سریال داستان جزیره قسمت ۸ هشتم

۳ اردیبهشت ۱۴۰۱

هازیران برای جشن عروسی قرار است به گل فروشی برود و کل گل های آنجا را بخرد و آدرس را از ایدیل می پرسد. ایدیل وقتی قصد او را می فهمد و از انجایی که می خواهد کار او را خراب کند، قبل از هازیران تمام گل های گل خانه را به بهانه ی افتتاحیه کتابخانه شهر، می خرد! وقتی هازیران با گلخانه خالی روبرو می شود، با ناراحتی پیش گورکم می رود و این موضوع را به او می گوید. گورکم که خیلی تیز است حدس میزند که ایدیل عاشق پویراز است و او را یک رقیب می بیند! هازیران تا این را می شنود، پیش پویراز می رود و شکایت ایدیل را به او می کند و می گوید که مطمئن است ایدیل گل های گلخانه را عمدا خریده تا کار انها لنگ بماند. پویراز با عصبانیت می گوید: «به همین راحتی به مردم تهمت میزنی؟ اونم به ایدیل که یکی از خوش قلب ترین آدم هاست! »
آدار و ایلول، عروس و دامادی که مراسمشان را در هتل می گیرند، به آنجا می آیند. آدار خیلی از طبیعت و هوای خوب آنجا لذت میبرد اما ایلول غر میزند و نگران است که همه چیز خراب بشود. هازیران سعی می کند او را آرام کند اما نمیداند گل های عروسی را باید از کجا بیاورد. 
پویراز به ایدیل زنگ میزند و موضوع گل فروشی را به او توضیح میدهد. ایدیل فورا می گوید: «منم رفتم گلارو واسه افتتاحیه کتابخونه خریدم. اگه میدونستم هازیران هم به گل ها نیاز داره این کارو نمیکردم. هتل شما مهم تره. به هازیران بگو بیاد گل ها رو ببره. » پویراز به هازیران خبر میدهد که ایدیل واقعا آدم خوبی است و قصد دارد همه گل ها را به انها بدهد. هازیران که به خاطر تهمتش خجالت زده شده، با عجله به سمت خانه ی ایدیل می رود اما ایدیل حسود از قبل، با وایتکس تمام گل ها را آبپاشی می کند و تا هازیران می رسد گل ها خشک و پژمرده شده اند. 
آلپر در مورد بیرجیک با ملیسا صحبت می کند و ملیسا بی حوصله و عصبانی، از او می خواهد درد دل هایش را پیش کس دیگری ببرد. 
پویراز فکری می کند و هازیران را به گلخانه ای خارج از جزیره می برد. هازیران با دیدن گل های تازه و زیبا ذوق زده می شود اما گل هایی که ایلول می خواهد در گلخانه نیستند و پویراز می گوید که فصلش نیست و به جان آنها گل هایی که شبیه به گل هایی که ایلول خواسته را نشان هازیران میدهد. هازیران از این که پویراز این همه اطلاعات در مورد گل ها و حیوانات دارد جا می خورد … بعد پویراز هازیران به خارج از گلخانه می برد و پیازچه های وحشی را به او نشان میدهد و یک شاخه از ان را لای موهای هازیران می گذارد…
هازیران یکی یکی گل ها را درست مثل طوری که ایلول خواسته بود می چیند و از پویراز هم می خواهد کمکش کند… پویراز هم حتی وقتی هازیران خواب است، تا صبح بیدار می ماند و دسته گل ها را تمام می کند. 
وقتی ایدیل از ملیسا می شنود که پویراز و هازیران در گلخانه هستند و شب را هم آنجا می مانند خیلی ناراحت میشود و هاکان این صحنه را می بیند و به او می گوید: «بیخیال پویراز شو. اون هیچ وقت عاشق تو نمیشه. عشق یه طرفه درد داره نه؟! » ایدیل با حرص و بغض می گوید: «پویراز خیلی برام ارزش قائله فهمیدی؟ » 
نوشته سریال داستان جزیره قسمت ۸ هشتم اولین بار در پندار. پدیدار شد.