درباره‌ی «مذاکره‌هراسی»

۱۶ آبان ۱۳۹۷

مذاکره‌‌هراسی و دیپلماسی‌ستیزی و خردگریزی در مسائل بین‌المللی برای یک دولت مستقر و قدرتمند مفهومی ندارد. چنین دولتی باید با دقت و مراقبت نسبت به مقاصد بیگانگان، از ابزار دیپلماسی و مذاکره نیز برای حفظ و ارتقاء قدرت خود بهره بگیرد. این امر بخصوص پس از پایان جنگ سرد، و بهم خوردن نظام دوقطبی جهان تغییر کرده و دیپلماسی موفق و خردمندانه‌ی دولت‌‌های متوسط و کوچک نیز بسیار اهمیت یافته است.

در دوران جنگ سرد موازنه قدرت میان دو ابرقدرت،‌‌ ایران را با داشتن سیاست خارجی غیرموثر و شعاری نیز تا حد زیادی از آسیب مصون نگاه می‌داشت، اما پس از پایان جنگ سرد نقش بازیگران متوسطی مانند ایران در جهان افزایش یافته است. در چنین شرایطی، دیپلماسی ارزش و تاثیری بسیار عمیق‌تر از گذشته برای ایران پیدا کرده است‌، بخصوص آنکه با فروپاشی اتحاد شوروی، ایران به یکی از پرهمسایه‌ترین کشورها در بحران‌خیزترین منطقه جهان بدل شده است.

ایران تا زمانی که در موضع آسیب پذیرتری قرار داشت مجبور بود که واکنش‌های خود را در مواجهه با تهدیدات، در فضاهای دیگری مانند فضای عمومی انجام دهد. مثلا مجبور بود در واکنش به عملکردهای نادرست آمریکا با دعوت از مردم و برگزاری تظاهرات مردمی عکس‌العمل نشان دهد. اما سالهاست که کشور از این مرحله عبور کرده و امکان بهره مندی از همه ابزارهای قدرت از جمله مذاکره با حریف را دارد. در چنین شرایطی دیپلماسی و مذاکره ابزار مهم و موثری برای حفظ امنیت و ارتقاء قدرت کشور است.

هیچ کشور قدرتمندی در جهان در مواجهه با کشورهای مخالف و رقیب و دشمن خود هرگز از ابزار مذاکره فاصله نگرفته و هرگز تصور نکرده است که مذاکره موقعیت آن را تضعیف می‌کند یا عقب‌نشینی و باج‌دادن به رقیب و دشمن محسوب می‌شود.

بزرگترین و مهمترین مذاکرات دوران جنگ سرد، مذاکرات دو دشمن قدرتمند، آمریکا و اتحاد شوروی بود. تجربه جمهوری اسلامی ایران در مذاکره با آمریکا هم نشان می‌دهد که مذاکره از موضع قدرت و بی نیازی، فرصت ساز است و می‌تواند خنثی‌کننده تهدیدات باشد.

موضع برابر در مذاکره نیز الزما به معنای برابری در همه توانایی‌ها نیست. مثلا ایران در مسئله مبارزه با تروریسم برای مذاکره با جامعه جهانی دارای موقعیت مستحکم و مقتدری است و از غالب طرف‌های مذاکره در این صحنه، موقعیت برتری دارد.

تا زمانی که کارکرد بسیار موثر دیپلماسی برای کنترل تهدیدات و ایجاد فرصت برای کشور در مقابل کشورهای قدرتمند تجربه نشده بود، تردید نسبت به اهمیت نقش دیپلماسی شاید قابل توجیه بود؛ اما با تجربیاتی که در مواجهه با آمریکا در بحران‌‌هایی چون حمله آمریکا با افغانستان و عراق تجربه شد، انتظار آن بود که دیپلماسی جایگاه درست خود را به دست آورد و در کنار قدرت نظامی کشور نقش کلیدی و حرفه‌ای خود را برای خنثی‌سازی تهدیدات و تقویت امنیت ملی و توسعه ملی ایفا کند.

این نقش می‌توانست مانع وقوع بحران ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت شود. می‌توانست مانع شکل‌گیری و تحقق بزرگترین اجماع جهانی برای تحریم ایران شود. در مرحله بعد، برجام تدبیر مهم دیپلماسی برای رهاکردن ایران از چنگ آمریکا در شورای امنیت و بهم‌زدن اجماع جهانی علیه ایران بود. پس از برجام نیز شرایط خیلی مناسب‌تری برای دیپلماسی کشور فراهم شد.

وضعیت منطقه نیز فرصت نمایش اقتدار سیاسی - نظامی جدیدی را برای ایران فراهم کرد. اما برای بهره‌گیری درست از این شرایط در داخل کشور اجماع ایجاد نشد و به‌شکلی از ادامه روند درست سیاست خارجی ممانعت شد.

مجموعه کنش‌‌های خارجی جمهوری اسلامی در قیاس با بزرگی بحرانی که ایران و جهان حامی کشورمان با آن مواجه است، کافی نیست. جمهوری اسلامی به خردورزی‌‌های بسیار بیشتری نیاز دارد.
ایران باید بتواند اجماع جهانی را به فرصت برای خود بدل کند و باید بتواند پنجره‌‌هایی با کمک کشورهای دیگر به روی اقتصاد خود بگشاید. سازوکار این دیپلماسی اقتصادی بین‌المللی ضروری در شرایط کنونی در وزارت امور خارجه و نیز در کل حاکمیت فراهم نیست و باید فراهم شود. تجربه‌ی مهم و موفق شکایت به دیوان لاهه نیز حاکی از ظرفیت های کمتر شناخته شده دیپلماتیک ایران است.

در کنار بحران بزرگ پیش‌روی کشور فرصت‌‌های مهمی هم به‌وجود آمده است. استفاده از این فرصت‌‌ها نیاز به اجماع ملی و همکاری ملی و بکارگیری توان تخصصی و تجربی همه‌ی ایرانیان در داخل و خارج ایران دارد.