کم‌هزینه‌ترین راه برای تخلیه بحران‌های جامعه و حرکت به سوی توسعه همه‌جانبه باشد از سوی «جریان ضد‌توسعه» از کارکرد‌موثر افتاده است. زیرا جریان ضد توسعه هم در حاکمیت «قدرت سیاسی» دارد و هم در بخش مذهبی و محروم جامعه «قدرت اجتماعی» دارد و بجای دنبال‌گیری «توسعه همه جانبه» به دنبال تحقق «انگاره‌های اسلام سیاسی، رسالتی و استثنایی» در سطح ملی و جهانی بوده است- متاسفانه نظام‌سیاسی همان خطای راهبردی اتحاد جماهیر شوروی را تکرار کرده و می‌کند. البته در شرایط فعلی بخاطر حادشدن چالش ترامپ با ایران پیگیری این «انگاره استثنایی» مقداری با مشکل روبرو شده است. (در چنین فضایی است که روحانی می‌تواند سخنرانی خود را بر اساس «دیپلماسی نرمال، غیراستثنایی و مبتنی بر منافع ملی» تنظیم کند و در مجمع عمومی ارائه دهد و در تهران از سوی مطبوعات جریان ضد‌توسعه ناسزا دریافت نکند.)

چه بسا ایران با قبول سختی‌ها بتواند از پیچ ترامپ در دو سال آینده عبور کند اما ایران با ادامه سیاست‌های عقیم‌سازی اصلاحات و اعتدال نمی‌تواند نسبت به پیامدهای نامعلوم «انباشت بحران‌ها» بی‌تفاوت باشد. در شرایط فعلی نظام سیاسی به جای پاسخگویی جدی و نهادی عمده تلاشش امنیتی کردن فضا و کنترل کنش‌های مدنی مردم است. در جامعه بحرانی ایران و در فضای مدیریت امنیتی در آینده هر رخداد و اعتراض کوچکی جنبه امنیتی پیدا می‌کند و کار نیروهای امنیتی در کنترل اوضاع سخت و سخت‌تر می‌شود. و متاسفانه آستانه تحمل و مدارای حکومت و مردم ناکام و ناراضی کم‌و‌کمتر می‌شود. در مقابل ظرفیت نظام سیاسی برای مهار مشکلات اساسی کشور (مثل بی‌اعتمادی و ناامیدی به کارایی نظام سیاسی، بیکاری مزمن، بحران کمبود آب، رانت‌جویی و ...) ضعیف‌تر شده و در مقابل آن توجه نظام سیاسی به مسائل فرعی مثل رقص چند دختربچه در برج میلاد برجسته می‌شود. در چنین فضایی نه تصمیمات حاکمیت در ایجاد هماهنگی بیشتر بین سه قوه موثر است (بعنوان مثال پس از اعتراض دیماه و تشدید بحران‌های کشور مدیریت مجلس بیشتر برای دولت روحانی مانع می‌تراشد تا اینکه کمک کند) و نه کلید روحانی می‌تواند قفل اصلاح در نظام سیاسی و اقتصادی را بگشاید.

در این وضعیت «انباشت بحران» و در این فضای «قفل‌شدگی‌ اصلاح» و در فضای ناامیدی در تمام لایه های جامعه چه وضعیتی در پیش‌روی ما است؟ تجربه بشری در دانش جامعه‌شناسی به ما می‌گوید که در جوامع و نظام‌های سیاسی در وضعیت ایران امروز، چه نظام‌سیاسی در مسیر جدی اصلاح‌ قرار بگیرد و چه همان مسیر ضد‌توسعه و استثنایی را طی کند و یا چه نظام سیاسی در مقام عمل از لحاظ راهبردی «گیج» باشد، احتمال نوعی فوران اجتماعی (اگر‌چه نه لزوما انقلاب، یا انقلاب آرام) زیاد هست. چرا که جامعه نه به «اصلاح‌مستمر» تجهیز شده (و نه حتی مسیر توسعه اقتصادی و تعامل با جهان بر اساس تجربه چین را تجربه کرده) است و مجرای تخلیه بحران‌های جامعه بسته است. در این وضعیت بعید نیست کشور دیر یا زود در وضعیت‌های پیش بینی و کنترل‌ناپذیر قرار گیرد.

به نظر من برای برون رفت از چنین وضعیت بحرانی و غیر‌قابل پیش‌بینی نقش مقام رهبری و حسن روحانی خطیر است. زیرا این دو شخصیت در وضعیت ضعف نهادی در جامعه ایران می‌توانند شرایط را برای تدوین یک «منشور برون‌رفت از بحران» فراهم کنند. منشوری که مولفه‌های اصلی‌اش نوید دهنده تفکیک نهادی، گشایش سیاسی در داخل، عدالت قضایی و انتخاباتی و دیپلماسی نرمال باشد. من در این مجال دنبال تعیین مختصات این منشور نیستم ولی روئوس این منشور شایسته است مورد قبول حاکمیت، دولت و نیروهای جامعه‌مدنی باشد و در این زمینه ما نیازمند بحث در حوزه عمومی هستیم.

ممکن است گفته شود در شرایط بحرانی اگر نظام سیاسی تن به اجرای «منشور برون رفت» بدهد بر شدت بحران‌ها افزوده می‌شود. درصورتیکه تجربه بشری در چهار دهه اخیر به ما می‌گوید حتی اگر اجرای منشور برون‌رفت به نتیجه نرسد فوران اجتماعی جامعه‌ با هزینه کمتری آرام می‌گیرد تا جامعه مجددا برای حرکت به طرف توسعه پایدار و همه جامعه آماده شود. در وضعیت کنونی مشکل آنجا است که همه تلاش حاکمیت این است که با کنترل جامعه می‌خواهد از پیچ توطئه ترامپ در دو سال آینده عبور کند ولی باید توجه داشت که مشکل جامعه ایران فقط «توطئه ترامپ» نیست بلکه مشکل جامعه ایران «تراکم بحران‌ها در وضعیت قفل‌شدگی» و «ناامیدی از وجود هرگونه نقشه‌راه نجات برای آینده» است.

البته جامعه ایران در دوراهی رفتن به سوی جهنم یا بهشت قرار ندارد. بلکه ایران بر سر دوراهی رفتن به سوی ناامنی، نامعلومی و ضعیف شدن زیرساخت‌ها از یک طرف و رفتن به سوی توسعه‌پایدار و همه‌جانبه (بعداز عبور از پیچ ترامپ) قرار دارد. رسیدن به یک «منشور عبور از بحران» با اجماع در حاکمیت، دولت و جامعه‌مدنی و اجرای آن، می‌تواند ایران را در مسیر توسعه و پیشرفت قرار دهد. و در این راه نقش مقام رهبری و حسن روحانی خطیر است. و شایسته نیست امور و مشکلات روزمره این دوشخصیت را از چاره‌اندیشی برای عبور ایران از «وضعیت انباشت بحران و قفل‌شدگی و بی‌آینده‌گی» غافل کند.