“نخواهم گذاشت” اقای خامنه ای چه معنایی دارد؟­

۱۵ مهر ۱۳۹۷

تقی رحمانی
داستان از این قرار است که صدایی در جامعه مدنی ایران بلند است که تعامل و صلح و رابطه بدون تنش با جهان می خواهد. قصد زانو زدن هم ندارد.
این صدا از دوم خرداد ۱۳۷۶ بلند شده است. این صدا در حکومت ایران پژواک دارد. اما مقاومت رهبری نظام و هم بدنه نظامی امنیتی و بخشی از جامعه باعث شده است که این صدا چهره غالب پیدا نکند در صورتی که اکثریت عددی در جامعه را دارد.
سخنان رهبری نظام در ورزشگاه ازادی بس تاسف برانگیز است. با سنت امام شیعه نمی خواند. مگر این که وی اعلام کند که امام عصر است و مطابق سنت و باور شیعه ۱۲ امامی حق حکومت معصوم دارد.
وی چنین ادعای ندارد پس نمی تواند بگوید که تا زنده است نمی گذارم که امری انجام بشود یا نشود. توجه کنیم مهم این نیست که او چه چیزی را اجازه نمی دهد. بلکه مهم این است که وی چنین اختیاری ندارد که اگر چیزی مطابق میل مردم بود را نادیده بگیرد.
تجربه ما هم حکومت امام علی است او با حکمیت در جنگ صفین مخالف بود اما چون خواست مردم بود تن داد.
پس نکته و منظور ما روشن است. اما وی چرا چنین می گوید علت این است که رهبری نظام حکومت بدون زمان و مدت مشخص دارد این مدل حکومت دیکتاتوری می آورد.
اما در همین سخنرانی وی گفت که نهال نظام در حال حاضر درخت تنومند شده است. اگر چنین است پس چرا وی این در خت تنومند را به دیگری نمی سپارد تا راهش بهتر باز شود و قوی تر شود. واقعیت این است که نظام حکومتی چین در مدت ۲۵ سال درخت تنومند شد و توانست روی پا خود بیستد.
اما نظام ایرانی چه پهلوی و چه این نظام تنومند نبود و نیست. پر و سر و صدا است اما تنومند نیست علت عدم تنومندی را هم باید در رفتار حاکمان دید. رهبری نظام اجازه نداد که نظام بر پای خود متمرکز شود او نظام را به خود سنجاق کرده است. اگر این نظام تنومند بود نیاز نداشت که حتی بدون رهبر نظام مقابل امریکا زانو زند، تا وی مانع شود.
این احساس خطر نشان می دهد که نظام تنومند نیست. رهبری نظام اجازه نداد که جمهوریت نظام قوی شود در رفتار با مخالفان و هم خاتمی و هم موسوی و کروبی و هم جامعه مدنی که می توانستند ایران را قوی کنند سخت گیری کرد و امروز در داخل نظام او صدای می شنود که امثال من هم از ان می ترسیم در درون نظام صدای زانوزدن هم مشاهده می شود. اما رهبری نظام طرفداران تعامل با جهان را سرکوب کرده است. رهبری نظام مقصر اصلی است که اگر روزی ایران،نه فقط نظام در برابر بیگانه به جای تعامل تسلیم شود چرا که رهبر نظام فرصت سوزی کرده و توسعه ایران را به عقب انداخته است.
رهبری نظام تجربه جمال عبدل ناصر در مصر را دارد که با ستیز بیهوده با غرب و دیکتاتوری در داخل زمینه پیدایش انور سادات را ایجاد کرد در درون نظام هم عده ای نگاه انور ساداتی دارند. اما علت رشد این نگاه لج بازی رهبری نظام با جریانی به نام تعامل گرا با غرب است. رهبری نظام در سخنان ورزشگاه نشان داد که تناقض عجیبی در تحلیل خود دارد. نظام را به خود سنجاق کرده است نظام را تنومند می داند اما از خط زانو زدن نظام انسان می ترسد که تهدید به تا جان دارم و زنده هستم ،می کند. او صدای جامعه را هم که تعامل با غرب می خواهد بد می فهمد این بد فهمی به سود هیچ کس نیست.
اما صدای تعامل با جهان بر اساس حفظ ایران در جامعه باید بلند تر شود.