در باب کارآمدی محمود احمدی نژاد

۳ اسفند ۱۳۹۱

در طول هشت سال، غربی ها از دشمنی با محمود احمدی نژاد لذت بردند. رئیس جمهوری ایران که توسط ولی فقیه علی خامنه ای تا خط مقدم به جلو رانده شده بود، پیش از اولین حکمش در ۲۰۰۵ با گفتن اینکه ایرانی ها برای دموکراسی انقلاب نکرده اند، برای برانگیختن حسرتِ دورانِ رئیس جمهور پیشین، یعنی محمد خاتمی آرام و انعطاف پذیر، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
خاتمی هشت سال مظهر روزهای مطلوب تر جمهوری اسلامی بود، نه نظامی به دنبال اصلاحات انقلابی بلکه در ظاهر قائل به ارزش گفتگوی تمدن ها، مفهومی به غایت سازگار با مذاکره. با محمود احمدی نژاد و بیزاری اش از جبهه اصلاحات، با موعودگرایی افراطی و یهودستیزی بیمار گونه اش، ایران یک اندیشمند را در ازای یک مجری اوامر مبادله کرد و مسائل بار دیگر شفاف شدند. آیا غربی ها اشتباه کردند؟ آیا آنها آنقدر کور شده بودند که متوجه نشوند که پشتِ یک تدارکاتچی خنثی، تجسد منحصر به فردی از کاوه آهنگر نشسته، قهرمان افسانه های ایرانی، حامی ضعفا (به طور مشخص هوادارانش) و مدافع منافع عمومی (در شرایطی که به معنی نفع خودش باشد)؟ آیا توان رئیس جمهوری را در ناخواسته رشد دادن نظام دست کم گرفته بودند؟ رشدی مختصر با نتیجه ای کارا: انفجاری از درون. علی خامنه ای، رئیس واقعی دولت و مظهر نظریه «ولایت فقیه» بعنوان ستون ایدئولوژیک رژیم، باید هر روز به خاطر سوزاندن بخش مهم سرمایه سیاسی اش به خود لعنت بفرستد. با حمایت همه جانبه از دست نشانده اش در ۲۰۰۹ که با دستکاری واضح پیروزی نخست وزیر سابق؛ میر حسین موسوی، به انتخاباتی جنجالی ختم شد. موسوی که خود بعنوان یک تدارکاتچی سابق، مانند نوشدارو پس از مرگ سهراب به جرگه مخالفین پیوست. (به زودی دو سال می شود که او در حصر خانگی به سر می برد.) چهار سال از اعتراضات خیابانی جنبش «سبز» به نتایج انتخابات می گذرد، اعتراضاتی که با بیرحمی سرکوب شد. در طول این چهار سال شاهد فاصله گرفتن لحظه به لحظه احمدی نژاد از رهبر بودیم که متعاقبا جایگاهش از کسی که تحت حمایت رهبر است به قربانی رسمی جمهوری اسلامی تغییر پیدا کرد. دشنام ها، توهین های عمومی و کمپین مطبوعات می بایست کار او را یکسره می کردند، اما موفق نشدند. زین پس، تسویه حساب های دو گروه آشتی ناپذیر در بطن نهادها صورت می گیرد، جلوی چشم همه. کدام رژیم استبدادی را سراغ دارید که در آن، مانند آنچه در دوم فوریه گذشت، یک رئیس جمهوری در مقابل مجلسی که از او متنفر است، متن یک مکالمه خصوصی ضبط شده تلفنی را بخواند که موقعیت مقام ارشد قوه قضائیه که خودش برادر رئیس مجلس و از نزدیکان رهبر است را به خطر بیندازد؟ همسایگان عرب که خود جواب فتنه را با تصفیه های خونین می دادند در مقابل چنین وضعیتی متحیر مانده اند.

توازن قدرت دیگر به سود رئیس جمهوری نیست که او حالا رهبر، نهاد قدرتمند نظامی سپاه پاسداران و همچنین مجلس را در مقابل دارد. شانس او برای نگه داشتن قدرت از طریق یکی از نزدیکانش در انتخابات ژوئن ضعیف است. شورای نگهبان قانون اساسی که دانه های سالم را از میان خوشه نامزدهای مجاز برای رقابت جدا می کند، بی شک متحدان او را کنار خواهد گذاشت. روندی که می تواند با مشاور و فامیل سببی اش یعنی اسفندیار رحیم مشائی، آغاز شود. اما احمدی نژاد تا انتها به بر هم زدن قواعد بازی ادامه خواهد داد.

ماه هاست قانون برکناری یا زندان حاکم است، همچنان که برای چند ساعت از دوشنبه تا سه شنبه، سعید مرتضوی دادستان سابق تهران را هدف گرفت که حکم فوکیه تنویل (Fouquier-Tinville) (دادستان عمومی در زمان انقلاب فرانسه) را برای رئیس جمهوری داشت و از نزدیکان او بود. در مقایسه با نزاع های حال حاضر تهران، تبلیغات منفی آخرین کمپین ریاست جمهوری آمریکا به نمایشی کمدی می ماند. توازن قدرت دیگر به سود رئیس جمهوری نیست که او حالا رهبر، نهاد قدرتمند نظامی سپاه پاسداران و همچنین مجلس را در مقابل دارد. شانس او برای نگه داشتن قدرت از طریق یکی از نزدیکانش در انتخابات ژوئن ضعیف است. شورای نگهبان قانون اساسی که دانه های سالم را از میان خوشه نامزدهای مجاز برای رقابت جدا می کند، بی شک متحدان او را کنار خواهد گذاشت. روندی که می تواند با مشاور و فامیل سببی اش یعنی اسفندیار رحیم مشائی، آغاز شود. اما احمدی نژاد تا انتها به بر هم زدن قواعد بازی ادامه خواهد داد. زیان های ناشی از این نبرد برادرکُش تا همین جای کار هم مخرب بوده اند. با انتقاد مستمر از چشم پوشی نظام قضائی در برابر فساد، آنجا که به دشمنانش مربوط می شود، همچنین با درخواست تحریک آمیز بازدید از زندان اوین یعنی محل پوسیدن زندانیان سیاسی و البته به تازگی چند تن از دوستان او، رئیس جمهوری توانسته اکثریت خاموش؛ این رای دهندگان روستایی و عامی طرفدارش را، قانع به منحرف شدن انقلاب کند. از طرف دیگر، تلاش بی سابقه رهبر معظم در دعوت از سربازان دو جبهه به منطق گرایی، او را تا مقامِ رئیسِ به چالش کشیده شده یک جناح پایین آورده و خطر آن می رود تا از سوی دیگر آسیبی جبران ناپذیر به مقامی وارد کند که تا زمانی که او هدایت کشور را پس از مرگ روح الله خمینی در ۱۹۸۹ به دست گرفت، خود را بعنوان امری بدیهی تحمیل نکرده بود. فرای این نمایش هیجان انگیز که با برافتادن پرده ای عظیم جریان دارد، این تضعیف ممکن است موجب ایجاد سدهای پی در پی شود. بیش از هرچیز بیم آن می رود که انتخابات ریاست جمهوری آتی خالی از هرگونه سودی باشد. انتخاباتی که هر چند همیشه در بند نظارت بوده اما گاهی چون در ۲۰۰۹ سرریز شده و جدی ترین لرزش رژیم را رقم زده است. در برابر دو نیروی شر که به نظر رهبر این اصلاح طلبان اخیر هستند و مفهوم مشارکت در انتخابات را زیر سوال برده اند و نزدیکان محمود احمدی نژاد، رهبر ممکن است عرصه را از همیشه تنگ تر کند. شاید تا آنجا که انتخاب رئیس جمهوری را به مجلسی فرمانبردار واگذار کند. جنگ درونی ایران بیش از همه برای آمریکا بی گاه است که به تازگی پیشنهادی برای گفتگو با رژیم بر سر برنامه ی هسته ای و امکان وجود ابعاد نظامی آن ارائه داده است. پیامد این مذاکرات، دست کشیدن تهران از غنی سازی اورانیوم خواهد بود که آن را حق مسلم می خواند. اقدامی که به مثابه خطرکردنی بی مانند تلقی خواهد شد و انتقاداتی را در پی خواهد داشت. رهبر ایران که چنین دچار بی مهری رقبایش است، بر فرض تمایل به مذاکره، آیا می تواند این جام را به سلامت بنوشد؟ * از: ژیل پقی / در:لوموند