آئینه تاریخ

۱۸ آبان ۱۳۹۷

نسل من بیاد می آورد، و برای یادآوری نسل هایی که پس از انقلاب زاده شده اند، آخرین شاه ایران در سال ۵٤ در سایه افزایش افسانه ای درآمد نفت، وابستگی و دلگرمی به قدرت های غربی، برگزاری موفقیت آمیز جشن ۲۵٠٠ ساله شاهنشاهی با حضور سران ۵۵ کشور و تغییرتاریخ از هجریشمسی به شاهنشاهی، سرکوب و مهارمنتقدان و مخالفان حکومت با اعدام و به بند کشیدن بسیاری از چریک های عضو گروه های سیاسی و مسلح، تشکیل یک ارتش مدرن و مجهز به آخرین سلاح های روز، و انحلال دو حزب فرمایشی مردم (غلامان خانه زاد) و ایران نوین (چاکران جان نثار) در یک حزب نمایشی رستاخیز، خود را در اوج قدرت می دید و از زبان شاه و تبلیغات رسمی، ایران درحال رسیدن به دوازه های تمدن بزرگ تصور و تصویر می شد. بیان اینکه ایران پنجمین قدرت نظامی دنیا و قدرت برتر و ژاندارم خلیج فارس و منطقه خاورمیانه است سرخط اخبار بود، و خلاصه بنا به " یادداشت های علم " شاه سرسختانه باور داشت که هیچ ایرادی به شیوه حکمرانی و فرمانروایی اش نیست و اگر افراد یا گروهی به مخالفت با او برمی خیزند، صرفا به علت نادانی و بی خبری از دستآوردهای حاکمیت اوست. او چنان خود را مسلط بر اوضاع و آگاه از تحولات کشور می پنداشت که طی گفتگویی باجیمزکالاهان وزیر امور خارجه وقت انگلستان مدعی می شود :" من فکرم همیشه متوجه سی سال آینده است. ."
اما در خردادماه همین سال در قم به مناسبت سالگرد قیام ۱۵ خرداد یک اتفاق می افتد که آنرا به نقل از کتاب « سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (۱۳۸٤-۱۳٤٤) » به کوشش جمعی از پژوهشگران انتشار یافته توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی جلد دوم ص ۱٠۵ الی۱۱۱ می آورم :
"عصر روز ۱۵/٣/۵٤ جمع کثیری از طلاب و روحانیون برای بزرگداشت قیام ۱۵ خرداد سال ۱٣٤۲ مطابق برنامه هرساله، مجلس یادبودی در مدرسه فیضیه برگزار کردند. پس از نماز مغرب و عشا گروهی از طلاب با تبعیت از پیام امام خمینی از داخل مدرسه با شعارهایی چون : « درود بر سعیدی ها، سلام بر خمینی، مرگ بر شاه مزدور » تظاهراتی به سمت میدان آستانه، به راه انداختند. مامورین با استفاده از ماشین آب پاش، کوشیدندحرکت تظاهرکنندگان را سد نمایند؛ ولی موفق نشدند؛ سپس گاز اشک آور شلیک کردند. در نتیجه طلاب به داخل مدرسه عقب نشینی کرده، درب مدرسه را بستند و تظاهرات خود را ادامه دادند. در ساعت۱٠ شب بعضی از طلاب که قصد خروج داشتند تا به منزل یا خوابگاههای خود بروند، توسط نیروهای محاصره کننده بازداشت می شوند که ساواک در گزارش خود نام ۲٣ تن از آنان را با ذکر مختصری ازبازجویی های آنان آورده است. آن شب محاصره شدگان هر از گاهی تا صبح شعارهایی چون « طلبه ها بیدارند، بله »، « از پهلوی بیزارند، بله » را سر دادند. بامداد روز ۱۶ خرداد مجددا طلاب دست به تظاهرات زده و تعدادی از آنان نیز با پوشاندن صورت خود بر روی بام های مدارس آمده، شعار گویان با سنگ و آجر به نبرد با ماموران محاصره کننده برخاستند. عصر همان روز، طلاب با اجتماع در مدرسه فیضیه، مجددا دست به تظاهرات زدند و پس از برگزاری نماز مغرب و عشا با سر دادن شعارهایی به تظاهرات ادامه دادند...
گروهی از انان به هنگام شعار دادن، با پرتاب سنگ و آجر قصد شکستن محاصره و خروج از مدرسه را داشتند که با عکس العمل مامورین مواجه شده، توسط ماشین آب پاش و شلیک گاز اشک آور مجبور شدند به داخل مدرسه باز گردند. در این اثنا مامورین پنج تن از طلاب را که نقش بیشتری داشتند بازداشت و به شهربانی بردند .طلبه ها در مرتفع ترین گنبد مدرسه پرچم سرخی را به نشانه پیروی جنبش خود از قیام امام حسین(ع) برافراشتند و در گوشه و کنار مدرسه نیز پلاکاردهایی را نصب کردند که شعارهایی چون : « به یاد آریم آن ماه محرم، نیمه خرداد، خروش خشم انسان های آزاد » یا « خمینی و خمینی ها، سعیدی و سعیدی ها » بر آنها نوشته بود .
ماموران حاضر که از حجم گسترده جمعیت و شدت مقاومت روحانیون قادر به سرکوبی آنان نشدند، از مرکز تقاضای کمک کردند و برای شناسایی بیشتر جو داخلی مدرسه از روز دوم از طریق گلدسته های مشرف به مدرسه و با به پرواز درآوردن بالگرد از تظاهرکنندگان عکس برداری نمودند .طلاب در طی این سه روز از نان و خرما و بعضا پنیری که از بیرون و به شکل مخفیانه به داخل فرستاده می شد، تغذیه می کردند. درایام محاصره، آب و برق مدرسه نیز توسط ساواک قطع شده بود .
در طول سه روز درگیری و محاصره در گرمای طاقت فرسای خردادماه قم، بسیاری از روحانیون برای همراهی با محاصره شدگان - دربیرون مدرسه - به فعالیت مشغول بودند. بیش از ۵٠٠ تن آنان به منزل آیت الله گلپایگانی رفته، از ایشان تقاضای چاره اندیشی نمودند و عده ای دیگر به منزل سایر مراجع رفتند. گروهی هم در اطراف میدان آستانه و نزدیک درب اصلی مدرسه گرد آمده بودند تا اگر طلاب بیرون آمدند آنان را در میان گرفته، از تعرض ماموران رژیم جلوگیری کنند .
پیش از هجوم وحشیانه ماموران، مراجع ثلاث قم در منزل ایت الله حاج شیخ مرتضی حائری تشکیل جلسه داده، برای رهایی طلاب رایزنی نمودند. چون هجوم و حمله به مدارس پیش بینی می شد طلاب نیز دائما با دفاتر مراجع تهران، قم و سایر بلاد، تماس تلفنی داشتند؛ ولی هیچ یک از این تلاش ها نتیجه نداد و فیضیه و دارالشفاء، در عصر روز هفدهم خرداد تبدیل به میدان نبردی نابرابر شدند و حماسه خونین و قهرمانانه جنبش سه روزه ۱۵ تا ۱٧ خرداد ۱٣۵٤ سرکوب شد.
در ساعت ٣٠/٤ بعد از ظهر روز هفدهم بالگردهای اعزامی مجددا برآسمان ظاهر شدند و قدرت نمایی کردند و هم زمان نظامیان ورزیده ای که گفته می شد نیروهای ویژه گارد جاویدان شاهنشاهی هستند، از پشت بام های اطراف مدرسه به داخل حیاط هجوم آوردند و به ضرب و شتم طلاب پرداختند. آنان با تشکیل دالانی انسانی از نیروهای باتوم بدست، دستگیرشدگان را از این معبر همراه با ضرب و شتم شدیدعبور می دادند. پس از انتقال مضروبین و مجروحین به زندان، نیروهای رژیم مدرسه را اشغال و پس از آنکه با جستجوی حجره به حجره تمامی کسانی را که در آنجا پناه گرفته بودند؛ مضروب و بازداشت کردند و همه درها و پنجره ها را شکستند و اثاثیه آنها را داخل حیاط ریختند، مدرسه را تعطیل نمودند ...
ساواک علت شکل گیری این جنبش را علاوه بر بزرگداشت قیام ۱۵ خرداد ۱٣٤۲، صدور اعلامیه امام خمینی در مخالفت با حزب رستاخیز و تخطئه برنامه اصلاحی شاه گزارش کرده، و ملا احمد کروبی را که از چند روز قبل در مدرسه مستقرشده بود و عصرها که مدرسه مملو از جمعیت بود، سخنرانی می نمود، از عوامل مشخص تحریک طلاب دانسته است ...
چند صد تن از دستگیرشدگان، در زندان « نسوان »شهربانی قم، که حداکثر ظرفیت آن ۱٠٠ نفر بود، جای داده می شوند. سپس بازجویی همراه با شکنجه از افراد آغاز شد... در این حرکت خود جوش حدود ۵٠٠ تن از طلاب و روحانیون که جز تنی چند، قریب به اتفاق آنان جوان بودند، بازداشت شدند. بر اساس آمار سال ۱٣۵٤ در مدارس طلبگی قم ۶٤۱٤ تن طلبه مشغول به تحصیل بودندکه براین اساس رقم افراد بازداشتی نشانگر میزان بالای مشارکت آنان دراین واقعه است ...در انعکاس اخبار و تحلیل حوادث ۱۵-۱٧ خرداد ۱۳۵٤ قم، مطبوعات رژیم شاه بدان گونه که انتظار می رفت با تشبث به دروغ و تحریف عمل کردند. با تیترهایی چون « اطلاعات تازه ای ازنقابداران شورشی قم »، عکس هایی ازتظاهرات طلاب و روحانیون در لباس غیر روحانی را که برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط ساواک، نقاب برچهره خود زده بودند، منتشر ساختند و بی آنکه از مناسبت ۱۵ خرداد نامی ببرند، مدعی شدند که در این تظاهرات « شعارهای کمونیستی » داده شده است، و عوامل ارتجاع سیاه و سرخ در لباس روحانیت آشوبگری کرده اند. این تبلیغات بگونه ای بود که مراجع قم ناچار از صدور بیانیه و تکذیب ان شدند. بطور نمونه آیت الله گلپایگانی در اطلاعیه خود نوشت : تهمت های ناروایی که در مطبوعات نسبت به روحانیت درج شده، تکذیب می شود ؛ و ساحت مقدس روحانیت شیعه، از تایید مرام کمونیسم منزه و مبراست. "
آنچه آمد به نقل از کتابی است که از سوی موسسه ای وابسته به نهادهای اطلاعاتی کشور انتشار یافته است. حال به طرح ادعاهایی که هر از گاهی از تریبون های رسمی مطرح می شود از قبیل اینکه ایران یکی از قدرت های دنیاست، قدرت برتر منطقه است، در باشگاه اتمی جای گرفته است، باید مدیریت جهان را بدست گیرد، قدرت نظامی اول خاورمیانه است، هیچ کشوری نمی تواند نگاه چپ به ایران می کند و اگر بکند همه دنیا را به هم می ریزیم و به آتش می کشیم، اینکه حاکمیت وامدار هیچ حزبی نیست و... و ایضا نحوه مواجهه حاکمیت با تظاهرات اعتراضی مردم ... ظاهرا در کشور ما دائما تاریخ برخلاف تکرار ناپذیر بودن در حال تکرار است، وبه ویژه حاکمان ما حاضر نیستند در « آئینه تاریخ » بنگرند و عبرت گیرند. و ای کاش حاکمان ما فرصت می کردند همین کتابهایی را که با بودجه بیت المال و توسط نهادهای حاکمیتی انتشار می یابد یکبار می خواندند تا دریابند تلک الایام نداولها بین الناس، و رفتار حاکمیت با شهروندان اگر به هردلیلی و تحت هر نام و عنوانی از مسیر عدالت خارج شد سرانجامی جز سقوط ندارد.
تاریخ ما ایرانیان انبان تلخ و درد و غم بار ناشی از استبداد مطلقه جاری براین سرزمین است، و تلاش ها و تکاپوهای عالمان و مجاهدان و نخبگان قرن معاصر نیز نتوانسته است براین استبداد ریشه دار فائق آید. و بجای آنکه این نیروی عظیم فکری و توانمند در خدمت سازندگی ورشد ایرانزمین بکار گرفته شود یک جریان دائمی نخبه کشی برتاریخ ما غالب گشته و بهترین استعدادهارا بلعیده است. انقلاب اسلامی با الغای نظام پادشاهی و سلطنت ۲۵٠٠ ساله و تاسیس جمهوری اسلامی گام بزرگی در راه استبدادزدایی از دامن این سرزمین بود اما صد افسوس که در سایه غفلت ها و بی توجهی ها وخوش بینی های حاملین راستین انقلاب، بتدریج شاهد بازتولید روش های استبدادی و اینبار در لباسی به مراتب بدتر به تعبیر علامه نایینی یعنی استبداد دینی ظهور و بروز یافته است. راز اینکه چرا ما به رغم تمدن و فرهنگ کهن و غنی و ویژگی های ممتازی که ایران و ایرانی دارد هنوز در دام عقب ماندگی و فقر و فساد و...گرفتارمانده ایم جز ناشی ازاین بیماری دیرپای استبداد نیست.
آخر اینکه نمی دانم از خیل طلابی که در واقعه خرداد سال ۱۳۵٤ حضور داشتند و طعم باتوم و شکنجه و زندان و...را چشیدند چند نفرشان امروز در مسند و مناصب حکومتی اند و از عملکرد حاکمیت و شیوه برخورد با معترضان و منتقدان دفاع می کنند، معترضان و منتقدانی که همانند آن طلاب در پی براندازی نظام وانجام انقلاب هم نیستند و فقط مطالبه اصلاحات و انتخابات سالم و آزاد در همین نظام را دارند، و عقل و تدبیر حکم می کند که صدای اعتراض و انتقاد آنها از سوی حاکمیت بدرستی شنیده و پاسخ داده شود و نه اینکه با روشی همچون رژیم سلطنتی استبدادی با آنها برخورد شود. و از اینروست که ما همچون پیامران الهی حاکمیت را دعوت به اصلاح می کنیم و بقای این جمهوری اسلامی را دراصلاحات، گریز از ظلم و استبداد و بازگشت به آرمانهای اولیه انقلاب و در راس آنها عدالت ورزی در همه ابعاد می دانیم و جنبش اصلاحات ریشه در این خاک و باور دارد و هنوز امیدواریم که این دعوت به اصلاح شنیده شود .