خورە استقلال

۱۲ بهمن ۱۳۹۹

از میان شعارهای اصلی انقلاب بهمن "استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی"، ظاهرا استقلال بیشتر از دیگران مورد توجە قرار گرفت. رژیم بە تازە قدرت رسیدە در تمامی این سال‌ها بشیوە عجیب و غریبی در عمل و در گفتار اصرار دارد کە بگوید استقلال آن هستە اصلیست. کیست نداند کە دو مورد دیگر بوضوح قربانی مورد اول گردیدەاند.
جمهوری اسلامی کە تاکید دارد وارث نفرت و مبارزە تاریخی مردم ایران علیە دخالتهای دولتهای خارجی در کشور، از جملە انگلیس و آمریکاست، سعی دارد در همە شئون طوری عمل کند کە دارد درست در جهت عکس این دولتها، در همە وجوە ممکنە رفتار می کند؛ از سیاست و اقتصاد گرفتە تا فرهنگ.
بعنوان نمونە اقتصاد ایران بطرز عجیبی از طرف حاکمان جراحی شدە و شیوە غریبی از مالکیت و مدیریت در مملکت غالب شدە کە نظیر آن کمتر دیدە می شود. تسلط نظامیان و نهادهای ایدئولوژیکی بر بخش مهمی از اقتصاد و نهانی بودن نوع فعالیت و درآمدهای آنان شهرە چین و ماچین است. و گویا کل فلسفەای کە پشت چنین منشی قرار گرفتە قضیە اثبات استقلال کشور در زمینە اقتصادیست تا نشان بدهد کە مدل اتخاذشدە برگرفتە از مدلهای خارجی و از جملە مدل غربی نیست.
در زمینە سیاسی و مدل قدرت هم، اصل بر ضدیت با لیبرالیسم قرار گرفتە کە در آن عنصر فرد، عقلانیت و سکولاریسم عناصر غالب اند. نظام بە هر طریق ممکن می خواهد اثبات کند کە استقلال یعنی نفی لیبرالیسم و از اینجا نفی هرگونە ایسمی کە منبع آن از غرب است.
اما جالب اینکە با رژیمهای مانند چین و کوبا و ونزوئلا کە حاصل اندیشەهای غربی اند کاملا مایل بە همکاریست و این شاید از این جهت کە نتیجە این ایدئولوژیها در اینگونە کشورها مسلط کردن نظام تک حزبی و سیستمهای بستە سیاسی بودەاست. (فارغ از سوسیالیستی بودن یا نبودن اینگونە کشورها)
بخش تندرو نظام اصرار دارد کە مدل "امام / امت" همان مدلیست کە ریشە در تولید داخلی دارد. مدلی کە اساس آن دین اسلام است. درست است مدل امام امتی ویژە تشیع است و اکثریت مسلمانان کە سنی هستند از آن مبرا، اما ریشە اسلامی آن باز روایت از این دارد کە این مدل هم وارداتیست! وارداتی از نوع ابتکار در یک ایدئولوژی خارجی، اما با روح ایرانی.
حال سئوال این است کە چرا نمی شود در ایسمهای خارجی هم بە همین منوال عمل کرد و از آن مدلی ایرانی بیرون کشید و بە این ترتیب عقدە استقلال را در رابطە با غربی ها هم حل نکرد!؟
تاکید بیمارگونە بر امر استقلال کە حتی تا تحمیل شکنجەهای بی سابقە بر ملت کش دادە می شود، نشان از آن دارد کە اربابان کشور درک درستی از رابطە استقلال با ایدەهای موجود در جهان و حتی ایران هم ندارند. آنان تاریخ را فراموش کردەاند، و بە گمان خود دارند کاملا بر بستر مستقل اندیشیدن عمل می کنند.
تحقیرهای تاریخی می توانند زخمهای عمیق در روح یک ملت ایجاد کنند، اما نمک پاشیدن مستمر بر این زخمها ربطی بە خود این تحقیرها ندارد آنقدر کە دال بر وجود یک بیماری روحی در حاملان آن است، بیماری کە هنوز تیمار نشدەاست و بیمار هم اصرار عجیبی دارد کە تیمار نشود!