جمعه 3 می 2024 - ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
پندار
مریم به هتل می رود و متوجه می شود که همه آنجا هستند و اکرام جلسه ای ترتیب داده است. اکرام میگوید که آنها برای وضعیت هرمز جلسه ترتیب داده اند. مریم میگوید که در این صورت او نیز سر میز می نشیند تا صبحت هایشان را بشنود. اکرام به اونال میگوید که...
صبح ناجی در توالت صورتش را اصلاح کرده و حواس صفیه فورا پی موها و قطره های آب دور و بر آینه می رود و هول می شود اما سعی می کند چیزی به روی ناجی نیاورد. اما همین که می خواهد آنجا را تمیز کند حکمت سر می رسد و بدون توجه به تذکرهای صفیه صورتش را با...
زینب و عمر در ماشین پیش جعفر نشسته اند و در انتظار پدرشان هستند.جلسه هرمز تمام میشود و او پیش آنها میآید تا با هم به ملاقات مریم بروند....
در خانه ، مروه به خاطر دستگیری پدرش و مشکلات اخیر خانواده گریه میکند. خدیجه پیش او آمده و او را دلداری می دهد. هرمز به سالن پیش سردا می آید. سردا به او پیشنهاد میدهد که بهتر است با پدرش آشتی کند و پیش او برگردد تا اکرام بتواند به آنها برای آزادی...
امراه پیش چینار می رود و چینار می گوید: «نمیتونم بنویسم انگار انگشتام قفل شده. » امراه سعی می کند او را درک کند و می گوید: «میفهمم چی میگین آقا چینار. آدم بعضی وقت ها نمیتونه بنویسه اما شما باید به خودتون اعتماد داشته باشین. مثل وقت هایی که همیشه...
گلبن که همه حرف های خان و صفیه را شنیده با بهت رو به خان می گوید: «اون همه سال در حالی که با ما مثل دیوونه ها رفتار می کردی می رفتی بین آشغالا می خوابیدی؟» و قبل از اینکه خان جوابی بدهد به طرف خانه اش به راه می افتد اما اسات را می بیند که با وحشت...
چنگیز از مادرش خواهش می کند تا سر ست برود و ببیند که واحد و گیزم با هم رفتار مشکوکی دارند یا نه. واحد سر ست موقع گریم گیزم، با لبخند می گوید: «چه آرایشت بهت میاد گیزم جون! » گیزم که فکر می کند سر به سرش می گذارد می گوید: «مسخره م میکنی نه؟! » کمی...
رحیم که در حیاط خانه مخفی شده،از فرصت استفاده می کند و یک جعبه فایزر بر می دارد و فرار می کند.نگهبان مسلح خانه به دنبال او می رود و چندین بار به سمتش شلیک می کند....
پیش از تاسیس سلسله پهلوی، رضا سردار سپه که به دنبال اعلام جمهوریت در ایران بود، قصد داشت نظر جمهوریخواهان را عمل کند اما روحانیون و برخی از عوامل سیاسی در ایران نپذیرفتند و در نهایت او پادشاهی اعلام کرد و سلسله پهلوی را تاسیس کرد....
با اتفاقی که بین متین و ارن روی داده است حالا ماجرا سخت تر می شود....
صفحهها