ژئوپولیتیسم دروغین

۱۲ اسفند ۱۴۰۱

با انقلاب ایران و بە قدرت رسیدن نظام جدید کە ماهیتی اسلامی داشت، ایران بە جد وارد دوارن جدیدی شد کە می توان آن را خیز این کشور برای بازتعریف موقعیت ژئولوپیتیکی خود در سطح منطقەای و جهانی دانست. جمهوری اسلامی با مبنا قراردادن ایدئولوژی اسلامی ـ شیعی، و تلاش برای تامین متحدان منطقەای نظم دو قطبی جهان را بە چالش کشید.ترکیە تحت تسلط اسلامیستهای اخوانی بە رهبری اردوغان نیز بعد از سالها پی ریزی و تحکیم قدرت خود بتدریج بە همان راە جمهوری اسلامی رفتند. آنها نیز در مسیر بازتعریف موقعیت ژئوپولیتیکی خود افتادند، و در تمامی این سالها با دخالت مستقیم و غیرمستقیم در عراق، سوریە و لیبی، نفوذ در جنوب قفقاز، تشدید فعالیتهای خود در دریای سیاە و مدیترانە و سرانجام بازی زیرکانە میان روسیە و غرب، علیرغم عضویتشان در ناتو تلاش کردند بە قدرتی منطقەای تبدیل شوند.این خصلت مشترک جمهوری اسلامی و اسلامیستهای در قدرت ترکیە است، اما خصلت مشترک دیگر آنها هزینە سنگین چنین سیاستی است کە هر دو کشور می پردازند. واقعیت این است کە پا بە پای تعمیق این سیاست، دولتهای ایران و ترکیە با وضعیت دشوار اقتصادی روبرو شدەاند. بعنوان نمونە در ماە نوامبر سال گذشتە میلادی، تورم در ترکیە بە بالای ٨٤ درصد رسیدەبود.واقعیت وضعیت اقتصادی هر دو کشور نشان می دهد کە برای تبدیل شدن بە قدرت منطقەای و یا جهانی تنها جاەطلبی، ایدئولوژی و یا اتکاء بە تاریخ لازم نیست. نمی توان روح مردە خاطرات امپراطوریهای گذشتە را بە کمک فراخواند. جاەطلبی ژئوپولیتیکی نیاز بە یک اقتصاد قوی هم دارد.روسیە بر خلاف ایران و ترکیە بنابر موقعیت اتمی، نظامی و نقشی کە در نظام انرژی دنیا دارد از چنین موقعیتی برخوردار بود و برای همین تاثیرات منفی حملە این کشور بە اکراین را بە صراحت بر کشورهای غربی مشاهدە می کنیم. روسیە اگرچە خود در بحران فرورفتە است، اما بحران را نیز بە رقیب خود تحمیل کردەاست.تجربە جمهوری اسلامی و ترکیە اثبات می کند کە جاەطلبی ژئوپولیتیکی نیاز بە تعادلی منطقی میان ایدە و امکان دارد. امری کە در هیچ کدام از این دو کشورها نە از لحاظ عینی وجود دارد و نە اساسا در تدوین سیاست در نظر گرفتە می شود. واقعیت این است کە جاەطلبی ژئوپولیتکی دو نظام اسلامی ایران و ترکیە قبل از اینکە بنیان منطقی ژئوپولیتیکی داشتەباشد، تلاش برای فرافکنی مشکلات عدیدەای است کە هر دو نظام با آنان روبرو هستند. در ایران گریز مداوم از دمکراسی و آزادی، و در ترکیە ایجاد مانع در تعمیق این دو پدیدە منطق رفتار آنها را توضیح می دهند.