گرامی مقدم: خسارتی که دولت احمدی نژاد به ایران زد، مغول ها نزدند/ اولویت با اصلاحات اقتصادی است

۳ اسفند ۱۳۹۱

اسماعیل گرامی مقدم، مشاور ارشد مهدی کروبی از رهبران در حصر جنبش سبز، هشدار می دهد که اصلاح طلبان نباید بگذارند منافع کشور در اثر کشمکش های بین جریان احمدی نژاد و جریان اصولگرا بیش از این ضایع و زایل شود و باید در میانه این چالش ها، صداقتی را که در اداره کشور داشتند، مجددا به حاکمیت و مردم ارائه کنند.
به گزارش کلمه، این نماینده سابق مجلس خسارات دولت احمدی نژاد به کشور را تاریخی ارزیابی می کند و معتقد است که اگر دولت اصلاح طلبی بر سر کار بیاید، ابتدا باید سازمان برنامه را احیا کند و اقتصاد کشور را به مسیر علمی بازگرداند، سپس طرح های اقتصادی موجود را اولویت بندی کند و در نهایت به اتمام طرح های نیمه تمام بپردازد.
او تاکید می کند که در این صورت، حتما بازار کسب و کار سامان داده می شود و ارزش واحد پولی ما معتبرتر خواهد شد و بسیاری رخداد های اقتصادی دیگر به نظرم اتفاق خواهد افتاد که دلیل آن ویژگی اصلاح طلبان در اداره کشور است که زمان حاکم بودن با شعار سیاسی آمدند ولی در حوزه اقتصاد بیشترین دستاوردها را برای کشور رقم زدند.
گرامی مقدم البته تاکید می کند که شرط این امور، اعتمادسازی حاکمیت درباره سلامت انتخابات است و توجه اصولگرایان به این واقعیت که احمدی نژاد در به هم زدن نتیجه آرا حرفه ای است و ابزار آن را هم دارد. او به عنوان یک پیشنهاد عملی، حضور موثر اصلاح طلبان در هیات های نظارت را پیشنهاد می کند، تا قدمی به سمت انتخابات آزاد برداشته شود.
مشاور مهدی کروبی و سخنگوی حزب اعتماد ملی همچنین معتقد است اولویت کار اصلاح طلبان باید مسائل اقتصادی باشد و آنها باید با درس گرفتن از تجربه سال ۸۴ به معرفی نامزدی بپردازند که دارای بیشترین مقبولیت و محبوبیت بین مردم است. او به مقایسه اجمالی عملکرد دولت اصلاحات با دولت فعلی می پردازد و معتقد است که مردم این واقعیت ها را می بینند و به همین خاطر وزن اجتماعی و محبوبیت اصلاح طلب ها به شدت افزایش پیدا کرده و این خودش را در یک انتخابات آزاد نشان خواهد داد.
مشروح گفت و گوی اسماعیل گرامی مقدم به دوهفته نامه الکترونیک خرداد را در زیر بخوانید:

جناب گرامی مقدم با تشکر از وقتی که در اختیار خرداد قرار دادید، با موضوع وزن و جایگاه گروه های سیاسی در کشور مصاحبه را شروع می کنیم. شما سه و سال و نیم بعد از انتخابات سال ۸۸ وزن و پایگاه اجتماعی گروه های سیاسی در کشور بویژه اصلاح طلب ها را چطور ارزیابی می کنید؟
درباره وزن گروه های اصلاح طلب یا حتی غیر اصلاح طلب نمی توانیم به صورت دقیق و علمی مطلبی بیان کنیم، اما می توانیم در مورد ویژگی هایی که بایستی بر اساس آن تشخیص بدهیم یک گروه دارای وزن بالا یا پایین است، صحبت کنیم. برای وزن کشی دقیق ما نیاز به یک انتخابات داریم. انتخابات ریاست جمهوری پیش رو می تواند در صورتی که استانداردهای یک انتخابات آزاد کاملا مهیا شود فرصتی باشد تا وزن کشی به صورت دقیق انجام بگیرد. اما به هر حال آنچه مسلم است درباره گروه های اصلاح طلب و اصولگرا می توان به عملکرد دولت اصولگرا استناد کرد که البته خودش را از اصول گرایان سنتی کاملا جدا کرده و معیارها و شاخص های علمی نشانکر ناموفق بودن و شکست آن است. اگر مردم را هم معیار سنجش در این وزن کشی بدانیم ، آنها امروزه از وضعیتی که برای آنها در معیشت، زندگی، اشتغال و … ایجاد شده و همینطور در روابطی که امروزه بین کشور ما و کشورهای دیگر با آن مواجه هستیم راضی نیستند . نارضایتی بین مردم از عملکرد دولت به شدت افزایش پیدا کرده و این شاخص و ویژگی از پایین آمدن وزن اجتماعی جریان اصول گرا در میان مردم حکایت می کند. از طرف دیگر ما می توانیم بر همین اساس استنباط کنیم که وزن و محبوبیت گروه های اصلاح طلب افزایش پیدا کرده چرا که در یک مقایسه سرانگشتی، وقتی مردم این دوره را با گذشته و دوران آقای خاتمی مقایسه می کنند وضعیت آنهابه لحاظ اشتغال، معیشت زندگی، برقرار بودن نسبت منطقی بین درآمدها و هزینه های یک خانواده، شأن و منزلت اجتماعی مردم، شأن و منزلت بین المللی ایران، روابط گسترده ای که با دول بزرگ داشتیم، بدتر شده است که البته آن زمان در انزوا قرار نداشتیم. در یک مقایسه خیلی سطحی اگر مردم زندگی اکنون خودشان را با شاخص مشخصی که حالا خود دولت هم اعلام می کند و البته اقتصاد دان ها آن را نمی پسندند و نمی پذیرند، یعنی همین نرخ تورم سی درصدی که بانک مرکزی در چند روز اخیر اعلام کرد، مقایسه کنند ، مسلم است که مردم شرایط دوره اصلاحات را که تورم تا سطح پانزده درصد کاهش پیدا کرده بود، مطلوب تر می دانند. بنابراین در یک چنین مقایسه ای اگر بدون رسیدن به یک انتخابات، مردم خودشان این مقایسه را انجام دهند به نظر می رسد وزن اصلاح طلب ها و محبوبیت آنها به شدت افزایش پیدا کرده و حتما این خودش را در انتخابات آینده، اگر یک انتخابات آزاد باشد، نشان خواهد داد.
آقای دکتر شما هم فعال سیاسی هستید و هم اقتصاد دان و هم دستی بر آتش انتخابات داشتید، تأثیر پولهایی که دولت تحت عنوان یارانه و عیدانه و به طرق مختلف بین اقشار مختلف علی الخصوص اقشار ضعیف جامعه تقسیم می کند در سبد أی حامیان دولت در انتخابات سال ۹۲ چگونه می بینید؟
اولا من در خصوص یارانه ها عرض کنم که واقعا این یارانه ها و حذف آنها و هدفمند کردنش مورد توافق همه ایده های اقتصاددان ها بود یعنی چه آنهایی که معتقد به سیاست رشد گرا هستند و چه آنهایی که معتقد به عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروت و یا به عبارت دیگر اقتصاد دولتی داشتند. همه در این زمینه اتفاق نظر دارند. منتها آقای احمدی نژاد و دولت دهم از این ایده اقتصادی صحیح کاملا سوء استفاده کردند و اجرای غلط آن منجر به افزایش حجم نقدینگی در جامعه شد و رکود حاکم بر تولید، که شکاف این دو تا هر چقدر افزایش پیدا کرد یعنی شکاف میان نقدینگی و رکود که میزان تورم را افزایش داد. بنابراین این طرح را آقای احمدی نژاد نتوانست به درستی اجرا کند و به شکست منجر شد و از آن فقط در رویداد های انتخاباتی استفاده می کند. در گذشته هم ما دیدیم که یک ماه مانده به انتخابات سال ۸۸ ایشان شروع کرد به توزیع سهام عدالت بدون اینکه روند قانونی آن را پشت سر گذاشته باشد و الان هم با اینکه مجلس مخالف است ولی اقدام به توزیع پول در شب عید خواهد کرد و همچنین برای بعد از انتخابات هم برنامه دارد که به بهانه یارانه پول توزیع کند. قطعا توزیع پول در لایه های فرودست جامعه و در طبقات پایین به لحاظ درآمدی تأثیر خواهد داشت، به ویژه در جامعه روستایی و جامعه حاشیه شهر. بنابراین حاکمیت از این نظر بایستی کاملا هوشیار باشد که جریان دولت دهم که قصد دارد در قدرت باقی بماند از قانون سوءاستفاده نکند، چون این اتفاق اگر یک بار دیگر بیافتد این بار اصلاح طلب ها نیستند که کنار زده می شوند، بلکه این بار به واسطه پول و به دست خود اصول گرایان، جریان اصول گرا و جریانی که نزدیک به رهبری است هم به حاشیه رانده خواهند شد.
پیش بینی می شود اقتصاد در انتخابات بعدی نقش پر رنگی برای رقابت بین اصول گرا ها داشته باشد. سؤال من این است که آیا اصولا بین اصولگرایان تفاوتی در نحوه مدیریت اقتصاد کشور وجود دارد؟ یعنی اگر در سال ۸۴ آقای لاریجانی رییس جمهور می شد، اوضاع امروز اقتصاد کشور چقدر متفاوت بود؟ با توجه به اینکه جنابعالی خودتان سابقه حضور در مجلس هفتم را هم دارید و شاهد بودید که لایحه تثبیت قیمت ها و سیاست های پوپولیستی اقتصادی پیش از ظهور دولت نهم آغاز شد.
من از آخر سوال شما شروع می کنم. من یکی از مخالفین بحث طرح تثبیت قیمت ها در مجلس هفتم بودم و خیلی تلاش کردیم ولی به دلیل اینکه رای اقلیت داشتیم، نتوانستیم مانع از تصویب آن طرح بشویم. طرحی که کاملا انتخاباتی بود و اصولگرایان در صدد بودند با کسب رضایت نسبی مردم و کنترل قیمتها بتوانند انتخابات آتی ریاست جمهوری را برنده بشوند. اما واقعیتش این است که حتما بین اصلاح طلب ها و اصول گرایان در دیدگاه اقتصادی تفاوت وجود دارد و این تفاوت هم در دوره های گذشته هم کاملا برجسته بود. اصلاح طلبان توانستند نرخ رشد اقتصادی را در این کشور به هفت درصد برسانند و بعد از اینکه اصلاح طلبان از قدرت کنار رفتند هرگز کشور ما چنین رشد اقتصادی را تجربه نکرد. خط فقر در دوره اصلاح طلب ها به شدت کنترل شد و این باعث این تا بسیاری از مردم که در زیر خط فقر بودند خودشان را به بالای خط فقر برسانند و این در حالی بود که دولت آقای خاتمی با درآمد های نفتی هفت دلار تا هجده دلار کشور را در آن هشت سال اداره می کرد. واردات و صادرات ما جهت گیری مثبت پیدا کرد و ما برای اولین بار به صادرات محصولات پتروشیمی و فرآورده های نفت و گاز بالغ بر پنج میلیارد دلار دست پیدا کردیم که برای اولین بار بعد از پیروزی انقلاب این اتفاق افتاد. در بسیاری از زیر ساخت ها مثل تولید سیمان ما توانستیم در دوره آقای خاتمی علاوه بر تأمین نیاز داخلی ، سیمان را به بسیاری از کشورها صادر کنیم. در دوره آقای خاتمی خودکفایی گندم اتفاق افتاد. در دوره آقای خاتمی بود که بسیاری از پروژه های عظیم پتروشیمی مثل عسلویه شروع به فعالیت کرد که متاسفانه بعد از آمدن دولت آقای احمدی نژاد آن پروژه ها متوقف شد. در حوزه توسعه اکتشاف نفت و همچنین در حوزه صنایع خودروسازی ما شاهد تحولات بسیار چشمگیری بودیم. خوب همه اینها را هم مردم می بینند. ولی بالاخره برخی اصول گرایان ممکن است دیدگاه های نزدیک به ما هم داشته باشند که حتما متفاوت تر از آقای احمدی نژاد هستند. در مجلس هفتم که رییس آن آقای حداد عادل بود، اصولگراها پشت برنامه های اقتصادی آقای احمدی نژاد ایستادند. یعنی ما مخالف کاهش نرخ سود بانکی به صورت اداری و دستوری بودیم ولی اصول گرا ها حمایت کردند. طرح تثبیت قیمتها را آنها حمایت کردند. طرح پروژه های زود بازده را که منجر به شکست شد، آنها حمایت کردند. توزیع پول به صورت نقدی توسط دولت آقای احمدی نژاد را آنها حمایت کردند و در مجلس به تصویب رساندند. بنابراین این حمایتی که اصول گرایان کردند نتیجه اش امروز شکست در حوزه اقتصاد است. همینجا هم این پرانتز را باز کنم من اعتقاد ندارم تمامی این وضعیت نا به سامان اقتصادی که امروز ما با آن مواجه هستیم ناشی از تحریم های بین المللی است، نهایت سی درصد آنها تاثیر دارد. هفتاد درصد بی کفایتی اقتصادی دولت آقای احمدی نژاد بود که من این را در نطق پیش از دستورم در مخالفت با بودجه سال ۸۶ رسما از پشت تریبون عرض کردم که این دولت با این بودجه عدم کفایت اقتصادی خودش را نشان داده است. بنابراین در صورتیکه اصلاح طلب ها و اصول گرایان در عرصه انتخابات حاضر بشوند حتما مردم برنامه های اقتصادی اصلاح طلب ها خواهند پذیرفت. اما این نکته را هم عرض کنم، قطعا اگر آقای لاریجانی یا آقای قالیباف یا دیگر شخصیت های اصول گرا، به جای آقای احمدی نژاد رییس جمهور بودند این مسیر اقتصادی را نمی رفتند و تا این حجم خسارت به کشور وارد نمی شد. من خسارتی که در حوزه اقتصادی آقای احمدی نژاد روی میز جمهوری اسلامی گذاشته و این سررسید بسیار گرانی که گذاشته، در طول تاریخ حتی از حمله مغول به ایران تا به حال هم این صورت حساب را برای مردم ایران سنگین می دانم. برای اینکه هفتصد هزار میلیارد تومان درآمد کشور را ظرف هفت سال حیف و میل کرد و این جز اتلاف منافع چیز دیگری نبود.
با توجه به بی برنامگی و بی انضباطی دولت دهم و مشکلات اقتصادی که برخی از آنها را شما برشمردید، اگر دولت بعدی اصلاح طلب باشد اولویت های اقتصادی آن در عمل چه خواهد بود؟
من فکر می کنم اگر دولت اصلاح طلب بیاد و مثلا ما دوباره شاهد تکرار ریاست جمهوری آقای خاتمی باشیم خوب قاعدتا ایشان اولین کاری که می کند، سازمان مدیریت برنامه ریزی و بودجه کشور را احیا خواهد کرد. این اولین گام ایشان خواهد بود چرا که بالاخره قطار توسعه کشور بایستی روی یک ریلی حرکت کند و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، ریل توسعه است که در آن سه حوزه دانش، کار مدیریت اقتصادی کشور و توسعه کشور را پایه ریزی می کنند. یعنی دانش مهندسی صنایع، دانش مدیریت مالی و دانش اقتصادی. این سه تا با ترکیب برنامه های خودشان در حقیقت جدول برنامه ریزی را در حجم بسیار وسیعی برای کشور به صورت دقیق معین می کنند و به مجلس ارائه می دهند. شما می دانید که برنامه بودجه سالیانه که دولت های گذشته و از جمله آقای خاتمی می برد، بیش از پانزده جلد بود که هر کدامشون هزار صفحه بودند به مجلس تسلیم( یا تقسیم) می کرد. یعنی به صورت کاملا ریز تمامی بودجه را به صورت متوازن برای همه استان ها و بر اساس نظام جغرافیایی که بر ایران حاکم هست به صورت استانی، شهرستانی توزیع می کردند و به مجلس می آوردند. آن بودجه بندی عظیم امروز شده یک کتابچه ای با قطر تقریبا صد صفحه که بیشتر کلیات است و آقای احمدی نژاد فقط دستورالعمل را به مجلس می برد. گام دوم، پایان دادن به طرح های غیر اقتصادی و غیر اولویت دار است و گام سوم هم اتمام طرح های نیمه تمام. که اینها باهم توامان انجام می گیرد. حتما بازار کسب و کار سامان داده می شود و ارزش واحد پولی ما معتبرتر خواهد شد و بسیاری رخداد های اقتصادی دیگر به نظرم اتفاق خواهد افتاد که دلیل آن ویژگی اصلاح طلبان در اداره کشور است که زمان حاکم بودن با شعار سیاسی آمدند ولی در حوزه اقتصاد بیشترین دستاوردها را برای کشور رقم زدند.
به نظر شما اصول گرایان در این انتخابات با توجه به حجم جدل و نزاعی که با آقای احمدی نژاد دارند چه برنامه ای را دنبال می کنند، یعنی این دعوا تا چه سطحی و تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟
به نظرم این اختلاف رو به افزایش است و این نامه ای هم که آقای احمدی نژاد به مقام رهبری نوشتند واقعا خارج از شأن یک رییس جمهوری است که به مدت ۷ سال رهبری از ایشان کاملا دفاع کردند ولی وی در تعبیر عرف جامعه ایران که می گویند نمک خورد و نمکدان شکست و نمک نشناسی کرد. حالا اگر یه رییس جمهوری می شد که به هر حال مستقل بود، وابسته نبود، از حمایت های رهبری برخوردار نبود، اشکال نداشت حالا هم این گونه مکاتبه کردن خارج از اشکال نبود، هم نزاع را تا این سطح که به هر حال رهبری فصل الخطاب نباشد افزایش نمی داد. ولی ایشان تا این سطح نزاع را بالا آورده و به نظرم می رسد تا ایشان قول تایید صلاحیت آقای رحیم مشائی را که نامزد مورد حمایتش است از حاکمیت نگیرد به این نزاع ها و به این کشمکش ها ادامه خواهد داد و ما شاهد خواهیم بود که در هنگام رد صلاحیت ها و یا اجرای انتخابات توسط دولت چالش داشته باشیم. فکر می کنم اصلاح طلب ها بایستی که از این موقعیت استفاده بکنند و صداقتی را که در اداره کشور داشتند مجددا به جامعه و به حاکمیت ارائه بکنند و فضای اعتماد را به وجود بیاورند تا منافع کشورمان در اثر این کشمکش ها بیش از این ضایع و زائل نشود. این وضعیتی که آقای احمدی نژاد امروز با افشاگری ها به وجود آورده، نشان می دهد در صدد باج گیری از حاکمیت است و همین جا باید عرض کنم که در هیچ دوره ای، هیچ رییس جمهوری تا این سطح در مقابل رهبری موضع نگرفته بود. رهبری تقریبا شش ماه هست که تذکرهایی را از پشت تریبون رسمی نسبت به مسئولین اعلام می کند و در یک ماه گذشته رسما گفته اند که هر کسی تا انتخابات فضای کشور را متشنج بکند خائن است ولی باز هم دیدیم که رییس دولت (مستقر) آقای احمدی نژاد توجهی به این درخواست رهبری نکرد. این بی سابقه است. یعنی وقتی که ما به روابط آقای هاشمی رفسنجانی با رهبری، رابطه آقای خاتمی با رهبری، رابطه آقای کروبی در دوران مجلس و یا حتی بعد از آن با مقام رهبری نگاه می کنیم، اینها همه نشان می دهد که این شخصیت ها، شخصیت هایی بودند که تمامی چهارچوب و قواعد بازی را و اداره کشور را رعایت می کردند، قانون مدار بودند. به هر حال جایگاه ولی فقیه را در قانون اساسی جمهوری اسلامی مثل بقیه قوانین که البته ما به عدم اجرای آنها اشکال و ایراد داریم و منتقدیم، حفظ می کردند. شأن رهبری را و شأن خودشان را که در این سطح کشور را هرگز با چالش مواجه نکردند. اما به اعتقاد من این رییس جمهور تمامی قواعد گذشته را به هم زده است.
به عنوان سؤال پایانی می خواستم از شما بپرسم که حاکمیت باید چه استانداردهایی را برای انصاف سیاسی و برای عادلانه برگزار شدن انتخابات رعایت کند تا اصلاح طلب ها بتوانند در انتخابات سال ۹۲ ریاست جمهوری شرکت کنند و در این صورت اصلاح طلب ها باید با چه آرایشی وارد بشوند تا اشتباه استراتژیک سال ۸۴ را و واگذار کردن عرصه را به رقیب را تکرار نکنند؟
ببینید ما دو تا مسأله داریم اینجا. یکی مسأله برگزاری انتخابات و سلامت انتخابات است که حاکمیت بایستی این اعتماد را برگرداند. الان قوه اجرا در انتخابات، اختیاراتش در دست آقای احمدی نژاد است و واقعا نه اصلاح طلب ها اعتماد دارند و نه اصول گراها و می دانند که آقای احمدی نژاد در به هم زدن نتیجه آرا حرفه ای است و ابزار آن را هم دارد. این را باید حاکمیت تلاش کند که در شورای نگهبان افرادی که سر صندوق ها گمارده می شوند از دو جبهه باشند. من این را به صورت اجرایی و عملیاتی پیشنهاد می دهم. چون خودم سالها دست اندر کار انتخابات بودم و در سطوح عالی انتخابات هم حضور و مسئولیت داشتم. اگر شورای نگهبان از اصلاح طلب ها بخواهد که نمایندگان خودشان را در هیأت های نظارت معرفی بکنند، یعنی اگر شش نفری را که شورای نگهبان بر سر هر صندوقی می گمارد یا در شهرستانها به عنوان هیات های نظارت، خوب آنها را پنجاه پنجاه بین اصول گرایان حامی حاکمیت و بین اصلاح طلب ها توزیع بکند و به نظرم می رسه که در این صورت بخشی از اعتماد بر می گردد. اصلا نیازی هم نیست برای یک انتخابات آزاد ما به دنبال این باشیم که از مجامع خارجی برای نظارت در انتخابات بیایند یا نظارت بین المللی صورت بگیرد. شورای نگهبان وسیله و ابزار آن را دارد که خودش یا ازطریق فراخوان زدن، چهره های اصلاح طلب را شناسایی کند و بخشی از هیات های نظارت را در استانها و شهرستانها در اختیار آنها بگذارد. در این صورت احتمال تقلب در انتخابات از بین می رود یا کاهش پیدا می کند. چرا که آن یک نماینده ای که می گویند در اختیار نامزد است، اختیار چندانی بر سر صندوق ندارد و حضور او را نمی توان به عنوان ملاک سلامت انتخابات تلقی کرد. فکر می کنم اگر شورای نگهبان این ابتکار عمل را به خرج دهد در آن صورت از اقداماتی که آقای احمدی نژاد برای برنده شدن در انتخابات و سوءاستفاده هایی که می خواهد با استفاده از پول و دولت انجام دهد، ممانعت خواهد شد.
در مورد آرایش نیروهای سیاسی در طرف ما اصلاح طلب ها و تجربه انتخابات سال ۸۴ که به آن اشاره کردید، من معتقدم که همان یک تجربه هم برای کشور و هم برای ما اصلاح طلب ها بس بود و شخصیت های اصلاح طلب تمام تلاششان را باید به کار گیرند که در این دوره از انتخابات با یک نامزد وارد عرصه انتخابات بشوند. چون قطعا با تعدد کاندیدهای اصلاح طلب، به رقیب اجازه می دهیم که از فضا استفاده کند تا نامزد مورد حمایت آنها به قدرت برسد. اصلاح طلب ها پایگاه هایی مثل سپاه و یا بسیج را واقعا در اختیار ندارند و پایگاه آنها مردمی است. این مردم را نبایستی متفرق و آنها را تقسیم یا حتی آنها را سردرگم کنند. نامزدی را هم که اصلاح طلب ها می خواهند معرفی بکنند بایستی مقبولیت داشته باشد، بایستی مردم نسبت به او شناخت داشته باشند با عنایت به اینکه ممکن است در مقابل نامزد آقای احمدی نژاد رقابت کند و این رقابت سنگین است، باید چهره ای باشد که مردم از او خوش نامی سراغ داشته باشند و بدانند که در صورت رییس جمهور شدن این فرد حداقل ابتدایی ترین شرایط زندگیشان تغییر می کند و می توانند شرافتمندانه زندگی بکنند. قاعدتا هر شخصیتی می خواهد نامزد بشود محترم است ولی اصلاح طلبان باید توجه داشته باشند که باید از شخصیتی حمایت کنند که دارای بیشترین مقبولیت و محبوبیت در بین مردم است.